پاورپوینت کامل عدو شود سبب خیر … ۳۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدو شود سبب خیر … ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدو شود سبب خیر … ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عدو شود سبب خیر … ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۲

خدمت خواهر خوب و مهربان و راحت از دغدغه های دانشجوئیم سلام! حتما از نوع سلام کردن و آغاز نامه ام فهمیده ای که چه مشکلی دارم و از چه چیز در رنجم. آری باید بگویم خوشا به حالت که از وضعیت سخت امتحانات نجات پیدا کردی، واقعا بنشین و خدا را به خاطر این مسئله شکر کن! اگر تو هم در طول دوران دانشجوئیت به این بلایای غیر طبیعی مبتلا شده باشی حال مرا خواهی فهمید. کوهی از درس های تلنبارشده و نخوانده، تحقیقات انجام نشده، امتحانات شفاهی و … وای که با دل زخم دیده یک دانشجو چه خواهد کرد. البته من تصمیم کبرا گرفته بودم و بسیار هم مصمم بودم که برنامه ام را اجرا کنم تا برای امتحانات دچار سردرکمی و مشکل نشوم اما چه کنم که تصمیم من و اراده ام مربوط به همین ده روز پیش بود و دیگر فرصتی برای عمل کردن به آن نبود و این نه تنها تقصیر من نیست، بلکه مقصر اصلی مسئولان دانشگاهند که به این دانشجویان متشخص و منظم و مرتب فرصتی برای اجرای برنامه ها نمی دهند و آنها را در ارائه طرح ها و برنامه ها و اجرای آن عقده ای می کنند؛ آن وقت توقع هم دارند که همه دانشجویان با نمرات عالی قبول هم بشوند. می بینی خواهر، مشکل من و امثال من یکی و دو تا نیست. از طرف دیگر پدر و مادران مان را چه کنیم که توقع دارند بعد از اتمام دانشگاه یک دانشمند به تمام معنا تحویل بگیرند و کاری ندارند که در دانشگاه بستر مناسب برای شکوفایی استعدادها هست یا نه! به هر حال این ما دانشجویان عزیز و پرتلاشیم که همه این سختی ها را به جان می خریم تا بتوانیم در آینده باری از روی دوش مملکت مان برداریم و به همنوعان مان کمک کنیم، هرچند هیچ کس باری از روی دوش مان برنداشت و کمک حالمان نبود. مثلاً هر چه به این اساتید فرزانه گفتیم حجم درس ها را کم کنند و یا حداقل دست از تحقیق و نوشته و … بردارند، قبول نکردند که نکردند، امیدوارم خودشان و یا فرزندانشان به مشکلات شب امتحان گرفتار گردند تا حال و روز ما را بفهمند!

مرثیه ای که از ابتدا تا حال شنیدی قصه تلخ پشیمانی من بود برای نخواندن درس و بازیگوشی در طول ترم که خودم هم خوب می دانم تقصیر با خودم است، اما چه کنم راهی ندارم جز اینکه …

بگذریم از من می شنوی برای غذا درست کردن و خوابیدن هم باید برنامه ریزی کنی در غیر این صورت به راحتی وقت های گرانبها و ارزشمندت از بین می رود و هیچ استفاده ای از آن نمی بری.

بله می دانم، خودم خوب لالایی بلدم اما آخر هر ترم قول صددرصد می دهم تا سال دیگر برنامه ریزی کنم و متأسفانه باز فراموش می کنم.

باری چه بگویم که فقط باید ببینی به چه وضعی دچار شده ایم، حال و روز خوابگاه آنقدر به هم ریخته است که به زور وسایل مان را پیدا می کنیم انواع و اقسام جزوه ها کتاب های تحقیق، ورقه های نیمه نوشته، ظرف های غذای نشسته و هزار خرت و پرت دیگر که زیر پا افتاده است و وقت نداریم به آنها سر و سامان بدهیم و جالب است بدانی حتی نمی دانیم چه وقت صبح می شود و چه وقت شب!

البته گمان نکنی که من و بچه های اتاق مان افسرده شدیم و هیچ کاری برای از بین بردن این بحران نمی کنیم، هرگز! اتفاقا این ترم و در این امتحانات سخت تمام تلاش مان را کرده ایم تا حداقل بتوانیم از همه درس ها نمره بیاوریم حالا نمره عالی پیشکش! و تقریبا می شود گفت من تنها کسی بودم که در جلسه خصوصیِ اتاق مان گفتم از عمل شنیع و زشت و غیر دانشجویانه تقلب دست برداشته و تا آنجا که می توانیم از هنر نداشته خودمان استفاده کنیم که بسیار هم مورد استقبال واقع شد از جمله اینکه لیلا خانم فرمودند: «دلت خوشه، خیلی خوش خیالی چهارصد صفحه کتابو نمی شه تو دو روز روخونی هم کرد چه برسه به یاد گرفتن!» و مریم خانم ادامه دادند:

«ما هم می دونیم کار خوبی نیست اما چاره ای نداریم مجبوریم …»

اما من که در ترم های پیش، درس های خوبی گرفته بودم و هیچ دوست نداشتم به تجارب تلخ قبلی ام چیزی اضافه شود سعی کردم هر طور شده خودم را به سختی بیندازم و درس بخوانم اما دلهره دستگیری سر جلسه امتحان را نداشته باشم و بسیار هم نتیجه دیدم.

القصه! روز آخر که کلاس های دانشگاه تعطیل شد کلاسی داشتیم با خانم استوارزاده که از اساتید بسیار محترم ما هستند و در انتظار فرزند به سر می برند. در جلسه آخر فهمیدیم که این استاد بسیار محترم دیگر به دانشگاه نخواهند آمد و برای امر خیری که در چند خط پیش گفتم در مرخصی به سر خواهند برد.

چند لحظه ای که به پایان وقت کلاس مانده بود خانم استوارزاده فرمودند: «آخ بچه ها من یه کاری باید انجام می دادم یادم رفت، تا این چند بیت باقی مونده رو معنی می کنید من کارم رو انجام می دم فقط خواهش می کنم همهمه نکنید تا من بتونم تمرکز کنم.»<