پاورپوینت کامل به مناسبت ۲۷ آذر سالروز شهادت آیتاللّه شهید دکتر محمد مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه;زندگی، اخلاق و خانواده آیتاللّه شهید دکتر مفتح ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به مناسبت ۲۷ آذر سالروز شهادت آیتاللّه شهید دکتر محمد مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه;زندگی، اخلاق و خانواده آیتاللّه شهید دکتر مفتح ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به مناسبت ۲۷ آذر سالروز شهادت آیتاللّه شهید دکتر محمد مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه;زندگی، اخلاق و خانواده آیتاللّه شهید دکتر مفتح ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به مناسبت ۲۷ آذر سالروز شهادت آیتاللّه شهید دکتر محمد مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه;زندگی، اخلاق و خانواده آیتاللّه شهید دکتر مفتح ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۴
خاندان پر خیر و برکت نکونام
کربلایی مهدی، در روستای کله، بخش فامنین، در ۶۰ کیلومتری همدان به پارسایی و وارستگی معروف بود و هم اکنون پس از سپری شدن سالهای متمادی مزارش در این آبادی محل توجه و نذر و نیاز مردم است. او در رسیدگی به مسائل شرعی و اجتماعی مردم اهتمام فراوانی داشت و میکوشید مشکلات و گرفتاریهای مردم را در حد توان برطرف نماید و در این زمینهها چارهاندیشهای وی، اهالی را امیدوار و بانشاط میساخت.
شیخ محمود مفتح، بعد از درگذشت پدر، در جایگاه او رسیدگی به امور دینی و عرفی مردم این روستا و دیگر مناطق اطراف را پی گرفت. یکبار بین خوانین منطقه و کشاورزان اختلافی روی داد. به دلیل موقعیت ممتاز و نفوذ کلام این روحانی و برخورداری وی از زهد و معرفت و صداقت، موضوع را با این مرد خدا در میان میگذارند و از او داوری میخواهند. او پس از بررسیهای لازم به این واقعیت میرسد که خان به حقوق مردم تجاوز کرده و حق به جانب اهالی زحمتکش است. با اعلام این نظر احساس کرد دیگر خوانین محل اجازه نخواهند داد او در آن قلمرو به کوششهای شرعی و فرهنگی خود ادامه دهد. به این جهت ناگزیر روستا را ترک نمود و در همدان ساکن گردید.(۱)
شیخ محمود، علاوه بر وعظ و خطابه، در تدریس زبان و ادبیات فارسی و عربی مهارت داشت. او در حوزه علمیه شهر همدان با تربیت شاگردانی مشتاق و خوشذوق جنبههایی از تواناییهای علمی و ادبی خود را بروز داد. وی در سرودن اشعار عربی و فارسی طبع خود را بخوبی آزمود، اما تمام سرودههای خویش را به مدح، منقبت و مراثی رسول اکرم(ص) و عترت آن حضرت اختصاص داد و در واقع در جنبههایی از جوششهای فکری و ادبی اشتیاقش را به این خاندان نشان داد.(۲) موقعیت اجتماعی و خدمات دینی و فرهنگی شیخ محمود به قدری مهم و تاثیرگذار بود که در همان زمان آیتاللّه بروجردی، مرجع عالیقدر جهان تشیع و آخوند ملاعلی معصومی همدانی خدمات آموزشی تبلیغی و فرهنگی این واعظ وارسته را مورد توجه و تقدیر قرار داده بودند.(۳)
شیخ محمود مفتح، خانم فاطمه ثمالی را به عنوان همسر خود برگزید که از وی صاحب پنج فرزند شد؛ دو فرزند دختر و سه فرزند پسر. فرزند ارشد آنان شهید مفتح است. شیخ محمود بنا به علاقه وافر به ابوحمزه ثمالی، نام فامیلی ثمالی را برای خود و همسرش انتخاب کرد اما بعدها نام خانوادگی خود را به مفتح تغییر داد که نام فامیلی قبلی برای مادر شهید مفتح باقی ماند. بانو فاطمه ثمالی در سال ۱۳۵۴ و حاج شیخ محمود مفتح در سال ۱۳۵۹ چند ماهی بعد از شهادت فرزندش دکتر مفتح درگذشت.(۴)
آموختن آداب نیک انسانی در دامن مادر
محله چهل پله همدان، کوچههای باطراوتی دارد، چرا که شکوفههای سیب و بادام و خوشههای انگور فضایش را بانشاط و معطر نموده است. حال و هوای معماری کوچهها و معابر و خانهها و سنگفرش محله خاطراتی عطرآگین همراه با هویت بومی و صفای نیاکان نیکوروش را در ذهنها تداعی میکند. اواخر خرداد ۱۳۰۷ ه.ش و آخرین روزهای بهار است، در خانه شیخ محمود مفتح برخلاف کهنگی و فرسودگی ساختمان، زندگی و پویایی و نشاط، حضوری سبز و خرم دارد. خاک نمناکش معنویت و صداقت را در فضا پراکنده میسازد. اهل خانه در انتظار تولد کودکی، لحظه شماری میکردند. همان طفلی که بعدها حیاتی جاویدان و طیّبه و کارنامهای درخشان را به خود اختصاص داد و برای این خانواده موجب فخر و مباهات گردید.
شیخ محمود با شور و هیجانی وصفناپذیر در حالی که چشمانش برق میزد منتظر بود که غنچه پرباری را نظارهگر باشد. او زیر لب با خدای خویش جملاتی را زمزمه میکرد و از پروردگار متعال عاجزانه میخواست به پاس عمری خدمات تبلیغی و فرهنگی در کسوت روحانیت و در مقام واعظی شیفته اهل بیت(ع) در مجالس و محافل مذهبی، طفلی ستوده خصال و عاشق مکارم و آراسته به فضایل اخلاقی به او عطا کند. نجوای شیخ همچنان استمرار داشت و لحظات به تدریج سپری میشدند. ۲۸ خرداد فرا رسید و در چتر شکوفههای بادامها نویدی پرامید به پدر داده شد و اهل خانه شاهد ولادت کودکی شدند که بعدها او را محمّد نامیدند.
دوران کودکی این نوزاد تحت تربیت خانوادهای پاک نهاد، پدری دانش دوست و ادیب سپری گشت و به برکت همین پرورشهای پرمایه بود که محمد در سنین نوجوانی و جوانی در طریق صلاح و فلاح گام نهاد و به دنبال خوبیها رفت و کوشید به حریم مردان خدا راه یابد.
بازیهای کودکانهاش نشاط و انبساطی بود برای شنیدن، دانستن و درک کردن هر آن چه آیندهاش را ترسیم میکرد. مادر مهربانش در پرورش و آموختن آداب نیک انسانی به وی نقشی بس ارزنده و آموزنده داشت. زمزمه محبت و عواطف سرشار او به همراه کلام تأثیرگذار پدر که از اعماق وجودی سرشار از ایمان و پارسایی برمیخاست، جلوههایی از کمالات را در قلب و ذهن این کودک شکوفا میکرد. حیاطی نسبتاً وسیع، اما سنتی، که بوی هویت اصیل و بومی را در مشام جانش میفشانید، باغچه پر از گل و سبزی، چاه آب و حوض میان حیاط و کوچه باغهای با صفای محله، همگی خاطرات آرامبخشی را در صفحه ذهن محمد نقاشی میکرد که هر وقت این امور را از ذهن خویش مرور میکرد موجی از آرامش و سرور در سیمایش هویدا میگردید.(۵)
دانش اندوزی از محضر فرزانگان نامدار
با گذشت هفت بهار از زندگی، محمد راهی مدرسه شد و به فراگیری دروس مقطع ابتدایی پرداخت. از همان دوران، که گاهی همراه پدرش به مجالس وعظ و سخنرانی میرفت، پس از پایان خطابههای پرشور پدر و قبل از آنکه ایشان از منبر پایین بیاید، با صدای رسا، جذّاب و زیبای خود، ضمن سرودههایی زیبا، ذکر مصائب اهلبیت(ع) را بر زبان جاری میساخت، این شیوه در محافل عزاداری به پامنبری موسوم است و بین شیعیان سابقهای کهن دارد.
مقدمات ادبیات فارسی و عربی را از پدر به خوبی آموخت و ذوق ادبی خود را نزد وی شکوفا ساخت. پس از اتمام مقطع دبستان، به تشویق پدر و بنا به اشتیاق درونیاش در سال ۱۳۱۵ ه.ش به حوزه علمیه همدان گام نهاد. این سال برای محمد به یادماندنی، اما توأم با تعهد و پذیرش مسئولیتی خطیر بود.
آشنایی او با برخی فرزانگان نامدار؛ از جمله عالم وارسته، مرحوم آیتاللّه ملاعلی معصومی همدانی، عطش علمی و فکری او را مضاعف ساخت. او، هفت سال در این حوزه به فراگیری فقه، اصول، کلام و حدیث اهتمام ورزید و در پرتو مشعلهای فروزان این حوزه آرام آرام به کرانه حکمت و معرفت نزدیک گردید. آموختههایش در سنین نوجوانی موجب تحولی دورنی و ژرف در ایشان شده بود. بر اثر این دگرگونی آموخت که چگونه در مسیر زندگی، خود را در امتداد حق و حقیقت قرار دهد، رسالت خویش را درک کند و از انجماد، سکون و بیهودگی بپرهیزد. آموخت که قلم به دست گیرد و با نوشتن به جامعه روشنی بخشد و آنچه را مردم بدان نیاز دارند بر زبان آورد. تحصیل در مدرسه علمیه همدان سرچشمه بسیاری از تلاشهای فرهنگی و علمی این طلبه جویای معارف ناب گردید.
طلاب درسخوانی که جدّی بودند، مورد حمایت خاص مسئول این مدرسه قرار میگرفتند.(۶)
شهید مفتح در ایام اقامت در این مدرسه مقدمات دروس دینی را بخوبی فرا گرفت به گونهای که در پانزده سالگی دیگر دروس ارائه شده در حوزه علمیه همدان جوابگوی همه سؤالات او نبود، برادرش علی مفتح نوشته است:
«پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی جدید و مقدماتی از علوم قدیم مفتح در همدان به شوق کسب دانش از حوزه علمیه نجف، مصرّانه و عاشقانه خواستار سفر به آن دیار شد، ولی این خواست ایشان به دلیل صغر سن با مخالفت والدینش مواجه شد و در نتیجه راهی شهرستان قم گردید.»(۷)
اقامت در قم و بهرهمندی از محضر بزرگان حوزه
اگر چه مدرسه علمیه همدان نمیتوانست جوابگوی هوش و نبوغ این نوجوان باشد، اما درس با حلاوت پدر و رهنمودهای استادان این حوزه، سرآغاز هجرتی گردید که محمد را برای فرا گرفتن علوم اسلامی و فرهنگ قرآن و عترت، در سطحی بالاتر مهیای سفر میکرد.
سرانجام عصر یکی از روزهای پاییز ۱۳۲۲ ه.ش در حالی که خورشید رفته رفته سفره زرّین خود را جمع میکرد و میرفت که در پس ارتفاعات غرب پنهان گردد، نوجوانی باوقار، با روحی سرشار از شوق به معارف معنوی و با دلی مشحون از امید وارد شهر قم گشت.
گرچه هجرتش در برگریزان و فصل پژمردگی پاییز و طبیعت صورت گرفت، اما او به دیاری باکرامت آمد تا در بوستان فضیلت و گلستان مکارم به شکوفایی شکوهمند برسد و عطر دلپذیر خود را در مشام تشنگان دیانت پراکنده سازد و خود نیز عاشقانه از خرمن معرفت بزرگان حوزه این شهر برخوردار شود.
پس از گشت و گذاری آمیخته با شوق در معابر قم، به حرم مطهر حضرت معصومه(س) رفت تا با زیارت بارگاه این بانوی آسمانی غبار راه را از تن بزداید و غم جدایی از خانواده و خویشتن را به بوته فراموشی بسپارد. سپس در جوار این بارگاه مبارک سراغ مدرسه دارالشفا را گرفت تا در چنین فضای معطری وجود خویش را در چشمه دانش اهل بیت (ع) شستشو دهد.
زندگی جدید او در نهایت سادگی و قناعت در حجرهای کوچک و نمور در مدرسه دارالشفای قم آغاز شد، گرچه با مشکلات و دشواریهایی روبهرو گردید، ولی با وجود چنین تنگناهای سختی به کسب معارف روی آورد. ذوق سرشار، خلاقیت و فراست، و اهتمامی وافر و وجود اساتیدی برجسته و وارسته موجب گردید تا مفتح رسایل، مکاسب و کفایه را طی سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ به سرعت فراگیرد و خود در زمره اساتید حوزه قلمداد گردد.(۸)
روح کاوشگری، همت والا و استعداد شگرف مفتح، به همراه انبساط روحی و نشاط درونی سبب گردید که رابطهاش با استادان حوزه از مرز عادی و متداول فراتر برود و به یک پیوند عاطفی و صمیمانه تبدیل گردد.(۹)
روح کمالجوی محمد هیچگاه در طلب معرفت آرام نداشت و هر چه بیشتر میآموخت تنشهتر میشد. در همان موقعی که فقه و اصول را از امام فرا میگرفت، در فلسفه و عرفان و اخلاق، محضر امام خمینی و علامه طباطبایی را غنیمت شمرد، درس خارج آیتاللّه بروجردی، آیتاللّه گلپایگانی و آیتاللّه مرعشی را درک میکرد و از حوزه پرفیض مرحوم حجت کوهکمرهای محظوظ میشد.(۱۰)
در آن زمان، محمد یگانه فردی بود که در دو رشته علوم قدیم و جدید بالاترین رتبه را به دست آورد؛ در سال ۱۳۴۴ به درجه اجتهاد رسید و در همین سال موفق به اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران شد.(۱۱)
باران معرفت و صفا همچنان بر حجره کوچک محمد میبارید و او مشتاقانه در مسیر کمال، گام مینهاد، آموختن برایش کار آسانی نبود، برخی مسائل برایش اندوهزا بود. اما محمد تمام این ناگواریها را به جان خرید و صخرههای سخت و کویرهای غم را با ایمان و نشاط روحی پشت سر نهاد. او به نوعی نگرش عرفانی و معنوی رسیده بود که دیگر نه فرازهای زندگی برایش غرورآمیز بود و نه فرودهای دنیا، او را افسرده میکرد.
در طلب جویباری از عطوفت
بعد از آنکه مفتح پلههای ترقی علمی را طی کرد و به قلههای دانش و اندیشه رسید، احساس کرد وقت آن است که با تشکیل زندگی مشترک، سنت پسندیده نبوی را لبیک گوید و از طرفی هم قدری از خستگیهای روحی ناشی از زندگی مجردی خود را بکاهد. وی از همان فراز علمی به این درک رسید که باید عطوفت را به سوی دشتهای حیات به جریان واداشت تا قدری از فرسودگیها کم شود و این همان واقعیت انکارناپذیری است که قرآن بدان تأکید دارد و میفرماید با ازدواج، آرامش روحی به دست میآید و مودت و رحمت الهی در پرتو زندگی مشترک هویدا میگردد.
مفتح برای ازدواج در پی کسی بود که سنگ صبور و رازدار شبهای تنهاییاش گردد. همسر شایستهای که بتواند از اندیشهها و آرمانهایش برایش سخن گوید و کسی که محمد را در لحظات حساس و مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، امدادگر باشد. با چنین انگیزهای محمد در ۲۱ سالگی و به سال ۱۳۲۸ عازم همدان گردید تا در شبی خاطرهانگیز و به یاد ماندنی به منزل آیتاللّه حیدرعلی جابری انصاری (۱۲) برود و تنها دخترش را از وی خواستگاری کند.(۱۳)
فاطمه، متولد ۱۳۱۲ در نجف اشرف بود که تحت تربیت پدری فاضل و پارسا رشد یافته بود و خصال نیک و محاسن برجستهاش موجب گردید نقش او را در زندگی شهید مفتح و به صورت همسری شایسته، دلسوز و با تدبیر ثبت و ضبط کند.
زندگی مشترک و پرشکوه مفتح و فاطمه جابری در شب مقدس نیمه شعبان در همان سال ۱۳۲۸ ه.ش در کمال سادگی در محله نوربخش قم و در خانهای استیجاری، که مرحوم آیتاللّه مشکینی، در آن سوی حیاطش ساکن بود، آغاز گردید. آن دو با یکدیگر پیمان بستند تا در کوران حوادث و فراز و نشیبهای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 