پاورپوینت کامل دنیای دختران;کادو ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دنیای دختران;کادو ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دنیای دختران;کادو ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دنیای دختران;کادو ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۰
چقدر خجالت میکشیدم! با آن ادا اطوارهای فریبا و بریز و بپاششان، من آنجا، درست مثل ژیانی بودم داخل نمایشگاهی از ماشینهای ماکسیما. ناخنم را با حرص میجویدم و به بدشانسیهایم فکر میکردم.
در این موقع مامان آمد توی اتاق. نگاهش آتشین پر از گدازهای آتشفشانی بود.
ذلیلمرده چرا یکه و بیکار نشستی الانه که بابات سر برسه و شامشو میخواد. پاشو، تا من ظرفهارو آب میکشم تو سبزیهارو پاک کن و بشور.
مواظب باش گل و لای، لاشون نمونه.
همان طوری که حرف میزد جلو میآمد: «نصف سبزیا گله. کاسب هم کاسبهای قدیمی.»
من داشتم نگاهش میکردم و حرفهایش را از این گوش میگرفتم با آن گوش میدادم بیرون. فهمید حواسم به او نیست جلوتر آمد، دستهایش را بالا آورد، جلوی چشمهایم گرفت و تکانشان داد. از دستکشهای صورتیرنگ و رو رفتهاش چک چک، آب میآمد پایین. چه دستکشهای شل و ول و پر درز و شکافی! همین هفته پیش بود که بابا آنها را با پیشبند سفید چرکی آورد و به مامان گفت «بیا، اینم یک جفت دستکش خارجی و یک پیشبند اعلا که میخواستی، یک عمر برایت کار میکنند. نبینم دیگه با دستات ظرفهارو بشوری، این پیشبند رو هم خواستی ظرفهارو بشوری به خودت ببند تا خیس نشی.»
مامان مشکوک دست دراز کرد و آنها را مثل دو شیء چندشآور گرفت و از خودش دور نگه داشت و عین کاراگاهی زبده به وارسیشان پرداخت و زیر و بالایشان کرد، دماغش را گرفت و گفت: «انگار از ماشین زبالهکش شهرداری افتادن رو زمین!»
بابا مگسی را که همان موقع روی نوک بینی تیزش نشسته بود با ضربهای پراند و خندید: «خیلی نزدیک شدی آک آک نیستند. داشتم میآمدم، توی راه خوردم به پست یه نمکی. این پیشبند و دستکش رو گذاشته بود رو نون خشکا و یه سری آت و آشغال دیگه. یاد تو افتادم دیدم خیلی وقته دلت یه جفت دستکش میخواد. بهش گفتم اینا فروشیه؟ از خداش بود یه چک و چونهای زدیم و راضیش کردم خریدمشان، مفت. وقتی بشنوی سرت سوت میکشه. دستکش و پیشبند روی هم شد ۱۵۰ تومن. باور میکنی؟ پیش خودم گفتم گور بابای پول، انگار افتاده باشه توی جوب آب. عوضش آب به پروپا و لباسات نمیپاشه و دم به دم عالیه خانم نمیگه لباس اضافی ندارم تا لباسهام رو عوض کنم.»
مامان گوش میداد و از حرصش کهنه آشپزخانه را گذاشته بود لای دندانهاش و میجوید.
بابا با قیافه حق به جانبی ادامه داد: «فکر کن جنس دست دومن و رفتی از سمساری خریدی.»
دلم بدجوری برای مامان سوخته بود که دیدم یکی شانههایم را گرفته و تکانم میدهد.
باز رفتی تو خیال شیرینخان کشان نشان؟
در این موقع توران و تورج، پشت هم، داخل شدند و رفتند دو طرفش و خودشان را چسباندند بهش و پک پک کردند.
مامان مثل کسی که بخواهد از شر چیز مزاحمی خلاص بشود خودش را تکان داد.
چی از جونم میخوایین؟ اون شما و اون هم یخچال خالی باباتون. قبول ندارین، آبجی اکرمتان ببره و نشونتون بده.
و به من چشم غره رفت.
ببرشان تا با چشمهای کورمکوری خودتان ببینین یخچال بابایتان عین شکم مرغ پرکنده خالیه.
از موقعی نوار دور یخچال فاسد شده بود با قفل و کلید باز و بستهاش میکنیم.
با غرش مامان، تورج و توران که خیلی گرسنهشان بود خزیدند گوشهای و پک پکشان را بلندتر کردند.
مامان صدایش را چند هوا بالاتر برد.
وای، دیوانهام کردین!
و با دستهای بالا گرفتهاش رفت از اتاق بیرون. به طرف تورج و توران رفتم سعی کردم آرامشان کنم، نشدند. یکی یک پس گردنی مهمانشان کردم.
بچه هم اینقده شکمو!
دوتایی با هم سربلند کردند و یک جوری معصومانه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 