پاورپوینت کامل دختر ایل ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دختر ایل ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دختر ایل ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دختر ایل ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۶
پیرمرد وسط باغش ایستاد و با چشمان خستهاش تمام درختان را از نظر گذراند. درختانی که در فصل محصول پربار بودند و حالا در بعد از ظهر آخرین روز پاییز، برگهای خود را به سرعت از دست میدادند. روی زمین و داخل جوی آبی که از وسط باغ میگذشت پر از میوههای لهیده و برگ درخت بود. پیرمرد تمام میوههای باغ را پیشکش رهگذران و مسافرانی کرده بود که از کنار باغش رد میشدند. از همه بیشتر برای دخترکی که خیلی دوستش داشت، برده بود و از او میخواست که با پاهای خودش به باغ بیاید هر چه دلش بخواهد میوه بچیند. اما او نیامد آنقدر که پاییز هم تمام شد و هیچ میوهای بر درختها نماند.
پیرمرد همه روزهای گذشته را چشم در راه آمدن او بود. دخترک معصوم با آن بلوز قرمز رنگ، دامن بلند سیاه، چشمهایش که درخشش لرزانی داشت و طرز راه رفتنش که گامهایی ناهماهنگ برمیداشت، همیشه جلوی چشمانش بود و لحظهای محو نمیشد.
در نظر داشت تا قبل از فرا رسیدن برف و سرمای زمستانی برای او یک سرپناه درست کند. هر چند او پاورپوینت کامل دختر ایل ۲۳ اسلاید در PowerPoint بود و به زندگی زیر سقف عادت نداشت.
هربار که به باغ میآمد خاطره روزی که برای اولین بار او را دید زنده میشد و از اینکه او را با اهانت از باغ بیرون کرده بود احساس حقارت و شرمساری میکرد.
یکی از روزهای گرم تابستان بود که خانوادهای ایلیاتی آمدند و درست بالای تپهای که مشرف به باغ پیرمرد بود چادر زدند. آن روز باغ دیوارهای بلندی داشت و پیرمرد اجازه نمیداد کسی به باغش نزدیک شود. روی دیوارها هم شاخههایی نوک تیز و برنده چیده بود تا هیچ کس هوس بالا رفتن از دیوارها را نکند. تنها راه ورود به باغ در چوبی و کوتاه آن بود که وقتی به خانه میرفت قفل بزرگی به آن میزد. نگران بود مبادا چیزی از میوههای باغ کم شود. آن سال درختان باغ به سبب آبیاری منظم و زحمت زیادی که میکشید خیلی بار آورده بود، و میوههایش مشتریان زیادی داشت پیرمرد از اینکه پول خوبی به دستش میآمد خوشحال بود و در نظر داشت همه را پسانداز کند تا خانهای در شهر بخرد و باقی عمرش را در آسایش زندگی کند. به همین خاطر حرص، لحظهای او را رها نمیکرد. از همان لحظهای که آنها چادرشان را بالای تپه برپا کردند، مراقبت از باغ را بیشتر کرد. به چوپانهای روستا سپرد که برای چند ماه یک سگ خوب به او بدهند. میگفت اینها نه کولیاند و نه ایلیاتی مواظب باشید که فقط برای دزدی آمدهاند نباید چیزی از میوههای باغ کم شود.
دخترک ایلیاتی عصر همان روزی که آمده بودند به بهانه چشمه کم آبی که پایینتر از باغ از دل سنگی میجوشید تا نزدیک دیوار باغ آمد و با حسرت درختان پر میوه را نگاه کرد، و آب دهانش را قورت داد و برگشت.
روز بعد با دبهای کوچک در دست، راهش را کج کرد و از در چوبی باغ وارد شد. حواسش نبود، چشمش به میوههای نزدیکترین درخت بود که ناگهان پیرمرد را مقابل خود یافت؛ با چشمهایی که از فرط عصبانیت سرخ شده بود.
دخترک فقط نگاه کرد و سر به زیر انداخت جوابی نداشت که بدهد. پیرمرد بر سرش فریاد کشید و با اهانت از باغ بیرونش کرد و به خیال برگشتن دوباره او، تا نیمه شب در باغ کمین کرد و به خانه نرفت درختان باغ را تک تک از نظر گذراند که مبادا چیزی از میوههای آن کم شده باشد، روز بعد هم به زنش سپرد که غذای هر روزش را به باغ بیاورد تا بتواند یکسره مراقب عابران و رهگذران مخصوصا ایلیاتیهایی که در آن نزدیکی چادر زدهاند باشد و مجبور نباشد به خاطر غذا باغ را به حال خود رها کند.
* *
فصل برداشت گلابی بود و جعبههای گلابی که چیده بودشان درون باغ بود، چند روز طول
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 