پاورپوینت کامل اتاق انباری ۴۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اتاق انباری ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اتاق انباری ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اتاق انباری ۴۲ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۰
قرار بود بچهها را برای بازی به منطقه «جگ بارو» ببرند. این تفریح دور از انتظار آنها بود و نیکلاس از آن محروم شده بود. صبح آن روز، نیکلاس بیخود و بیجهت از خوردن غذای پر ارزش نان و شیر خودداری کرده بود و فکر میکرد که یک وزغ داخل شیر افتاده است. بزرگترها که آدمهای باهوشتر و بهتری هستند، به او گفته بودند که چنین چیزی اصلاً ممکن نیست و او نباید حرفهای بی معنی از خودش دربیاورد؛ اما باز هم نیکلاس به حرفهایی که از نظر بزرگترها بی معنی بود، ادامه داد و با آب و تاب از وزغ خال خالی و رنگ آن حرف زد. جالب این بود که راست راستی یک وزغ در ظرف شیر نیکلاس وجود داشت! و جالبتر اینکه او خودش آن را داخل ظرف انداخته بود. نیکلاس احساس کرد در این میان، واقعیتی است که او باید بداند. گرفتن وزغ از باغچه و انداختن آن داخل ظرف شیر، گناه بسیار بزرگی بود؛ اما آن واقعیتی که آشکارتر از همه قضایا در ذهن او نقش بسته بود، این بود که بزرگترها – یعنی آدمهای باهوشتر و بهتر- به تجربه نشان دادهاند که وقتی آدمها چیزی را با اطمینان زیادتر میگویند، به شدت در اشتباه هستند.
نیکلاس مانند فرمانده قاطعی که قصد ندارد موضع خود را تغییر دهد، با اصرار گفت: « شما میگویید اصلاً ممکن نیست وزغ در ظرف شیر من باشد، ولی باور کنید که در ظرف من یک وزغ وجود دارد.»
به هر صورت، ماجرا به اینجا کشیده شد که پسر عمه و دختر عمه و برادر کوچکتر نیکلاس، بعد از ظهر آن روز به جگ بارو رفتند و او در خانه ماند. عمه به خاطر تنبیه او هم که شده بود، با عجله برنامه کنار دریا رفتن را ترتیب داد تا به خاطر صبحانه نخوردن نیکلاس حسابی حالگیری کند. این عادت عمه بود که هر وقت یکی از بچهها رفتار بدی پیش میگرفت، از خودش یک تفریح، جشن، فستیوال و خلاصه یک چیزی اختراع و بچه خلافکار را از همراهی با دیگران محروم میکرد. حالا اگر یک وقت، تمام بچهها دسته جمعی بدی یا شیطنت کرده بودند، عمه ناگهان به آنها خبر میداد که در آن نزدیکی سیرکی آمده تا برنامه اجرا کند و تعداد زیادی هم فیل دارند؛ اما به خاطر تنبیه، آنها را به تماشا نخواهد بُرد. لحظه حرکت بچهها فرا رسید و چند قطره اشک در چشمهای نیکلاس جمع شد ولی گریه واقعی او را دختر عمهاش کرده بود که در تب و تاب سوار شدن به درشکه، زانویش محکم به رکاب خورده بود!.
نیکلاس با لبخند به خودش گفت: «عجب جیغی کشید!» در این وقت، مسافرانِ ماسههای ساحل، بدون کمترین احساس شادی که باید در این گردشها داشته باشند، از منزل خارج شدند و نیکلاس را با عمه و پیشخدمت، تنها گذاشتند.
عمه «سویی دیسانت» گفت: «به همین زودی درد از یادش میرود. با مسابقهای که روی ماسههای زیبا میگذارند، حتماً بعد از ظهرِ لذت بخشی خواهند داشت آخ که چقدر لذت خواهند بُرد .»
نیکلاس با چهره گرفته در حالی که لبخندی بر لبانش نقش بسته بود گفت: «حتم دارم که به بابی چندان خوش نمیگذرد و با دیگران مسابقه هم نمیدهد، چون کفشهایش خیلی تنگ است و پاهایش را اذیت میکند.»
عمه با قدری خشونت گفت: «پس چرا به من نگفت که کفشها او را اذیت میکنند؟»
– او دوبار به شما گفت؛ ولی شما حواستان به او نبود. خیلی وقتها که داریم حرفهای مهمی به شم میگوییم، شما اصلاً به ما گوش نمیدهید.
عمه برای عوض کردن موضوع صحبت گفت: «تو نباید توی باغ انگور بروی» و نیکلاس فوری پرسید: «چرا؟ برای چی؟»
– چون امروز رفتار بدی داشتی و باید تنبیه بشوی.
نیکلاس این حرف را نپذیرفت. او فکر میکرد که وقتی تحت مراقبت و تنبیه بزرگترها قرار دارد، باز هم میتواند داخل باغ بشود.
در چهرهاش کاملاً حالت یکدندگی و کله شقی موج میزد. عمه هم به خوبی میدانست او مصمم است که به باغ برود؛ فقط به خاطر اینکه عمه گفته بود این کار را نکند.
باغ انگور دو در داشت، و آدمی با هیکل نیکلاس همین که پایش به آنجا میرسید، در یک چشم به هم زدن در میان بوتههای کنگر فرنگی، تمشک، نیشکر و دیگر میوهها ناپدید میشد. عمه کارهای بسیاری داشت که میبایست آن روز بعد از ظهر انجام بدهد؛ اما به جای آن، یکی، دو ساعت به کارهای باغبانی گلها و بوتهها پرداخت و در تمام این مدت از هر دو تا دری که به «بهشت ممنوعه» منتهی میشد چشم برنمیداشت. عمه، زنی بود با ایدههای متنوع و قدرت تمرکز فکری بسیار بالا.
نیکلاس، یکی، دو مرتبه سری به باغچه جلویی زد، و هر بار با این سو و آن سو پریدن و یواشکی قصد راه یافتن به یکی از دو در باغ انگور را داشت؛ اما هرگز نتوانست برای یک لحظه هم که شده از تیررس چشمهای عمه بگریزد. در واقع او از این همه تلاش برای خزیدن به داخل باغ، منظور خاصی نداشت؛ اما دوست داشت که عمه خیال کند که او قصد داخل شدن به باغ را دارد. این فکر عمه را وادار میکرد تا بیشتر بعد از ظهر را مثل یک نگهبانِ کشیک، پاس بدهد. نیکلاس بعد از اینکه ظن و گمان عمه را حسابی تحریک کرده بود، به داخل خانه برگشت و به سرعت نقشهای کشید که از مدتها پیش در فکرش جوانه زده بود. با ایستادن روی صندلی داخل کتابخانه، توانست کلید بزرگ و بسیار مهمی را که بالای قفسه بود، بردارد. این کلید، ابزاری بود که رمز و راز پاورپوینت کامل اتاق انباری ۴۲ اسلاید در PowerPoint را از افراد غیر خودمانی پنهان میداشت؛ ولی برای عمه و آدمهای خودمانی آشکار میکرد. نیکلاس تجربه چندانی در جا دادن کلید در سوراخش نداشت؛ اما چند روز پیش با کلید درِ کلاسِ مدرسه تمرین کرده بود. کلید به سختی در قفل چرخید. در باز شد و نیکلاس قدم در سرزمین ناشناختهای گذاشت که باغ انگور در مقابل آن لذّتی کهنه و قدیمی بود. اینجا یک تفریحِ کاملاً محسوس و قابلِ لمس وجود داشت.
نیکلاس خیلی وقتها؛ با خود فکر کرده بود که درون انباری – یعنی این بخش از خانه که به دقت از چشم بچهها پنهان نگه داشته میشد و به هیچ پرسشی در مورد آن پاسخی داده نمیشد- چه شکلی است؟ سرانجام انتظار به سر رسیده بود. انباری، خیلی بزرگ و کم نور بود؛ چون تنها منبع روشنایی آن، پنجره بلندی بود که به باغ ممنوعه باز میشد؛ به مخزن گنج و جواهرات غیر قابل تصور. عمه از آن گروه مردمی بود که گمان میکردند اشیاء و لوازم آدم در اثر استفاده زیاد فرسوده شده و از بین میروند. به خاطر همین، با نگهداری و مراقبت، همه چیز را تسلیم گرد و غبار و رطوبت میکرد. تمام قسمتهایی که نیکلاس تاکنون دیده بود، همگی خشک و بیروح بودند؛ اما این جا، چیزهای عجیبی بودند که چشم از دیدن آنها لذت میبُرد. اول از همه، یک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 