پاورپوینت کامل زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ۲۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۵

باز هم سلام آن هم از نوع گرم و داغ مخصوص شبهای تلخ و دراز امتحان که جان هر دانشجویی را به لب میرساند.

امیدوارم که دیگر هوس دانشجو شدن به سر مبارکت نزند و به زندگی مسالمتآمیز در کنار همسرت رضآیت بدهی، چرا که فکر نمیکنم اصلاً بتوانی بزرگترین مدرک دانشگاهی را با از دست دادن خواب خوش عوض کنی و فقط خدا میداند چه اتفاقی افتاد که به دانشگاه راه پیدا کردی و …

حالِ عمومیات چگونه است؟ بالاخره هیجانات و شور و اشتیاق خانهداری فروکش کرده یا هنوز هم با مادر شوهر عزیزتر از جانت و خواهر شوهر مهربانت دست و پنجه نرم میکنی؟ به دلیل وجود همین دو عنصر مهم در زندگی حاضرم تا آخر عمر دانشجو باشم و سختیهای شب امتحان را به جان بخرم امّا تلخی طعنهها و کنآیههای گلهای بیخار زندگی را تحمل نکنم. به هر صورت امیدوارم شاد و سرحال و قبراق باشی و مثل گذشته لبخند بر لب همه سختیها را انکار کنی.

از احوالات خانوادهمان چه خبر؟ آقاجون و مامان در سلامت کامل به سر میبرند؟ از برادر دردانهمان که دوران خوش بیخواهری را میگذراند اطلاع دقیقی ندارم، هنوز هم در پی خرج کردن بیدر و پیکر درآمد ناچیز آقاجون است و چشم ما را دور دیده، برای خودش بروبیایی دارد؟ در همین لحظه و از همین جا به تو قول صددرصد میدهم از زمان اتمام دانشگاهم همه نقشههای داداش هادی را نقش بر آب کنم و به محض برگشتنم به خانه چنان قانونی وضع کنم که دیگر هیچ پولی ته جیب مبارک پدرمان نماند تا برادر از جان عزیزتر خرج لباس و بازی و تفریحاتش کند. اصلاً مرد از همان دوران بچگی باید سختیهای فراوان بکشد و در محرومیت باشد تا برای مشکلات اینده آبدیده باشد و نرود یک دختر بیچارهای مثل ما را بدبخت کند، هر چند در خانواده ما جای دختر و پسر عوض شده و هر چه سختی است بر سر دخترها فرود میاید. بگذریم چارهای جز تحمل نداریم. تنها راهی که هست تلاش برای اینده و عوض کردن این اخلاق زشت نیاکانمان میباشد.

باری اگر از حال من خواسته باشی بسیار خسته و افسردهام چرا که این ترم هم برنامهریزی درستی برای مطالعه و امتحانات نداشتم و اکنون بسیار زیاد نیاز به رختخوابِ خانه و رسیدگی مامانجان دارم تا بتوانم شب زندهداریها و خستگیها را جبران کنم. مخصوصاً که در این ماه استرس زیادی را تحمل کردم و اگر چه امتحانات و تحقیقات و فعالیتها تمام شده و من عازم خانه پدری هستم امّا گمان نمیکنم این بار سنگین دانشجو بودن فعلاً از دوش ما دست بکشد و بگذارد کمی استراحت کنیم.

همانطور که در برنامه قبلیام گفته بودم یعنی نوشته بودم و در جریان مسائل هم هستی با کارشکنی یکی دو نفر از افراد خبیث خوابگاه خانهدار شدن من و مهسا به رؤیاها پیوست و هیچ کدام از تلاشهای بیوقفه ما به نتیجه دلخواه نرسید و همانطور هم که میدانی من و مهسا در یک ضد حمله غریب الوقوع در نیمه شب چنان خوابگاه را به هم ریختیم که بیا و تماشا کن و انتظار داشتیم کسی که کارشکنی کرده بود و خانه ما را بر سرمان خراب، و اتفاقاً مسئول نظم خوابگاه هم بود، حسابی ادب شود و درس بگیرد تا زین پس با زندگی و احساسات کسی بازی نکند امّا چشمت روز بد نبیند همین که صبح آمد و همه بیدار شدند مسئول خوابگاه همه را به صف کرد تا بتواند یک زهرچشم از دانشجویان خوابآلود بگیرد امّا هر چه اصرار کرد که واقعیت را بگویید وگرنه چنین و چنان، به آنچه که میخواست نرسید و دست از پا درازتر خراب کاریهای من و مهسا را درست کرد و حسابی هم مؤاخذه شد تازه تصمیم هیئت خوابگاهیان براین شد که اگر چنین بینظمی فجیعی رخ دهد دیگر سمت مذکور دستبوس فائزه خانم نبوده و به کس دیگری سپرده میشود. اتفاقاً فائزه بسیار به من و مهسا که زخمخورده بودیم شک کرده بود، امّا با چند فیلمنامه جزیی که توسط مهسا نوشته و با بازی بسیار عالی من به اجرا درآمده بود توانستیم با هزار زور و زحمت اطمینان او را جلب کرده و خود را بیگناه جلوه دهیم.

راستش را بخواهی بعد از این جریان تصمیم گرفته بودم به درسهایم برسم تا لطمهای که از طریق بازی گوشیهایم خورده بودم جبران شود امّا مهسا که خیلی این وسط ضرر کرده بود و به اجبار مزدوج شده بود نمیتوانست به این سادگی دست بردارد و تصمیم داشت هر طور که بود پُست مهم ریاست نظم خوابگاه را از دست فائزه بیرون بکشد.

چه دردسرت بدهم دو سه شب جو خوابگاه بسیار آرام بود امّا یک شب لباسهای همه بچههای طبقه اول با طبقه دوم عوض شده بود و چنان آشوبی درست شد که بیا و ببین،