پاورپوینت کامل کوچ بهار ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کوچ بهار ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوچ بهار ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کوچ بهار ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۰
«زُهَری» چشمش به «سجاد(ع)» افتاده بود که میان محراب و منبر رسول خدا(ص) ایستاده بود، فریاد برآورد:
– «خدایا چه میبینم؟ مگر به من نگفت میخواهد به سفر رود؟ ای فرزند رسول خدا(ص)، نشانهای از این مسافرت نمیبینم!»
سجاد، فروتنانه چون مسافری در آستانه سفر آهسته پاسخ داد:
– «آری این زهری! من اما این طوری نیست که تو پنداشتی؛ منظورم مسافرت به جهان دیگر است.»
– «و توشهای که برداشتهای جز یاری به بینوایان است؟»
در حالی که دور میشد نجوا کرد:
– «برترین سفر، سفر به جهان دیگر است و بهترین توشه، تقواست.»
زهری اندوهگنانه به گوشه مسجد رفت، دوستش گفت:
– «تو همواره از علی بنالحسین (ع) به نیکی یاد میکنی.»
زهری که بوی چاپلوسی را استشمام کرده بود رو به او کرد و گفت:
– «وای بر تو! سوگند به خداوندگار در عمرم شخصیتی چون وی ندیدهام و نخواهم دید. او را دیدم بسته در زنجیر که نگهبانان چشم از او برنمیداشتند. آهنگ آن را داشتند که به دستور عبدالملک وی را به دمشق ببرند از آنها خواستم اجازه دهند تا با او خداحافظی کنم. وقتی وارد شدم نتوانستم از گریستن خودداری کنم. گریه کردم و گفتم: «دوست داشتم من جای تو بودم و تو آسوده بودی» حضرت به من نگریست و فرمود: «ای زهری! گمان میکنی آنچه بر گردنم و پیکرم میبینی مرا غمگین میکند؟ اگر بخواهم چنین نیست؛ اینها مرا به یاد عذاب پروردگار میاندازد.»
زهری رو به دوستش کرد و ادامه داد:
– «اگر به تو بگویم دیدم که چنان دست و پاهایش را از زنجیر بیرون آورد که گویی آنها تارهای عنکبوتاند، باور میکنی؟ چهار شب بیشتر نگذشته بود که سربازان آمدند و در مدینه به جستجویش درآمدند. از یکی از آنها پرسیدم: «چی شده؟» پاسخ داد: او را گم کردیم. هیچ اثری هم از او به دست نیاوردیم. غل و زنجیر نیز در جای خود بودند!»
مرد فریاد کشید:
– «عجیب است!»
– «عجیبتر اینکه وقتی من نزد عبدالملک رفتم و آنچه را که دیده بودم به او گفتم، وی گفت: همان روزی که نگهبانان گمش کردند، نزد من آمد و گفت: چکار به من داری؟ به او گفتم: نزد ما در آسودگی زندگی کن. فرمود: دوست ندارم و بعد بیرون رفت. به خدا هراس از او تمام دلم را فرا گرفته بود! یک بار هم «طاووس» برایم نقل کرد که: روزی مردی زیر ناودان در مسجدالحرام نماز میخواند و میگریست. وقتی نمازش تمام شد جلو رفتم، دیدم علی بن الحسین(ع) است. به او گفتم: ای فرزند رسول خدا! شما که سه ویژگی داری، چرا میترسی؟ از تبار رسول خدایی، نیآیت از تو شفاعت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 