پاورپوینت کامل هدف از نویسندگی ( برای چه می نویسیم؟) ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هدف از نویسندگی ( برای چه می نویسیم؟) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هدف از نویسندگی ( برای چه می نویسیم؟) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هدف از نویسندگی ( برای چه می نویسیم؟) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰

مُطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد۱

هنگامی که «قطرهای که جویباری میرود/ از پی انجام کاری میرود»۲، نویسنده نیز مینویسد تا نوشته خویش را به دیگران عرضه کند و متاع خود را به بهترین صورت در معرض دیدِ مشتریان گذارد و اندیشه شخصی و فردی خویش را به یک اندیشه اجتماعی و جهانگیر تبدیل نماید:

سخن باید که چون از کام شاعر بیاید، در جهان گردد مسافر

نه زان گونه که در خانه بمانَد به جز قائل، مر او را کس نخوانَد۳

یکی از استادان زبان و ادب فارسی، در اینباره نیکو میگوید:

نوشتن، امری اجتماعی است؛ زیرا هیچکس برای خود یا – چنان که نویسندهای نوشته است- از برای «سآیه خود» نمینویسد و اگر کسی چنین ادعایی کند، از او نمیتوان پذیرفت؛ زیرا که انسان بالطبع اجتماعی است و حتی آنگاه که فکر میکند یا با خود سخن میگوید، دیگری را مخاطب قرار میدهد و بیدیگری و دیگران، زندگی انسانی برای او مفهومی ندارد … .

نویسنده باید هدفی داشته باشد و انگیزه و دردی برای نوشتن. هدف، چیرگی بر تیرگیها و دانستن نادانستههاست و انگیزه، شوری و عشقی بشری که زاییده روان آدمی است. نویسندهای که شور و عشقی ندارد، درد را نمیشناسد و فکری تازه در سر نمیپروراند، یاوه مینویسد.

از اینجاست که سهم محتوا و فکر در ایجاد اثری که ارزش بشری داشته باشد، از قالب بیشتر میشود، گو اینکه محتوا و قالب در هنر، چون روان و کالبد در انسان، از هم جداییناپذیرند. همچنان که کالبدِ بیروح، انسان نتواند بود، قالبِ بیمحتوا را هم در جهانِ هنر جایی نیست.

کارِ نویسنده از نظر محتوا باید نشاندهنده کوشش بشری برای یافتن چیزی تازه باشد و فکری و پیامی – نه به صورت شعار، بلکه مانند سرخی در گُل۴- از لابهلای اثر به خواننده تبلیغ شود و بهخصوص در داستان و نمایشنامه، فکر و پیام باید از کردار قهرمانان و از بطن حوادث زاییده شود، نه آنکه داستان، روندی دیگر داشته باشد و فکر و پیامی بیتمهید، در زبانِ قهرمانی به بیان اید.

از اینجاست که یکی از اندیشمندان نامدارِ جهان غرب در عصر حاضر گفته است: «غرض از ادبیات، تلاش و مبارزه است. تلاش و مبارزه برای نیل به آگاهی، برای جستن حقیقت، برای آزادی انسان و از این روست که نویسنده در مقابل عملی که انجام میدهد، مسئول است. برای چه مینویسد؟ دست به چه اقدامی زده است و چرا این اقدام، مستلزم دستیازیدن به نگارش بوده است؟ زیرا که سخن گفتن در حکم عمل کردن است۵».۶

آری، همین عرضه و حضورِ نوشته در بیرون است که نشان میدهد چه کسی حرفی برای گفتن داشته و نویسنده است و آن کس نویسندهای چگونه است؛ اما همین امر نیز اهداف گونهگونی را در پی دارد: گاه جسمی را روح بخشیدن است و گاه دلی را روشنایی دادن. گاه نامی را برای خود خواستن است و گاه نانی را برای خود به دست آوردن. گاه عقلی را رام کردن است و گاه قلبی را آرام ساختن. گاه کسی را از چشم انداختن است و گاه کسی را در چشم نشاندن. گاه اندیشهای را نقل کردن است و گاه اندیشهای را به نقد کشیدن. گاه خبری را به گوش رساندن است و گاه از گوش بیرون راندن و گاه چیزهایی دیگر را به قلم آوردن. یکی از نویسندگان فرادست میگوید:

نویسنده … باید ببیند که غرضِ او از نوشتن چیست: میخواهد رویدادی را گزارش یا تعلیل کند، دعویای را به کرسی بنشاند یا قولی را نقض و رد کند، تجربهای عاطفی یا هنری را منتقل سازد، هیجانی برانگیزد یا عملی را باعث شود، سرگرم سازد یا تعلیم دهد؟۷

با توجه به آنچه گفته شد، میتوان هدف نهایی و متعالی از نویسندگی را به صورت کوتاهتر و عامتر و شاملتر چنین دانست:

ایجاد ارتباط با خواننده و انتقال فکر و دانشی نو یا احساس و عاطفه و تخیلی تازه به وی.

اگر این هدف، از سوی نویسنده با نگارشی نو و بیانی متفاوت که از جوهر ادبی برخوردار است. به خواننده منتقل شود به گونهای که خواننده تحت تأثیر نویسنده قرار گیرد و از نظر فکری و علمی یا حسی و عاطفی و خیالی همراه او شود، آنگاه میتوان گفت که نویسنده به هدف از نویسندگی دست یافته و به هر مقدار که بر خواننده تأثیرگذارتر بوده است، به همان مقدار نیز نویسندهتر بوده است.

شایان توجه است که انتقال دادن فکر و دانشی نو یا احساس و عاطفه و تخیلی تازه به خواننده و تأثیرگذاری بر او، غالبآً یا از راه ترغیب و انگیزش خواننده به سوی آن و یا از راه اِقناع و متقاعد ساختنِ خواننده در برابر آن و یا هر دو، صورت میگیرد. یکی از استادان زبان و ادب فارسی چنین میگوید:

اقناع و ترغیب که علت غایی و هدف اصلی در سخنوری و نویسندگی است. براساس ساختن و آراستن استوار است: ساختنِ عبارتها یا واحدهایی از کلمات که افکار نویسنده یا گوینده را به روشنی در خود منعکس کند و آراستن آن جملات و واحدهای گفتار به هیئتی که در نظر خواننده یا شنونده خوشایند و مطلوب جلوه کنند.

سرّ موفقیت و راز کامیابی نویسندگان و سخنوران بزرگ، وابسته به سرمآیههای معنوی و صفاتی است که آنان را در ساختن و آراستن آثار ارزنده و بدیع یاری میکند و بدین وسیله توانایی تسخیر دلها و نفوذ در جانها را به ایشان ارزانی میدارد.۸

گفتنی است که برای ترغیب خواننده، نویسنده بیشتر به تعریف و توضیح و وصف کردن میپردازد و از چیزی خبر میدهد و بر احساسات و عواطف و تخیلات خواننده تأثیر میگذارد، ولی برای قانع کردن خواننده، نویسنده بیشتر به استدلال میپردازد و چیزی را اثبات میکند و در عقل و اندیشه خواننده دیگرگونی ایجاد مینماید؛ البته نویسنده برای ترغیب یا اِقناع خواننده، از راههای گوناگون و متنوع علمی و منطقی و ادبی و عاطفی و جز آن استفاده میکند تا خواننده را هر چه بهتر و زودتر به مقصد و مقصود خویش رهنمون سازد و از آن آگاه کند.

نتیجه آنکه نویسنده با هنر نویسندگی و قدرت ترغیب و اقناعش، یا حقیقتی نو را به خواننده نشان میدهد (حقیقت نمونی) و یا حقیقتی را که وجود داشته است به دو صورت کیفی و کمّی برای خواننده گسترش میدهد و راه حرکت به سوی آن حقیقت را برای وی هموارتر میسازد(حقیقت گستری).

شایان دقت است در هر ترغیب و یا اقناعی که از سوی نویسنده صورت میپذیرد، باید نوآوری وجود داشته باشد، با این تفاوت که در حقیقت نمونی، نوجویی و در حقیقتگستری، نوگستری بروز میدهد. پس در هر دو صورت، نویسندگی در بردارنده نوعی ابتکار و نوآوری و نواندیشی و از تقلید و تکرار و کهنهآموزی به دور است. به گفته مولوی:

از محقق تا مقلد فرقهاست کاین چو داوود است و آن دیگر صداست

منبع گفتار این سوزی بُوَد وان مقلد، کهنهآموزی بُوَد

برای اینکه تفاوت چگونگی ترغیب خواننده و ایجاد شوق و انگیزه در او را برای مطالعه افکار و احساسات و عواطف و خیالانگیزیهای نویسنده نشان دهیم، به دو نوشته در موضوع «نیاز به سخنان پیشوایان دینی» نظر افکنیم که نوشته نخست، چندان چنگی به دل نمیزند و شوقی آنچنان برنمیانگیزاند:

هدف از آفرینش انسان از سوی خدا، رشد و تکامل او در تمام ابعاد است و خداوند، قوانین و راههای رشد و تکامل انسان را در کتاب خود، یعنی قرآن و در سخنان معصومان و پیشوایان دین اسلام، یعنی پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) بیان کرده و نشان داده است.

ما نیز برای اینکه به رشد و تکامل صحیح و واقعی و براساس هدف آفرینش خود دست یابیم، باید به مقداری که میتوانیم، به مطالعه آیت قرآن و احادیث و روآیت اسلامی بپردازیم و در عمل، آنها را به کار گیریم.

اکنون به نوشته دوم بنگریم که چهسان شوقبرانگیز است و با وصفها و تعبیرها و ترکیبهای زیبا و از همه مهمتر با نگاه و فضاسازی بدیع خود، خواننده را به دنبال خود میکشاند و از پآیه تا پایان به همراه خویش میبرد:

هزاران سال پیش، وقتی آن مهربانتفکر را به آدمی هدیه داد، کولهبار سنگین مسئولیت را هم روی دوش او گذاشت. پیامآوران بهار، پاییز کسالتآور زندگی آدمها را رنگ معنی زدند و در کویر قلبشان، بنفشهها و اطلسیهای انسانیت کاشتند. گوش انسانها که از چکاچک شمشیرهای تشنه در طول تاریخ کر شده بود، نغمههای محبت را از لبان پیامآورانِ وحی شنید و پرنده بیتابِ روحشان، در سآیهسار مذهب آرام گرفت.

هربار که فصل زمستانِ بیپیامبری به طول میانجامید، بهارآفرین رسولی دیگر میفرستاد تا مردم، آسمان آبی صداقت و دشت سبز ایمان و چشمه جوشان فداکاری را فراموش نکنند.

در سده ششم میلادی، سبزترین بهارِ انسانیت، در کویریترین نقطه جهان، عربستان، رویید و پروانههای مهربانی و خوشبختی، آهندلانِ شوربخت را به میهمانی خویش فرا خواندند. عدهای جان خویش در شط زلال دین تطهیر کردند و پَلَشتیهای خودخواهی و خشونت و افسارگسیختگی فرونهادند. عمر رسول به پایان آمد، اما عمر رسالت در سیزده اینه دیگر باید تجلی میکرد. بار دیگر، قدرتطلبی زنجیر گسست و بهار را خانهنشین کرد و زمستان، سرنوشت فکری آدمها را رقم زد؛ اما مگر از بهار، جز بهارآفرینی و گُلپروری انتظار دیگری است؟

آنان در خانه نشستند، اما شهد کلامشان به یادگار ماند و دستهای عاشق را به نوشتنِ احادیثِ عشق واداشت.

احادیث همان اکسیرهایی هستند که مس وجود آدم را به چنان طلایی تبدیل میکنند که فرشتگان در برابرش به آسانی، سر به سجده فروتنی میگذارند.

احادیث، همان یاسهای خوشبوی بهار هستند در زمستان زندگی.

احادیث، همان دعوتنامههای خدا هستند به انسان گریزپا.

اما دریغ از پرسشهای بسیاری که از آن باغبانانِ اندیشهها سبز نشد و چه بسیار گنجینههای عرضهشده که نشانی از آنها بر سینه صفحاتِ تاریخ حک نگردید.

چه بسیار از آن گوهرها که از هراس روزمدارانِ تاریخ نابود شدند و به دست ما نرسیدند و چه بسیار از آن ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.