پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت سوم) ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت سوم) ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت سوم) ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت سوم) ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۱

انسان در قرآن کریم

در قرآن کریم می خوانیم:

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً

بگو: هر کس فرا خور سرشت و عادت و روش خویش کار می کند، و پروردگار شما داناتر است به آن که راه یافته تر است .

این معیاری است استوار برای بررسی اختلاف شیوه ها و روش ها و طریق های زندگی وسلوک آدمیان. در این سخن هم اقرار و باورداشت این اختلاف و تنوع را می بینیم و هم تأکید بر این که در ورای ظاهر این رفتارهای گوناگون، باطنی است که از شعوری بیدار و زنده ریشه می گیرد و همان است که این شیوه ها را ترسیم می کند و این تمایزها را پدید می آورد.

تعبیر «شاکله» طبیعت کیان انسانی را نمود می بخشد که کیانی است زنده و جاری وساری. هرگاه می بینیم کسی در برابر پدیده ای خاص، رفتاری معین بروز می دهد، باید آن را در چارچوب همین کیان و شخصیت انسانی وارسی کنیم و آنگاه، می توانیم درباره وی و نظرگاهش رأی دهیم. نیز از همین رهگذر می توانیم موضع او را تحلیل نماییم و رفتارش را ریشه یابی کنیم.

همان گونه که هر انسان دارای شاکله ویژه خویش است، هر امّت نیز شریعت و منهاج و راه خود را دارد. این شاکله فردی یا جمعی، برخاسته از موضع انسان یا امّت با دیدگاهی معیّن و رویکردی خاص است؛ بدین معنا که آن فرد یا جامعه به یکی از مقاصد حیات انسانی نظر دارد و نه به همه آن ها. این همان چیزی است که آن را التزام و پایبندی می نامیم. این التزام سبب می شود که به دیگر وجوه حیات ننگریم و خود را به وجهی خاص از این وجوه محصور و منحصر کنیم. این التزام نمی تواند امکانات و توانمندی های فطرت انسانی را بروز دهد و آن را از گستره و عمق و قدرتش فارغ می سازد. این التزام حتی اگر برخاسته از ذات انسانی باشد، بیشتر شبیه به نوعی قدرت پلیسی است که نمی تواند در روح انسان نفوذ کند و باور و یقین قلبی اش را برانگیزد و با درونش سازگاری یابد و جانش را در قلمرو خویش گیرد. هرگونه ناگریزی و ناگزیری با فطرت انسانی ناسازگار است و در نقطه ای به بن بست و چالش می رسد. در برابر این التزام و ناچاری و ناگریزی و پایبندی، وظیفه جای دارد. وظیفه دارای مبدئی فطری است و مسیر حیات انسانی را در گستره های فکری و اخلاقی و رفتاری مشخص می کند تا او را به شکوفایی و کمال رهنمون گردد.انسان در ذات و جان خویش به این وظیفه، تمایل می یابد و آن را نوعی الزام و اجبار نمی یابد؛ بلکه آن را با شکوه و اجلال می نگرد و احترامش به آن، نه به دلیل ترس و بیم، بلکه به سبب ابهت و بزرگی و شکوه آن است. پس حسی ایثارگرانه در برابر آن، در وجود انسان پدیدار می شود تا به وظیفه اخلاقی خود قیام کند.

هرگاه همه مذاهب و نحله های انسانی در اجتماع و اندیشه و دین را از آغازین روز حیات بشر بررسی کنیم، درمی یابیم که هیچ مذهبی نتوانسته فراگیری و گستردگی نقش وظیفه را ایفا کند. اسلام که خاتم ادیان است، آمد و حیات را وظیفه انسان قرارداد، یعنی وظیفه با همه معانی عام و گسترده اش که هر زمان و مکانی را از دور و نزدیک و گذشته و حال و آینده دربرمی گیرد و همه امّت ها را با هرگونه آداب و رسوم و فرهنگ شامل می شود. برای واکاوی این حقیقت، باید تصور اسلام را از حیات بررسی کرد.

پیشتر یاد کردیم که قرآن کریم می فرماید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ.

و [به یاد آر] آنگاه که پروردگارت فرشتگان را گفت: من در زمین جانشینی برای مخلوق پیشین یا نماینده ای از خود خواهم آفرید، گفتند: آیا کسی را در آن می آفرینی که تباهکاری کند و خونها ریزد، در حالی که ما تو را به پاکی می ستاییم و تقدیس می کنیم؟ [خداوند] گفت: من می دانم آنچه شما نمی دانید.

پس اراده الاهی این گونه بود که حیات مقامی جدید و تازه یابد، نه آن چنان که پیشتر فرشتگان بدان انس داشتند یا می شناختند. این دگرگونی مقام حیات که اراده خدا بدان نشانه رفت، چند معنای دقیق دارد:

این مقام نو بسیار جدی بوده و در آن عبث و لهو و خرده کاری راه نداشته است.

این تحول به خودی خود، امری است عظیم و گرانقدر؛ زیرا به خدای سبحان پیوند دارد.

وجود با هرچیز و هرکس که در آن است، به خدای یگانه آفریننده همه چیز بازمی گردد.

این کره خاکی که جای زندگانی با همه زمینه های حیات است، آفریده شد تا این خلیفه بر آن پای گذارد. این تعبیر دارای معانی عظیم و ارجمندی است: هم جایگاه را می رساند و هم رسالت را. هم تکریم انسان است؛ زیرا نشان می دهد که خداوند خواسته تا انسان را جانشین خود در زمین سازد؛ و هم ویژگی او را نسبت به آفریده های دیگر بیان می دارد و مایه تمایزش را بازمی گوید. امّا این مقام و ویژگی عارضی نیست؛ بلکه پایدار است و از آنِ همه آدمیان است و در گستره روزگاران استمرار دارد. لکن از آن جا که خلافت یک صفت است، باید ویژگی های آن مستخلف در این خلیفه باشد تا جانشین بودنش صدق یابد. حال که خلافت یک مقام است، باید این خلیفه دارای ویژگی های خدایی باشد تا بتواند خلیفه او در زمین گردد. پس اگر این ویژگی ها به انحراف گراید، دیگر آن مقام خلافت برجای نمی ماند. به عبارت دیگر، انسان در ماهیت خویش، دارنده آن ویژگی های خدایی است تا بتواند به مقام خلافت وی در زمین برسد. امّا باید این ویژگی ها را احراز و نگاهداری کند تا بتواند این مقام را حفظ نماید. این مقام بدان گونه نیست که انسان در آن جاودانه باشد و هرگونه و هرزمان که خواهد، با آن ارتباط برقرار کند. همین نشان می دهد که خلافت مقام و وصفی پویا و جاری و پرنشاط است، نه ساکن و ایستا و جامد؛ و از همین جا است که آن را رسالت هم می دانیم. انسانی که صاحب رسالت نباشد، دارای مقام خلافت نیست. همه مقتضیات این رسالت باید در انسان گردآید تا بتوان او را خلیفه خداوند دانست. انسان با همه توان خویش می تواند به این رسالت عمل کند و در این مسیر کاملا مختار و آزاد است؛ و به سبب همین آزادی است که فرشتگان برآشفتند و آن پرسش را از خدا کردند.

همه این زمین برای انسان آفریده شد یا توان گفت که حیات در این زمین برای او خلق گشت تا خداوند وی را به خلافت خویش در آن تکلیف بخشد. خلافت بدین معنا است که خداوند او را امین و ثقه شمرد و اگر چنین نبود، او را در زمین خلیفه نمی ساخت. پس این خلافت امانتی است بر عهده انسان که هرگز نمی تواند از آن شانه خالی کند یا از مقتضیاتش تن بزند یا در برابرش مقاومت و خودداری نشان دهد. پس همه حیات امانتی است در دست انسان تا با آن، عناصر این خلافت را محقق سازد.

برای تأکید همین معنا است که خداوند فرماید:

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً.

همانا ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، ولی از برداشتن پذیرفتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و آدمی آن را برداشت پذیرفت ، براستی که او ستمگر و نادان است.

این آیه با عبارت انا عرضنا آغاز می شود که در خود، معنای آزادی و اختیار را دارد. هرگز نمی توان چیزی را به کسی عرضه و پیشنهاد کرد، مگر آن که برایش حق رد یا قبول فرض گردد و قدرت ارزیابی آن را داشته باشد. نیز عرضه متضمن معنای احترام و تقدیر نیز هست و تکریم انسان را نشان می دهد و از جایگاه والای او حکایت دارد. در ادامه، از امانت سخن رفته است. باید دید که مقصود از امانت در این جا چیست.

امانت دارای بار معنایی شامل و جامعی است که در عین حال، بر نوعی اهمّیّت و خطیر بودن دلالت دارد. امانت نشان می دهد که این وظیفه هم دقیق است و هم عمیق. دقیق است ؛زیرا انسان در ادای آن، در هر دو قلمرو حیات انسانی و طبیعی درگیر است. عمیق است؛ زیرا بیش از ه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.