پاورپوینت کامل آن سلام شرم آگین ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن سلام شرم آگین ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن سلام شرم آگین ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن سلام شرم آگین ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۰

هر جا می نشست، بدین کار مباهات می کرد.

نعمت مجاورت چه نعمتی است! آن هم مجاورت چنین عزیز دل ربایی!

می گفت بهشت ما همین دنیاست. ما را با روضه ی رضوان چه کار؟

حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم

صبح به صبح که از خانه بیرون می آمد، چشمش به گنبد و گل دسته ی او می افتاد. گوشه ای می ایستاد آهی می کشید و یک سلام می داد.

سلامی چو بوی خوش آشنایی …

گاهی هم چند قطره اشک همسفر آن سلام گرم می کرد. کربلایی بودن کم نعمتی نیست؛ سلام و نجوای همه روز هم!

تا روزی فرا رسید که پاک نبود؛ می رفت برای غسل. رسید به جای همیشگی دستی بر سینه نهاد و آمد بگوید السلام …، خجالت کشید، شرمش شد نهیبی به خود زد که حیا نمی کنی؟ با مولایت در این حال حرف می زنی؟

نمی دانست چه کند. سری کج کرد و آهسته سلامی گفت بعد هم از ته دل زمزمه کرد: آقا ما رسم غلامی خویش به جا آوردیم خودت ببخش! پس از آن هم تند گذشت و رفت.

آن مرد سال ها بعد از دنیا رفت و چیزی نگذشت که به خواب کسی آمد، پرسید: هان! از آن چه کردی، چیزی هم به کار تو آمد؟ گفت : آری؛ پاورپوینت کامل آن سلام شرم آگین ۱۷ اسلاید در PowerPoint … که من به حسابش نیاوردم و او به حسابش آورد.

***

شب از نیمه گذشته بود نور کم رنگی از پنجره ی اغلب اتاق ها ساطع بود. آن روزها تهران شهر بزرگی نبود مردم آن نیز در آن چهار محله ی قدیمی با هم صمیمی تر و عیاق تر بودند.

شب های احیا که می شد، بیش تر مردم از شب تا اذان صبح بیدار بودند و به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول! خصوصاً آن شب که شب بیست و یکم رمضان بود و به قول مردم همان دوره، شب قتل! صدای مناجات از برخی خانه ها به گوش می رسید. ماه رمضان محله های جنوب شهر حال و هوای دیگری داشت.

در آن ساعت شب، مراسم احیای مساجد هم تمام شده بود و هنوز تک و توکی از مردمی که تا ساعتی پیش قرآن بر سر گرفته بودند در تاریکی کوی و برزن به سمت خانه های خود در حرکت بودند. سیاهی شب و زوزه ی سگ ها و سوز سرما درهم آمیخته بود. آن پیرمرد فرتوت که دست روزگار تنها پوست و استخوانی از او باقی گذارده بود نیز کوچه های تاریک محله ی چاله میدان را آهسته پشت سر می گذارد؛ محله ای که هنوز برخی مردان و زنان کهن سال خاطرات دل نشین آن را در ذهن دارند.

سید، روضه خوان و واعظ آن محله بود. عبا را بر سر کشیده بود و می رفت به سوی خانه؛ احدی در آن کوچه ای که او می گذشت دیده نمی شد. شاید اندکی ترس هم به دل پیرمرد افتاد.

سر که بلند کرد، شبحی را دید که در آن سیاهی شب به او نزدیک می شد. عادی راه نمی رفت. در عرض کوچه تلو تلو می خورد. وقتی پیش تر آمد، زیر نور ماه چهره اش نیز مشخص تر شد: مردی هیکل دار، با کت و شلواری مشکی و سبیلی از بناگوش در رفته؛ مست و لایعقل!

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.