پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم(قسمت هفتم) ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم(قسمت هفتم) ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم(قسمت هفتم) ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم(قسمت هفتم) ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۰

. زیبایی در سرشت همه ی آفرینش

خداوند فرماید:

الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ.

آن که هر چه را آفرید به نیکوترین وجه آفرید و خلقت انسان را از گل آغاز کرد.

در این آیه می بینیم که زیبایی با همه ی هستی درآمیخته و در سرشت آن تنیده شده است. معنای این سخن آن است که هر چیز در عالمِ وجود یافت گردد، از ریزترین و کوچک ترین و به ظاهر کم بهاترین تا بزرگ ترین و بااهمیت ترین، با خلق زیبای خداوند آفریده شد ه اند. خلق حَسَن حکایت از آن دارد که حتی ظاهر و شکل بیرونی همه ی آفریده ها نیز از حیث تناسب و تلائم و سازگاری درونی، در نوع خود بهترین و زیباترین است. این درسی است در زیبایی شناسی که به ما می آموزد باید نگاه جمالی خود را اصلاح کنیم. اگر گاه می پنداریم انسانی یا حیوانی ویا گیاهی زشت است، در حقیقت در داوری جمالی دچار خطا شده ایم.

این آیه درسی بس عمیق دارد: در سمفونی بزرگ و باشکوه هستی، هر نوایی که از هر سازی برآمده، در جای خود و برای خود بجا و بهنگام و موزون و رسا است و ارتباطی که با دیگر نواها و نغمه ها دارد، آن گونه سنجیده و دقیق است که در مجموع، از این سمفونی، هارمونی و نظم و زیبایی و لذت و هیجان روحی فراهم آید. درس جمال شناسانه ی این آیه آن است که نباید هر نغمه را به تنهایی شنید و ارزیابی کرد؛ بلکه باید آن را در مجموع این ارگانیسم دید و سنجید.

اگر این ارتباط و هماهنگی را در وجود خود انسان دنبال کنیم، باید نگاهی به ترکیب ژن ها بیفکنیم. ژن ها که انتقال دهنده ی ویژگی های آفرینشی به هر فرد انسان هستند، عناصر مستقل ریزی نیستند که به تنهایی و در حوزه ی اقتدار شخصی عمل کنند؛ بلکه هر ژن با ژن مجاور و آن نیز با مجموعه ی ژن های دیگر به هم پیوسته و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند. دانشمندانی چون «مندل» به بررسی تأثیر هر ژن پرداختند و سرانجام به همان نتیجه ی موسقایی رسیدند که هر ژن همچون سازی در مجموعه ی یک ارکستر سمفونی بزرگ عمل می‏کند. درست است که آن چه در مجموع از این ارکستر شنیده می‏شود، با آن چه تکاتک از این سازها به گوش می‏رسد، تفاوت دارد؛ امّا در حقیقت این ترکیب هماهنگ آمیخته ی همه ی آن ها است و می توان با تجزیه ی این مجموعه، یکایک آن ها را یافت. پس این اثر هم یکی است و هم یکایک آن ها است. ویژگی های کلی هر انسان نیز مجموعه ای از عملکرد یکایک این ژن ها است که با یکدیگر تلائم و سازگاری یافته ودر مجموع آهنگی یگانه پدید آورده‏اند .

۱. زوج بودن همه ی آفریدگان

خداوند فرموده است:

وَمِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّمْ تَذَکَّرُونَ

و از هر چیز جفتی بیافریده‏ایم، باشد که عبرت گیرید.

در این آیه، اساس زیبایی شناسی همه ی خلقت را می توان مشاهده کرد. این پایه، همانا زوجیت حیات است. این زوجیت را خداوند در همه ی آفریدگان، از انسان و حیوان و گیاه و ستاره و … ، قرار داده است. این سخن را هنگامی می توان دریافت و به تعبیر خود آیه، از آن متذکر شد که بدانیم ترکیب زوجی، اساس خلقت این جهان بوده است. دانشوران زیست شناس در پژوهش های خود به این دستاورد علمی اقرار کرده اند که پس از آزاد شدن آن انرژی اولیه که برخاسته از پرتو ماورای بنفش یا جز آن بوده، میلیون ها سال طول کشیده تا مواد مختلف شناور در آن اقیانوس مواد با یکدیگر مجاورت یابند تا آن گاه که شبکه ای از دو نوار نیوکلیک آن قدر به یکدیگر جذبه و پیوستگی یابند که درهم تنیده شده، قدرت تناسخ اولیه را بیابند.

همین جذبه و عشق است که اساس خلقت را رقم زده و از آن گاه تا هستی باقی است، مایه ی قوام حیات خواهد بود. این ارتباط عاشقانه میان هر دو پاره ی یک زوج، زندگی را معنا می‏دهد و همان گونه که جسم را رقم زده، روح را قوام می بخشد. اگر این عشق نبود، زندگی وجود نمی یافت تا معنا یابد. از همین رو است که در ادب و هنر، همواره همین رابطه ی عاشقانه دستمایه ی پیشینه ی آفرینش ها است. اتفاقی نیست که هر شاعر و ادیب و هنرمندی که سری در معنا دارد، به گونه ای از عشق دم می زند. البتّه گاه این دم زدن، راه به بیراهه برده و دلبستگی های جزئی حقیر بر آن عشق حقیقی غلبه کرده، امّا مهم آن است که اصل این پیوند و جذبه ریشه در پیدایش نخست خلقت دارد و رشته ی حیات همه ی موجودات است. عشق میان دو پاره ی یک زوج، چیزی نیست که گاه باشد و گاه نباشد، تا بتوانیم بود و نبودش را خودمان رقم زنیم. عشق همه جا جاری است؛ زیرا گوهر و جوهر این خلقت است. وقتی از روز نخست همه چیز با یک جذبه ی شدید و فراهم آمده از پی دورانی بس طولانی پدید آمده، چگونه می توان هستی را بدون این جذبه تصور کرد؟ از همین رو است که دیده می‏شود مهم ترین تجربه های هنری و ادبی و ذوقی جهان در طول تاریخ مبتنی بر همین جذبه شدید معنوی بوده اند.

اکنون که سخن بدین جا رسیده، اندکی در باره ی عشق مجازی و عشق حقیقی که مبحثی درازدامن را به خود ویژه کرده، در پرتو همین آیه باید سخن گفت. در این آیه، اساس هستی بر زوجیت نهاده شده؛ یعنی اگر این رابطه ی عاشقانه و پیوند نزدیک دو همسر، از هر نوع، نباشد، آفرینش بی معنا است. با این فلسفه، می توان در باب تقسیم بندی عشق به مجازی و حقیقی، تأمل و تردید جدی کرد. بدین سان، شاید دیگر معنا نداشته باشد که اصل عشق را این گونه تقسیم کنیم. عشق، خود، مایه ی قوام حقیقت هستی است؛ پس چگونه می تواند مجازی باشد؟ آن که مجازی است، دیگر عشق نیست. اگر مقصود از این تقسیم، جدا کردن عشق های دروغین و ناعشق از عشق های راستین است، پس باید مقسم را گونه ی دیگر قرار داد. عشق از آن جا که مایه ی حیات است، لاجرم حقیقی است؛ خواه میان دو همسر انسانی باشد و خواه میان دو همسر از هر نوع دیگر. عشق همان جذبه ی شدیدی است که در روز نخست، میان اجزای هستی الفت و انس و نسبت و ارتباط برقرار کرده است. این جذبه منهاپذیر نیست. البتّه پروردگار جهان همه ی این کثرت ها را روی به وحدت و یگانگی خواسته تا روزی به اصل خویش بازگردند؛ امّا جذبه ی میان همین کثرات است که مقدمه ی آن وحدت را پدید می‏آورد. پس چگونه می توان با نفی عشق مجازی ـ به تعبیر مصطلح که البتّه در آن مناقشه کردیم ـ به عشق حقیقی دلخوش بود؟ آن چه گاه بحث را غبارآلود می کند، این است که میان قصدهای پاک وناپاک خلط می‏شود. اگر علاقه و پیوندی پاک و ناب و صاف و باصفا نباشد، اصلا عشق تحقق نمی یابد. از این روی، عارفان تأکید کرده اند که چنین عشقی اصلا عشق نیست:

عشق هایی کز پی رنگی بود

«عشق نبود» عاقبت ننگی بود

«عاقبت» یعنی سرانجام و با تأمل معلوم می‏شود که این اصلا عشق نیست و ما به غلط بر آن نام عشق نهاده ایم. چگونه ممکن است جذبه ی عاشقانه میان دو رشت ی یک وجود که به حیات آنان انجامیده، ناپاک و ناراست باشد؟ اگر چنین بود، اصلا وجود که سراسر نورانیت و مبارکی است، اتفاق می افتاد؟ پس ارتباط آن جذبه که در عالم خاکی ما به گونه های مختلف رخ می نماید، خود، عین حقیقت و مبارکی است. امّا از آن جا که مجموعه حیات رو به عالم بالا دارد، عشق نیز نباید در این جا مدفون شود و با خاک گره بخورد و در آن افسرده و حبس گردد بلکه باید روی به عالم بالا نهد و به وحدت حقیقی بگراید. این سخن کجا و آن قول مشهور کجا که عشق زمینی را مجازی بدانیم و سالک را از آن حذر دهیم؟

اگر با این دیدگاه به سراغ آثار بزرگ عارفان وشاهکارهای هنر و ادب جهان رویم، می بینیم که داوری های رایج تا چه اندازه جای مناقشه دارد. این دعوای چندین قرنی در باره عشق در آثار بزرگانی همچون مولانا و عطار و حافظ، ریشه در همین خلط دارد. با این نظرگاه دیگر نباید در فلان بیت حافظ رد پای عشق زمینی را یافت و در بهمان بیت، قرینه های عشق آسمانی را دنبال کرد. عشق با معنایی که تقریر شد، در آثار حکیمان عارف با نمودها و جلوه های گوناگونش، یک حقیقت بیش نیست و مجاز در آن راه ندارد. آن چه مجازی است، عشق نیست و آن چه عشق است، سراسر حقیقت است؛ حتی اگر جلوه ی زمینی آن جذبه والا باشد.

بد نیست با این دید یک بار دیگر در ارزیابی های خود از رمان ها، اشعار، نمایشنامه ها، و دیگر فراهم آمده های ذوق و احساس انسان در طول تاریخ ادب و هنر بازنگری کنیم. بر این مبنا، آن چه ابتذال در آن راه دارد و بافته ی دروغ و شهوت و شکم و زیرشکم است، اصلا جایی برای تقسیم و تحلیل ندارد و باید یکسره از قلمرو بحث در باره ی عشق بیرون رود. امّا هرچه برآمده از عواطف و احساس و ذوق و دریافت زیبایی شناسانه ی هنرمند است، حتی اگر به ظاهر در حوزه روابط زمینی باشد، در دایره عشق حقیقی جای دارد و با درجات و مراتبش باید ارزش گذاری شود. نباید بخشی عظیم از گنجینه ی ادب وهنر و ذوق و فرهنگ انسانی را بدین اتهام که به عشق زمینی پرداخته، با نام مَجازی بودن آلود و در زمره ی نامُجازها قرار داد. این، محروم کردن انسان از میراث انسانی خویش است و همه ی کسانی که این گونه ـ که گاه به غلط آن را برخورد مکتبی با هنر تفسیر کرده اند ـ به سراغ نقد ادبی رفته اند، در قدم های آغازین به افراط افتاده و در گام های پسین به تفریط لغزیده اند.

برای آن که جلوه های این جذبه را در سراسر هستی ببینیم، کافی است نظری به آشیان سازی پرنده ای به نام بویر برد( Boweer Bird) داشته باشیم.این پرنده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.