پاورپوینت کامل هم نام گل های بهاری (قسمت نهم) ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هم نام گل های بهاری (قسمت نهم) ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هم نام گل های بهاری (قسمت نهم) ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هم نام گل های بهاری (قسمت نهم) ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

>

اسیران هم زیستی

در نبرد «بنوقریظه»، پس از پیروزی مسلمانان، پیامبر اسیران را در خانه ی «اسامه پسر زید» جای داد و دستور فرمود کیسه های خرما را برای تغذیه ی آن ها بیاورند. به یارانش فرمود:

با اسیران به نیکی رفتار کنید و آب شان دهید. .. هم گرمای خورشید و هم گرمای سلاح را بر آنان روا مدارید.

ابوذر می گوید: [در نبردی] مردی را اسیر گرفتم. [به خاطر کاری که انجام داده بود] به مادرش دشنام دادم. پیامبر(ص) فرمود:

ای اباذر! او را به مادرش نکوهش می کنی؟ تو کسی هستی که [هنوز] جاهلیت در توست. برادران تان [اسیران] غلامان و و کنیزان شمایند که آفریدگار [اینک] زیردست شما قرار داده است، پس کسی که برادرش زیر دست اوست، باید آن چه خود می خورد به او بخوراند؛ و آن چه خود می پوشد به او بپوشاند؛ بیش از توان شان آنان را به کار نگیرید و اگر چنین کردید، یاری شان کنید.

«سهیل بن عمرو»، از بزرگ ترین سخن رانان قریش و دشمن اسلام و پیامبر(ص) بود؛ فردی زیان آور و دشنام گو. او در جنگ بدر، اسیر شد. «عمر پسر خطاب»، به حضرت گفت: «اجازه بده چهار دندان پیشین او – دو دندان پایین و دو دندان بالا – را بکنم تا هرگز نتواند سخن رانی کند»! حضرت فرمود: «او را شکنجه نمی کنم؛ زیرا خداوند نیز مرا [چنین] شکنجه خواهد کرد، گرچه پیامبر باشم.»

*اقلیت های مذهبی

نخستین امام، پیامبر(ص) را این گونه توصیف می کند «هرگز ستمی بر مسلمان و کافری روا نداشت بلکه خود مورد ستم واقع شد اما [ستمگران را] بخشید».

مهرورزی او به تمامی انسان ها چه مسلمان و چه کافر، گاه باعث می شد تا آن ها از مهربانی او سوءاستفاده کنند.

روزی یهودی ای که از پیامبر(ص) طلب کار بود، طلبش را درخواست کرد. پیامبر(ص) فرمود: «ای یهودی! ندارم تا به تو بدهم.»

یهودی گفت: «تا طلبم را ندهی رهایت نمی کنم.»

پیامبر(ص) فرمود: «در این صورت من با تو [همین جا] می نشینم.»

پس همان جا نشست؛ چندان که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز فردا را همان جا خواند. اصحاب آمدند و یهودی را تهدید کردند. پیامبر(ص) به آنان نگریست و فرمود: «به او چه کار دارید؟» گفتند: «ای رسول خدا! او تو را زندانی کرده است.»

فرمود: «خداوند والا مرا نفرستاده تا بر غیر مسلمان پیمان بسته یا جز آن، ستم روا دارم.»

چون آفتاب بالا آمد، یهودی گفت:

گواهی می دهم خدایی جز الله نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده ی اوست. [می خواستم شما را بیازمایم] من نیمی از ثروت خویش را در راه خدا می دهم.

یهودی، ثروتمند بود.

روابطش با اقلیت های دینی چنان نیکو بود که چشم از جهان فرو بست، در حالی که زرهش – به دلیل قرض گرفتن بیست صاع غذا برای خانواده اش – در گرو یک یهودی بود.

روزی پیامبر(ص) با عایشه نشسته بود. یهودی ای وارد شد و گفت: «سام علیکم».* حضرت پاسخ داد: «علیکم». یهودی دیگری وارد شد و همان را گفت و پیامبر همان پاسخ را داد. یهودی دیگری وارد شد و همان را گفت و همان جواب را شنید.

عایشه خشمگین شد و گفت: «بر شما باد مرگ و خشم و نفرین، ای یهودیان! ای برادران بوزینگان!»

حضرت فرمود: «ای عایشه! اگر دشنام به شکلی در می آمد، چهره ای زشت داشت. نرمی و ملاطفت به هر چیز همراه شود، بر مقامش می افزاید و از هر چیز جدا شود، آن را زشت می کند.»

عایشه گفت: «ای رسول خدا! مگر نشنیدی که گفتند: «سام علیکم»؟

«بلی. تو هم نشیندی چه پاسخ دادم؟ گفتم علیکم. ..»

می فرمود: «اگر کسی به کافری که با دولت اسلامی پیمان بسته است ستم ورزد یا از پرداخت حقش بکاهد یا بیش از توانش از وی کار کشد یا چیزی از او بگیرد که خرسند نباشد، من در روز رستاخیز با دلیل بر وی پیروز خواهم شد.۵

کسی که غیر مسلمانی را که با دولت اسلامی پیمان بسته، بیازارد، من دشمن اویم؛ و کسی را که من دشمنش باشم، در رستاخیز بر وی پیروز خواهم شد.»

از نفرین ستم دیده بپرهیزید، گر چه کافر باشد زیرا در برابر [رسیدن این نفرین به خداوند] مانعی نیست

به همه ی مسلمانان تا پایان تاریخ هشدار داد:

«کسی که فردی از اقلیت های دینی را که با دولت اسلامی پیمان بسته است بکشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.»

همسایه ای یهودی داشت که بیمار شد. پیامبر(ص) خود به عیادتش رفت.

روزی یهودیان به دیدارش شتافتند و از دخترش فاطمه(س) برای شرکت در عروسی خود دعوت کردند و گفتند: «ما حق همسایگی داریم؛ پس، از تو درخواست می کنیم دخترت فاطمه را به خانه ی ما بفرستی تا عروسی ما با آمدن ایشان رونق گیرد [یا بر شکوه آن افزوده شود]». یهودیان بر این درخواست پای فشردند پیامبر نیز با خواست آن ها موافقت کرد، و دخترش را به عروسی شان فرستاد.

«زید پسر سعنه»، یکی از دانشمندان یهود مدینه، روزی برای گرفتن طلبی که از حضرت داشت، آمد. عبای حضرت را گرفت و با تندی به او گفت:

«شما فرزندان عبدالمطلب، همواره در پرداخت وام خود تأخیر می کنید» عمر بر او بانگ زد. پیامبر لبخندی زد و فرمود: «ای عمر! من و او به چیز دیگری نیازمندیم. به من بگو خوش حساب باش و به او بگو با مهربانی طلبش را بخواهد.»

سپس فرمود: «هنوز سه روز از مهلتی که بین ما بوده باقی است.»

بعد به عمر فرمود تا طلب وی را بدهد و چون او را ترسانده، اندکی هم افزون بر طلب بپردازد. همین رفتار باعث شد این دانشمند یهودی مسلمان شود.

یکی از بزرگان قبیله ی «کنده» می گوید: «نزد علی(ع) بودیم. اسقف نجران نزد حضرت آمد. امام خود را جابه جا کرد و جایی برای نشستن وی آماده ساخت. یکی از حاضران گفت: «آیا برای مرد مسیحی چنین می کنی؟»

امام فرمود: «در زمان رسول خدا(ص) وقتی که آنان خدمت حضرت می رسیدند، او با آن ها چنین رفتار می کرد.»

*بانوان

احترام به آنان

به بانوان سلام می کرد و آن ها پاسخش را می دادند.

هیچ زنی را نفرین نکرد.

برای احترام، بانوان فرزنددار و بی فرزند را به کنیه* می نامید.

برای احترام به احساسات مثبت زنان، به مردان می فرمود: «کسی که میان مادر و فرزندانش جدایی افکند، پروردگار در بهشت میان او و محبوبانش جدایی می افکند.»

کسی جز بزرگوار، زنان را گرامی نمی دارد؛ و کسی جز فرومایه به آنان توهین نمی کند.

حضور در صحنه های اجتماع

«ربیع، دختر معوذ انصاری»، می گوید:

در کنار پیامبر می جنگیدیم. مردمان را سیراب می کردیم و زخمی ها را مداوا. کشتگان را به شهر برمی گرداندیم.

«ام عطیه» می گوید: «هفت جنگ در کنار پیامبر بودم. پشت سر مسلمانان حرکت می کردم برای شان غذا می پختم. مجروحان را مداوا و از بیماران مراقبت می کردم.»

«انس» می گوید: « بانوان آب می آوردند و مجروحان را مداوا می کردند.»

انس می گوید: در نبرد «حنین»، «ام سلیم» خنجری با خویش حمل می کرد.

حضرت با دیدن او و خنجرش پرسید: [قضیه] این خنجر چیست ای ام سلیم؟»

گفت: «این خنجر را برداشته ام تا اگر مشرکی خواست به من نزدیک شود، شکمش را سفره کنم!»

پیامبر خنده اش گرفت.

بیعت بانوان با رسول خدا(ص) در روز عید فطر* و همچنین بیعت شان در روز فتح مکه، نشان حضور آنان در عرصه های گوناگون است.

رشد علمی

روزی بانویی نزدش آمد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.