پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint :

>

سخن ماه

در دفتر زمانه فتد نامش از قلم

هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

فرخی یزدی

پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint؟ این پرسشی است که شاید فراروی شمار فراوانی از علاقه مندان به نوشتن و نویسندگی است.

گفتنی است این که نمی توان نوشت، خود می تواند دارای ابعاد و عوامل گوناگونی باشد؛ از جمله:

  1. فرهنگی؛
  2. اجتماعی؛
  3. تربیتی؛
  4. آموزشی؛
  5. روان شناختی.

آن چه در پی می آید، به ده مانع نوشتن – به صورت کاربردی و با ذکر مثال – می پردازد و امید می رود برای آنان که شوری در سر و شوقی در دل برای نگارش و نویسندگی دارند، اما هنوز قلم به دست نگرفته اند، انگیزه بخش و راه گشا باشد.

پاورپوینت کامل چرا نمی توانیم بنویسیم ۵۸ اسلاید در PowerPoint؟

کسی که به نوشتن علاقه مند است، اما نمی تواند بنویسد، عوامل گوناگونی وجود دارد که او را از نوشتن باز می دارد. آن چه به قلم آمده است، درصدد بیان شمار مهمی از موانع نوشتن است که عبارتند از:

تصور برخورداری از ذوق

این تصور «که اگر کسی بخواهد مطلبی بنویسد، باید ذوق و استعداد نوشتن را داشته باشد و در غیر این صورت، نوشتن برای چنین کسی امکان پذیر نخواهد بود» از موانع مهم نوشتن به شمار می آید اما باید توجه کرد که نوشتن دارای دو معناست:

أ‌. عام

در این معنا، نوشتن عبارت است از بیان کتبی آن چه در درون آدمی است به زبان «عادی» که می تواند دانسته ها، خواسته ها، اندیشه ها، عواطف، احساسات و تخیلات وی و جز آن را در برگیرد و هدف از آن پیام رسانی است. در این صورت، به کسی که قادر به این گونه نوشتن باشد، نگارنده می گویند و برای بیان مفهوم آن، واژه ی «نگارش» را به کار می گیرند و آن را یک فن، مانند فنون دیگر به شمار می آورند.

ب‌. خاص

در این معنا، نوشتن عبارت است از بیان کتبیِ آن چه در درون آدمی است به زبان «هنری» و هدف از آن زیبایی آفرینی است. در این صورت، به کسی که توانایی این گونه نوشتن را داشته باشد، «نویسنده» می گویند و برای بیان مفهوم آن، از واژه ی «نویسندگی» استفاده می کنند و آن را یک هنر – مانند هنرهای دیگر – در نظر می گیرند.

با توجه به آن چه گفته شد، مثلا کسی که می تواند نوشته ای بدون غلط و قابل فهم بنویسد، نگارنده و کسی که می تواند – افزون بر درستی و قابل فهم بودن – نوشته ای زیبا خلق کند، نویسنده محسوب می شود. بنابراین در نگارش، به ذوق نیازی نیست و غالبا فقط دانش و آموزش می خواهد ولی در نویسندگی – افزون بر دانش و آموزش و چیزهای دیگر – برخورداری از ذوق نیز لازم است.

از این رو، کسی که می خواهد فقط نگارنده باشد و در معنای عام نوشتن قرار گیرد و نوشته ای درست و قابل فهم ارائه کند و مثلا بگوید: «خورشید طلوع کرد و کم کم روشنایی اش همه جا را فرا گرفت»، به ذوق و استعداد خدادادی نیاز ندارد و نباید تصور برخورداری از ذوق در هنگام نگارش، مانع نوشتن وی شود؛ البته آن که می خواهد در هنگام نوشتن، زیبایی نیز بیافریند و هنرآفرینی کند و مثلا بگوید: «گل خورشید شکفت و کم کم رایحه ی آن در همه جا پیچید»، باید ذوق و استعداد چنین هنری را داشته باشد.

آموزش ندیدن و تمرین نکردن

آن که می خواهد رانندگی یاد بگیرد، مدت ها آموزش می بیند و تمرین می کند و گاه اتومبیل را به این طرف و آن طرف می زند و حتی خسارت ها به بار می آورد؛ پس چگونه ممکن است نوشتن که قطعا از رانندگی مهم تر و دشوارتر است به آموزش دیدن و تمرین کردن نیاز نداشته باشد؟

بسیاری چون در زمینه ی نوشتن، آموزش ندیده و تمرین هم نکرده اند، گمان می کنند که نمی توانند بنویسند؛ در حالی که اگر آنان، نوشتن را خوب آموزش ببینند و آیین و قواعد آن را خوب تمرین کنند، دیگر با مانعی در این زمینه روبه رو نمی شوند و حتی می توانند نیکو هم بنویسند؛ که گفته اند: «کار نیکو کردن از پر کردن است».

به طور مثال، کسی که یاد گرفته است فعل «باختن» با حرف اضافه ی «به» – نه «از» – به کار می رود، دیگر نمی نویسد: «تیم آمریکا “از” تیم ایران باخت»؛ بلکه می نویسد: «تیم آمریکا “به” تیم ایران باخت» و چندین بار که این نکته را در نوشته های خود به کار گرفت و تمرین کرد، دیگر اشتباه نمی کند و این قاعده را درست به کار می برد.

کم بود اطلاعات و معلومات

از لوازم نوشتن درباره ی هر پدیده و موضوعی، برخورداری از دانش کافی و اطلاعات لازم در مورد آن است. این که گفته اند: «ذات نایافته از هستی، بخش/ کی تواند که شود هستی بخش؟» سخنی درست است. وقتی کسی خودش در باره ی پدیده و موضوعی، دانش و اطلاعات کافی ندارد چگونه می تواند آن پدیده و موضوع را به دیگران بشناساند و اطلاعات لازم را به غیر خود، ارائه و انتقال دهد؟

مثلاً اگر به شخصی گفته شود که در باره ی «چاکو/chako » ده صفحه مطلب بنویسد، آن شخص ده صفحه که نمی تواند بنویسد هیچ، یک صفحه و حتی یک سطر هم نخواهد توانست که بنویسد؛ زیرا نمی داند که «چاکو» دشتِ وسیع و کم جمعیتی در بخش مرکزی آمریکای جنوبی است و از غرب پاراگوئه تا شرق بولیوی امتداد دارد و مساحت آن حدود ۷۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع است.

اما چنان چه به آن شخص بگویند که درباره ی شهر یا منزل خود ده سطر بنویسد، چه بسا بتواند ده صفحه و حتی صد صفحه مطلب در مورد آن بنویسد؛ زیرا آن شخص در باره ی شهر یا منزل خویش اطلاعات نسبتا کافی و شناخت نسبتا خوبی دارد و موضوع برای وی ناشناخته نیست و در هاله ای از ابهام قرار ندارد.

بنابر این، یکی از موانع نوشتن در زمینه ی هر پدیده و موضوعی، کم بود اطلاعات و معلومات و فقر دانش و آگاهی در باره ی آن است که می توان از راه مطالعه و جز آن، به رفع این مانع پرداخت و سپس برای نگارش آن پدیده و موضوع، قلم به دست گرفت.

گفتنی است که مطالعه و کسب آگاهی، مقدمه ی نوشتن است و تا کسی خواننده ی خوبی نباشد، نمی تواند نویسنده ی خوبی باشد و البته که باید نوشته های خوب را خواند و هر نوشته ای را نیز نخواند.

زیبانویسی

گاه ممکن است کسی در مورد یک موضوع یا پدیده، از دانش کافی و اطلاعات نسبتا خوبی نیز برخوردار باشد، ولی چون می خواهد با قلمی زیبا در باره ی آن بنویسد و زیبا نوشتن هم برای او کاری آسان نیست، همین امر مانع از نوشتن وی در مورد آن موضوع یا پدیده می شود.

به طور نمونه، اگر به ما بگویند در مورد «خودکار» – که آگاهی و معلومات نسبتا خوبی در باره ی آن داریم – پنج سطر به صورت ساده بنویسیم، خواهیم دید که معمولا مانعی برای نوشتن نداریم و می توانیم چنین بنویسیم:

من یک خودکار «بیک» دارم. بخش اصلی این خودکار، لوله ای پلاستیکی و توخالی است که جوهری روغنی در آن جای دارد. این لوله، یک نوک فلزی دارد که جوهر از آن بیرون می آید و در آن ساچمه ای کوچک است که در هنگام نوشتن می چرخد و مرکب را بر ورق کاغذ منتقل می کند. این لوله ی پلاستیکی در محفظه ی پلاستیکی دیگری جای می گیرد که سوراخی کوچک در وسط آن دیده می شود سوراخ دیگر محفظه که در انتهای آن قرار دارد با درپوشی کوچک بسته می شود که معمولا با جوهر داخل خودکار، هم رنگ است. این خودکار سرپوشی دارد که نوک فلزی خودکار را در هنگامی که با آن نمی نویسند، داخل آن سرپوش قرار می دهند. قسمت پایین سرپوش، کمی درازتر است که به جای گیره می توان از آن استفاده و آن را به جیب آویزان کرد.

اما چنان چه به ما بگویند که درباره ی خودکار پنج سطر به صورت زیبا بنویسیم خواهیم دید که غالبا نمی توانیم قلم به دست بگیریم و چنین بنویسیم:

خودکار من هنگام استراحت، کلاهش را روی دهانش می گذارد و آرام و بی حرکت در گوشه ای به خواب می رود اما اگر تکیه گاهی داشته باشد، به صورت ایستاده نیز می تواند بخوابد. هنگامی که زمان حرکت خودکار فرا رسد، کلاه خود را روی سرش می نهد و چون پا ندارد، روی پنج انگشت دست نویسنده سوار می شود. پوست و گوشت بدن خودکار من به حدی شفاف است که رنگ خون داخل بدنش را می توان دید. جالب توجه است که رنگ خون و دهان و کلاه آن یک سان است، اما همیشه سرخ رنگ نیست، بلکه گاهی نیز سیاه، آبی یا سبزرنگ است و تمامی خون بدنش درون یک رگ بزرگ جای دارد. خودکار من یک چشم کوچک دارد که در میانه ی بدنش جای گرفته و شاید هم این چشم برای تنفس آن ساخته شده است. دهان خودکار، گرد و بسیار کوچک است و زبانش گلوله ی فلزی کوچکی است که هنگام حرکت روی کاغذ، مرتبا می چرخد و خون بدن خود را به روی کاغذ می مالد و ما اثر آن را بر کاغذ به صورت کلمات می بینیم. هر کلمه ای که خودکار می نویسد مقداری از خون و در نتیجه، مقداری از عمر آن کمتر می شود به طوری که همیشه با یک نگاه می توانیم حدود عمر آن را تعیین کنیم. آن گاه که خون های بدنش تمام می شود و دیگر نتواند بنویسد، عمرش هم به پایان می رسد.

بنابر این، در ابتدای ورود به عرصه ی نوشتن و گام نهادن در مسیر نویسندگی، باید ساده نوشت و ساده نویسی را در نظر داشت و در پی به کارگیری آرایه های ادبی و صنایع لفظی و معنوی و استفاده از زیبایی های بیانی و زبانی نبود؛ بلکه این گونه ساده گفت و ساده سرود:

من به سوی باغ و گلشن می روم

تو نمی آیی نیا من می روم

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.