پاورپوینت کامل ستاره ی آسمان یا ستاره ی دریایی؟ ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ستاره ی آسمان یا ستاره ی دریایی؟ ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ستاره ی آسمان یا ستاره ی دریایی؟ ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ستاره ی آسمان یا ستاره ی دریایی؟ ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
>
امروز نوبت گروه پنج نفره ی ماست. قرار است شغل های مان را بگوییم؛ یعنی همه گفته اند فقط من نگفته ام.
مینا آستین مانتویش را تا می زند. از این که مجبور است «فرم» مدرسه را بپوشد خیلی عصبانی است. با همان لحن عصبانی می گوید: «ستاره بگو دیگه. مثلا ما یه گروهیم. نمی شه که مثل بقیه، سرکلاس به ما بگی. مگه چه شغلیه که نمی تونی بگی؟ الان ما همه مون گفتیم جز تو.»
ساندویچم را توی کاغذش می پیچم.
– تو نمی گفتی همه می دونستیم. چسبیدی به دخترعمه ات، روزی ده بار می گی: «دختر عمه ام که وکیله، فلان کرد و بهمان کرد». مگه نه خانم وکیل!
سحر ساندویچم را می گیرد. البته می گیرد که نه، بهتر است بگویم می قاپد و می گوید: «نمی خوری من گشنمه. الان زنگ می خوره. منم دیگه شغلم رو بهت نمی گم.»
خنده ام می گیرد. همیشه در حال خوردن است. یکی دو سال دیگر مجبور می شود از این رژیم های سخت بگیرد تا کمی لاغر شود. به قول مامان، دختر باید خوش هیکل باشد. فردا که یک شکم زایمان کرد، هیکلش را بشود نگاه کرد. مثل خودش دهانم را کج می کنم و می گویم: «سحر همه ی ما فهمیدیم که تو یه خاله داری دکتره! فکر می کنی نفهمیدیم که معلما یواشکی صدات می کنن و نوبت دکتر رزرو می کنن؟»
زنگ کلاس می خورد. سوسن می گوید: «خوبه خاله اش دکتر عمومیه، اگر متخصص زنان و زایمان بود که آموزش و پرورش ناحیه و استان باخبر بودن و سحر جان باید برای همه نوبت می گرفت.»
سحر اخم می کند و جلوتر از ما به سمت کلاس سوم انسانی می رود.
همه دوست دارند معلم و وکیل و دکتر بشوند. از وقتی سریال پرستاران پخش می شود تب پرستاری هم بالا رفته؛ همه می خواهند پرستار بشوند. ولی من نمی خواهم. این شغل ها راضیم نمی کند. به قول مامان من با همه فرق دارم. مامان نگران فردای من است که با این همه آرزو و رویا چه جوری می خواهم با یک حقوق بخور و نمیری یک کارمند یا کارگر زندگی کنم؟ مامان راست می گوید هر کسی با طبقه ی خودش زندگی می کند. کبوتر با کبوتر، باز با باز.
بچه ها اصرار می کنند و من ابروهای پرپشتم را بالا می دهم و داد می زنم: «اصلا شما چه کار دارید به شغل من؟ خانم که بیاد می گم. تو بگو سوسن.»
سوسن خودش را راحت می کند.
– عمرا سرکار نمی رم. مگه بی کارم. یه شوهر پول دار می کنم، می شینم توی خونه کیف دنیا رو می کنم. به من چه که برم سرکار.»
مهتاب هم نظر سوسن را تایید می کند. به قول خودش این قدر از سرکار رفتن مامانش ضربه خورده که دلش نمی خواهد در آینده بچه هایش بی مادر بزرگ بشوند، ناهار سرد بخورند و بدون صبحانه به مدرسه بروند.
همه مان می خندیم و می گوییم: «مهتاب دلت خوشه! اول بابای بچه ها رو پیدا کن، بعد حس مادریت بگیره.» مهتاب رویش را آن طرف می کند سمت پنجره ی کلاس، یعنی نشنیدم.
این ها همه از مزایای فکر خانم مشاورمان است؛ همین که حس راحت طلبی سوسن و احساس مادری مهتاب گل کرده است. مگر نه این احساس ها پیش هر کس بروز پیدا نمی کنند.
خانم «آسمانی» می آید. روی میز و صندلی خودش نمی نشیند. می آید پایین، ردیف وسط، روی نیمکت سوم. بچه ها هم دور تا دورش.
خانم آسمانی زل می زند به من و می گوید: «ستاره نگفتی می خوای چه کاره بشی؟ یا باید یه شغلی داشته باشی یا این که مثل سوسن خونه داری کنی دیگه.»
سوسن می گوید: «خانم ما فکر می کنیم ستاره نویسنده بشه.»
رو می کند به من و می گوید: «مگه نه ستاره؟»
خانم آسمانی با خودکار آبی در دستش بازی می کند و می گوید: «نوشته هاشو خوندم. قلم خوبی داره. نویسندگی هم خوبه!»
نگاه به دست های باریکم می کنم. یعنی می شود این ها دست های یک نویسنده باشند؟ سرم را بالا می کنم.
– «راستش خانم نوشتن رو دوست دارم ولی برای دل خودم. حرف هام برای خودمه. بقیه نمی فهمن. یه جورایی خصوصیه. یه شغلی دوست دارم که نمی دونم می شه یا نه.»
همه ساکت شدند. چه قدر همه مشتاق شنیدن شغل من هستند!
خانم آسمانی می گوید: «چرا نشه؟ هر شغلی رو می تونی انتخاب کنی. حالا چی هست؟»
نگاهش می کنم. چه قدر این خانم آسمانی آرام است. آرامش از سر و رویش می بارد. خاص است، خیلی خاص! دقیقا مثل یک تکه ابر که از پنجره ی کلاس آمده و روی صندلی نشسته است.
دستم را زیر چانه ام می گذارم و می گویم: «خانم شغلی که دوست داریم مثل فامیلی شماست.»
بچه ها تکرار می کنند: «آسمانی؟ یعنی چی؟»
خانم آسمانی ساعتش را در می آورد و توی جیبش می گذارد. لابد م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 