پاورپوینت کامل مدیریت خشم کودک(قسمت دوم) ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدیریت خشم کودک(قسمت دوم) ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدیریت خشم کودک(قسمت دوم) ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مدیریت خشم کودک(قسمت دوم) ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

از سه سالگی تا شش سالگی

در این بخش ابتدا می بایست رشد شناختی کودک و کلیاتی از دنیای شناختی وی را بازشناسی نماییم. این که کودکان تا چه اندازه درک می کنند، به والدین کمک می کند تا متناسب با درک وی برنامه ریزی ها و اهداف تربیتی این دوره را اتخاذ نمایند.

پس از آن می پردازیم به رشد زبان و مکالمه که در واقع ابزار ارتباطی کودک با والدین است. البته بین روان شناسان این مطلب مطرح است که زبان می تواند ابزاری برای درک بهتر و رشد شناختی کودک نیز باشد که وارد این مجال نمی شویم.

بررسی نیاز روان شناختی ابتکار در برابر گناه و عدم پاسخ گویی مناسب به نیازها، موجب پیدایش مانع می شود که در تعاملات اجتماعی این عدم پاسخ گویی به – نیاز روان شناختی ابتکار – بیشتر خود را آشکار می سازد.

بحث ویژه ی رشد هیجانی در این دوره از نظر «لورا ای برک» روان شناس رشد ارائه می شود.

ارتباط هر یک از مباحث فوق با خشم بسیار اساسی و مهم است و گاه به عنوان بازشناسی منابع خشم کودکان در این دوره و یا ارائه ی راه کار جهت کنترل و تنظیم خشم در این دوره از رشد شناخته می شود.

دانسته های کودک (رشد شناختی)

کودکان، بین سه تا چهار سالگی پی می برند که احساس و اندیشه، علتی برای رفتار هستند. این آگاهی ابزار قدرتمندی برای شناخت خود و دیگران و وسیله ای برای پیش بینی، مهارت های تعامل اجتماعی با همسالان می شود.

کودک در این دوره درباره ی خودش فکر می کند زبان او را قادر می سازد تا درباره ی خود فاعلی (تجربه ی ذهنی خودش از بودن) صحبت کند. کودکان برای صحبت کردن درباره ی دنیای ذهنی خودشان به سرعت واژگان مربوطه را فرا می گیرند و آگاهی خودشان را از حالت های ذهنی اصلاح می کنند. آن ها پس از تثبیت خود فاعلی، بر خود مفعولی تمرکز می کنند که عبارت است از آگاهی و ارزیابی ویژگی های خود. پرورش خودپنداره (self-concept) را آغاز می کنند که مجموعه ی صفات، توانایی ها، نگرش ها و ارزش هایی است که فرد باور دارد او را توصیف می کنند. توانایی های فوق، برداشتن اولین گام در راه کنترل خشم را برای والدین امکان پذیر می کند.

گام نخست: از کودک درخواست شود احساساتش را بیان کند. حتی جملات پرسشی ابتدایی را خود والدین به زبان بیاورند: «آیا تو الان عصبانی هستی؟» به کودک توضیح داده شود که می خواهند مشکل او را برطرف کنند. به کودک خود اطمینان دهند آنان قدرت دارند مشکل او را هر چه که باشد برطرف کنند. این جمله ی جادویی که «چون تو ناراحت هستی من هم ناراحت هستم» به نوعی احترام و پذیرش عاطفی و روانی کودک است.

کودک سه و نیم ساله، خود را برحسب هیجان ها و نگرش های معمول توصیف می کند. «وقتی با دوستم بازی می کنم خوش حالم» یا «دوست ندارم با بزرگ ترها باشم» این بدان معنی است که آن ها از ویژگی های روانی منحصر به فرد خودشان تا اندازه ای آگاهند. همچنین می توانند والدین را از آن چه موجب برانگیختگی خشم آن ها می شود، آگاه می کنند.

گام دوم: از کودک درخواست شود تا دلیل خشم و این احساس بد را به زبان خودش بیان کند: «چه چیزی تو را عصبانی کرده است؟» جمله ی پرسشی جادویی است که راز خشم کودک را آشکار می کند. این پرسش می تواند به همراه این جمله بیاید: «مطمئن باش اگر بدانم چه چیز تو را ناراحت کرده، حتما آن مشکل را حل می کنم؟»

در صورتی که خشم کودک ناشی از اهانت به عزت نفس او باشد (به این معنا که نتواند کاری انجام دهد یا خود را خوب ارزیابی نکند) والدین می بایست او را تسلی دهند، در عین حال موقعیت را به صورت معقول برای کودک ارزیابی کنند تا کودک احساس کند مورد حمایت و در امنیت است.

برداشت کودک به قدری به اموال و اعمال آن ها وابسته است که زمان زیادی را صرف دفاع از حقوق شان بر سر اشیاء می کنند. هر چه توصیف کودک از خودش قوی تر باشد، احساس مالکیت او بر اشیاء بیشتر است و آن ها را «مال خودم» می داند. این یافته ها نشان می دهند که تلاش های اولیه برای تملک اشیا به جای این که علامت خودخواهی باشد، نشانه ی پرورش خودمداری (selfhood) است که در جهت روشن کردن مرزهای بین خود و دیگران صورت می گیرد.

درک عمیق خود در عین حال، به کودکان امکان می دهد تا برای اولین بار در بازی ها با دیگران همکاری کنند، مسائل ساده را حل کنند و نزاع ها و دعواها بر اشیاء را مرتفع نمایند. زمانی که بزرگترها سعی می کنند تعامل دوستانه را بین بچه ها ترغیب کنند، باید این دو توانایی را در نظر داشته باشند. برای مثال معلمان و والدین باید احساس مالکیت کودک را به عنوان نشانه ی ابراز وجود بپذیرند: «بله این اسباب بازی توست» و بعد به جای این که صرفا روی مشارکت و تقسیم کردن تاکید کنند، بکوشند سازش برقرار نمایند: «اما می توانی آن را چند لحظه به کس دیگری بدهی؟»

رشد زبان و مکالمه

زبان کودکان بین دو تا شش ساله رشد حیرت انگیز و سرنوشت سازی دارد. دست اوردهای چشم گیر کودکان به همراه اشتباهات آن ها، نشان دهنده ی تسلط آن ها بر زبان بومی خود به شیوه ای فعال و قانون مدار است.

کودکان در چهار سالگی، درباره ی روش های جامعه پسندِ تنظیم کردن گفتارشان برای مناسبت داشتن با سن، جنسیت و مرتبه ی اجتماعی شنوندگان شان، اطلاعات زیادی دارند.

کودکان آمادگی دریافت اطلاعات در خصوص آداب معاشرت گفتاری با دیگران را دارند.

برای مثال اگر در مهمانی با مشکل مواجه شدند قبل از جیغ و فریاد کشیدن چگونه مشکل خود را بازگو کنند و درخواست کمک نمایند.

در پژوهشی که توسط «آندرسون» در سال ۱۹۸۴ انجام شد این نتیجه به دست آمد: «کودکان چهار تا هفت ساله، هنگام نمایش دادن نقش های مختلف با عروسک های خیمه شب بازی، در صورتی که نقش های عالی مرتبه و «مردانه» مانند دکتر، معلم و پدر را داشته باشند، بیشتر دستور می دهند. در مقابل، وقتی که نقش های پایین مرتبه و «زنانه» مانند بیمار، دانش آموز و مادر را به نمایش می گذارند، مودبانه تر حرف می زنند و به طور غیرمستقیم درخواست می کنند.»

بنابراین با ترتیب دادن نمایش های خانگی مثل عروسک بازی و یا بازی با خود کودک، به او کمک کنید تا جملات و موقعیت هایی که کودک باید در مهمانی رعایت کند (مثل کنترل خود، جیغ نکشیدن و درخواست کمک کردن) را در منزل با والدین خود بازی کند.

ابتکار در برابر گناه (رشد روانی – اجتماعی)

ابتکار در برابر گناه یک نیاز روان شناختی است که می بایست پرورش یابد. عدم پاسخ گویی به این نیاز منجر به عدم تامین این نیاز می شود. برآورده نشدن نیازهای روان شناختی (مانند نیازهای فیزیولوژیکی) صدمات جبران ناپذیری را به کودک برای رشد روانی – اجتماعی وارد می سازد.

«اریکسون» (۱۹۵۰) این دوره از رشد را «دوره ی شکفتن عمیق» نامید. وقتی کودکان از درک خودمختاری و احساس امنیت در مورد جدا شدن از والدین برخوردار می شوند، نسبت به دوره ی قبلی رشد، آرمیده تر و سازگارتر می شوند و انرژی آن ها برای حل کردن تعارض روانی سال های پیش از دبستان آزاد می شود.

ابتکار در برابر گناه: واژه ی ابتکار به معنی تکیه به خود، شجاع و بلندپرواز است. این واژه حاکی است که کودکان از درک تازه و هدفمندی برخوردارند، دوست دارند تکالیف جدید را با موفقیت به پایان ببرند، با همسالان شان فعالیت کنند و به کمک بزرگ ترها به توانایی های خود پی ببرند.

برای کودک، داشتن ابتکار، در واقع همان برآورده شدن نیاز روان شناختی در جهت کنترل خشم در مواقعی است که والدین حضور ندارند و او باید با تکیه بر خود، شجاعانه خشم خود را کنترل نماید.

بازی وسیله ی مهمی است که کودکان از طریق آن، خود و دنیای اجتماعی شان را در می یابند. بازی به کودکان امکان می دهد تا مهارت های جدید را با کمترین خطر انتقاد و شکست امتحان کنند. بازی یک سازمان اجتماعی کوچک از بچه ها به وجود می آورد که برای رسیدن به هدف های مشترک باید همکاری کنند. بازیِ «وانمود کردن»، فرصت های بی نظیری را برای پرورش ابتکار به وجود می آورد. کودکان در فرهنگ های سراسر دنیا، صحنه های خانوادگی و مشاغلی مانند: پلیس، دکتر و پرستار در جوامع غربی، شکارچی خرگوش و سفالگر در بین سرخ پوستان هاپی، کلبه ساز و نیزه ساز در بین قبیله ی «باکای» آفریقای غربی را به نمایش می گذارند (کاروی، ۱۹۹۰، روپ نارین و همکاران ۱۹۹۸)، توسط بازی وانمود کردن، کودکان پیوند بین خود و جامعه را گسترده تر و آشنا می سازند.

با ترتیب دادن بازی های وانمود کردن که در آن، کودکان موقعیت هایی از خشم را بازی می کنند، می توان مهارت استفاده از راه بردهای مناسب و بدون خطر را به کودک بالا برد به شکلی که همراه با همسالان خود به رفتار مناسب برسد. البته والدین می توانند غیرمستقیم این بازی ها را هدایت نمایند.

رشد هیجانی کودک

پیش رفت هایی که در رشد شناختی، زبان و رشد روانی – اجتماعی صورت می گیرد، به رشد هیجانی در این دوره کمک می کند. کودکان در سال های بین دو تا شش سالگی آگاهی بیشتری از احساسات خود و دیگران کسب می کنند و توانایی آن ها در کنترل کردن و ابراز هیجان بهبود می یابد.

شناخت کودک از هیجان

واژگان کودک در این دوره برای صحبت کردن درباره ی هیجان، به سرعت گسترش می یابد. آن ها در این دوره به علت ها، پیامدها و علایم رفتاری هیجان، اشاره می کنند. با گذشت زمان، شناخت، دقیق تر و پیچیده تر می شود. کودکان در چهار تا پنج سالگی، علت بسیاری از هیجان های اصلی را به درستی قضاوت می کنند، برای مثال می گویند: «چون او بلند آواز می خواند، خوش حال است.» یا «چون دلش برای مادرش تنگ شده، غمگین است.»

هنگام توجیه کردن یک هیجان، به جای حالت های درونی، بر عوامل بیرونی تاکید می کنند که این با افزایش سن، تغییر می یابد.

کودکان چهار و پنج ساله می فهمند که تفکر و احساس به هم مربوط هستند، به این معنا که هر زمان کسی تجربه ی غم انگیزی را به یاد می آورد احساس غم می کند. آن ها به خوبی می توانند پیش بینی کنند که وقتی یک همبازی هیجان خاصی را ابراز می کند، بعد از آن چه کاری خواهد کرد. برای مثال، آن ها می گویند که یک کودک عصبانی، ممکن است کسی را کتک بزند و یک کودک خوش حال به احتمال زیاد برای مدت زیاد مصاحبت می کند. آن ها حتی می دانند که خُلق ادامه دار، می تواند رفتار فرد را برای مدت طولانی تحت تاثیر قرار دهد.

از مثال های بالا بر می آید که کودکان سه تا شش ساله زبان هیجانی را نه تنها برای اظهار نظر درباره ی واکنش های دیگران و توضیح آن ها به کار می برند بلکه از این زبان برای هدایت کردن رفتار دوستان خود و تاثیر گذاشتن بر آن نیز استفاده می کنند. همچنین روش های موثری را برای کاستن از احساس های منفی دیگران، توصیه می کنند. آن ها برای کاستن از غم، تسلی جسمانی و برای کاستن خشم، دادن یک شیء جالب به همبازی را پیش نهاد می کنند. در مجموع، کودکان توانایی شگفت انگیزی در تعبیر کردن، پیش بینی کردن و تغییر دادن احساس های دیگران دارند.

مرز پژوهش جدید

مقاله ی «تاثیر قصه گویی بر سازگاری کودکان»

«رضا همایی»، «دکتر محمدباقر کجباف»، «دکتر سیدعلی سیادات»

در این پژوهش که در سه مهدکودک شهر اصفهان در سال ۱۳۸۵ بر روی چهل کودک چهار تا شش ساله انجام شد، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که «با قصه گویی می توان رفتارهای کودکان را در زمینه های کنترل خشم، احترام به دیگران، ابراز علاقه و مهربانی اصلاح و تقویت نمود و کودک را برای زندگی سازگارانه آماده کرد.»

از شش سالگی تا یازده سالگی

به جهت ورود واقعی به جامعه ی دیگری به نام مدرسه، برای کودکان سراسر جهان، پدیده های روان شناختی در حوزه های رشدِ شناختی، روانی – اجتماعی و هیجانی رخ می دهد. همسالان در محیط مدرسه به عنوان همکاران تحصیلی در فرآیند یادگیری مواد درسی جای همبازی های دوره ی قبل را می گیرند.

انرژی کودک از وانمود کردن در دوره ی قبل، به دست اوردهای واقع بینانه تغییر جهت می دهد.

همزمان با فرآیند تربیت در محیط خانه، کودک در محیط مدرسه نیز با معلم خود داد و ستد های ارتباطی دارد. نقش همسال و معلم، گاه از والد نیز پررنگ تر می شود. والدین با ظرافت های تربیتی می بایست نقش فعال تربیتی خود را همچنان حفظ نمایند.

کودکان دبستانی در مقایسه با گذشته، زمان کمتری را با والدین شان سپری می کنند اما باز هم خانواده بستر قدرتمندی برای رشد است. و عمل کردش در تضمین سلامت روانی کودکان بسیار مهم تر از ساختار مدرسه است.

دانسته های کودک (رشد شناختی)

با واکاوی دانسته های کودک – با توجه به تاثیر مستقیم آن بر رفتارهای وی – دلیل برخی رفتارها شناخته و راه کارهایی برای تغییر مسیرهای انر‍‍ژی خشم، روشن و واضح می شود. توجه کردن به تغییرات عمیق در خودشناسی در این دوره بسیار قابل تامل است.

تغییرات در خودپنداره

در این دوره، رشد خودآگاهی چندین بار تغییر می کند و حالت های متفاوتی می گیرد. ابتدا کودک می تواند خود را بر حسب صفات روانی توصیف نماید، سپس به مقایسه ی ویژگی های خود با ویژگی های همسالان شان می پردازد و سرانجام در مورد علت های قوت و ضعف خود حدس می زند.

شیوه های اندیشه های جدید در خودشناسی، تاثیر مهمی بر عزت نفس کودک (در حال رشد) دارد.

کودکان مشاهدات خود را از رفتارها و حالت های درونی، در آمادگی یا گرایش های کلی سازمان می دهند، به طوری که بین هشت تا یازده سالگی تغییر عمده ای در آن ها ایجاد می شود.

کودک در وصف خود به جای رفتارهای خاص، بر شایستگی های خود تاکید می کند شخصیت خود را به روشنی توصیف می کند و ویژگی های مثبت و منفی را ذکر می کند. کودکان کوچک تر (شش و هفت ساله ها) خود را به صورت همه یا هیچ توصیف می کنند اما کودکان بزرگ تر (یازده ساله ها)، کمتر خود را به این شکل توصیف می کنند.

حدود هفت سالگی اقدام به مقایسه ی اجتماعی می کنند. آن ها ظاهر توانایی ها و رفتار خود را در مقایسه با دیگران ارزیابی می کنند.

چه عواملی مسئول این تغییرات در خودپنداره هستند؟

رشد شناختی بر تغییر ساختار خود تاثیر می گذارد. ساختار خود عبارت است از توانایی کودکان در ادغام کردن تجربیات و رفتارهای روزمره در گرایش های روانی. محتوای خودپنداره، هم حاصل توانایی های شناختی و هم پس خوراند دریافتی از دیگران است.

عزت نفس در کودکان شش تا هفت ساله، به صورت سلسله مراتب سازمان یافته است.

کودکان در اثر تجربیات شان در موقعیت های مختلف حداقل سه نوع عزت نفس جداگانه را پرورش می دهند: تحصیلی، اجتماعی و جسمانی.

ساختار سلسله مراتبی عزت نفس شش تا هفت ساله ها.

کودکان با ارزیابی واقعیت هایی که قابل مقایسه هستند سعی در پیدا کردن خود می کنند. اگر در این جست وجو در تضاد بین آن چه خود ارزیابی می کنند و آن چه والدین به آن ها ارائه می دهند قرار گیرند، دچار نوعی سردرگمی می شوند. برای مثال زمانی که در ارزیابی های جسمانی نسبت به همسالان دارای مقبولیت متوسط ارزیابی می کنند اما والدین آن ها بسیار عالی ارزیابی می کنند دچار تردید می شوند. برخی پرخاشگری ها و رفتارهای خشن به دلیل عدم واقعیت نگرش والدین برآورد می شود.

در این دوره بیشترین عامل خشم، شکست ها و ناکامی هایی است که در رقابت های تحصیلی و اجتماعی متوجه کودک می شود.

سخت کوشی در برابر حقارت (رشد روانی – اجتماعی)

سخت کوشی نیز نیازی روان شناختی است که می بایست مد نظر والدین قرار گیرد. ترکیب انتظارات بزرگ سالان و سایر کودکان به سوی تسلط، زمینه را برای تعارض روانی این دوره آماده می کند.

سخت کوشی در برابر حقارت (industry versus inferiority): سخت کوشی یعنی پرورش دادن شایستگی در مهارت ها و تکالیف سودمند. در تمام فرهنگ ها، بهبود توانایی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.