پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت هفدهم) ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت هفدهم) ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت هفدهم) ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت هفدهم) ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
>
احساس زیبایی از هر ره گذر، از جمله نغمه ی زیبا، فطرتی است الهی که در انسان به ودیعه نهاده شده است. اسلام آمد تا به تعبیر قرآن کریم، بندها را از دست و پای انسان بگشاید. بندهایی که دین خاتم از جان انسان گشود، عظیم تر از بندهایی است که از تن او گشود. این بدان معنا است که خداوند، حق فطرت آدمی را به تمام و کمال ادا فرموده و در مقابل، از او خواسته تا او نیز حق زیبایی و نیکویی را به تمام بگزارد. احسان و نیکی و زیبارفتاری هم تنها از کسی سرمی زند که درکی صحیح از نیکی و زیبایی داشته باشد. خداوند فرموده است:
وَابْتَغِ فِیما آتَاک اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَک مِنَ الدُّنْیا وَأَحْسِن کمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیک وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ.۱
و در آن چه خدا به تو داده است، سرای واپسین را بجوی و بهره ی خویش را از دنیا فراموش مکن و نیکی ـ بخشش ـ کن چنان که خدا به تو نیکی کرده، و در زمین تباه کاری مجوی، که خدا تباه کاران را دوست ندارد.
این که انسان بهره ی حیات دنیای خویش را از یاد نبرد، بدین معنا است که موهبت های فطری خداداد را معطل و رها نگذارد؛ که از جمله ی آن ها حس باشکوه زیبایی شناسی و درک جمال است. خداوند از انسان می خواهد که هرگاه این موهبت را درک کرد، نصیب دیگران از جمال و زیبایی در این جهان را نیز ادا کند: و أحسن کما أحسن الله إلیک. یعنی همان گونه که خداوند نیروی عظیم هنر را به ما عطا فرموده، این موهبت را در اختیار دیگران بگذاریم و اجازه دهیم احساس جمال در میان آدمیان پراکنده شود. تا درک زیبایی همگانی نگردد، چگونه می توان نیکی را همگانی کرد؟ از همین رو است که خداوند از آدمی می خواهد که بشنود و نیکو بشنود و نیکوشنیده ها را برگزیند:
الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِک الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولئِک هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ.۲
آنان که سخن را می شنوند و بهترین آن را پیروی می کنند، اینانند کسانی که خداوند راه شان نموده، و ایشانند خردمندان.
نیز از او می خواهد که بگوید و زیباها را بگوید:
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُوا الصَّلاَهَ وَآتُوا الزَّکاهَ.۳
و به مردم سخن زیبا و نیک بگویید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید.
صدای خوش و زیبا و نیکو تنها به معنای نغمه ی موسیقایی با لحن معین و در چارچوب دستگاه ها و ردیف های خاص نیست. به نسبت کارکردها و جایگاه ها، خوش بودن و زیبایی صدا متفاوت است. مثلا برای روانه کردن زائران و حاجیان، نوای چاووشی مرادف است با صدای خوش؛ برای برانگیختن رزمندگان و مجاهدان، آهنگ رجز خوش است؛ برای آرامش بخشیدن به مردم و دل گرم کردن شان در سازندگی میهن، نغمه های میهنی و شادی بخش تناسب دارد؛ و. … آوازهای عاشقانه نیز از همین قسم است که با مجال و حالی خاص مناسب است و آدمی را سروری درونی می بخشد، گرچه به ظاهر محزون است. این سرور درونی، در باطن انسان حالتی از جذبه و شور معنوی برمی انگیزد و او را مهیای پذیرش واردات مثبت قلبی می کند. نه یکسره می توان گفت که هر نوا و صدا و نغمه و آواز عاشقانه حرام است و نه یک باره می توان همه را حلال دانست؛ همان گونه که در دیگر موضوعات و مضامین نیز چنین است. ممکن است نغمه ای دارای مضمون توحیدی باشد، امّا اجرا و عرضه و محیط آن با توحید بیگانه باشد؛ و به عکس، آوایی ظاهرا از توحید نگوید، امّا روحی توحیدی و سرشار از ایمان داشته باشد. ملاک اصلی در نواختن و اجرا و شنیدن موسیقی آن است که چه فضایی را برانگیزد و چه حسّی را ایجاد کند و چه پیامدی در درون جان انسان داشته باشد. هر نغمه ای که جان را مهیای کار و حالی مثبت کند، حلال و روا است؛ حال گاه این کار و حال عیناً در قلمرو مفاهیم و مضامین و کارکردهای توحیدی است و گاه زمینه ساز آن است. همان نشاط و شور و هیجان مثبتی که آدمی را به امید و پویایی برانگیزد، عین صواب است، گرچه به ظاهر از مفاهیم دینی در آن خبری نباشد. در آن سوی، اگر نغمه و نوایی آدمی را به یأس و رخوت کشاند، حرام و ناروا است، هرچند مضمونش دینی و آیینی باشد.
هرگاه کسی بتواند اصل عشق را انکار کند و رابطه ی خدانهاده ی عاشقانه میان دو جنس را نفی کند و از اساس، چنین کششی را نامشروع شمارد، آن گاه می تواند شعر عاشقانه یا موسیقی عشق پردازانه را نیز ناروا بشمرد. اگر اصل عشق به عنوان جذبه ای در ناموس خلقت نهاده شده و بسیاری از پایه های هستی بر آن بنا گشته، پس چرا مظاهر آن را ناروا بشمریم؟ شعر و موسیقی عاشقانه نیز همانند بسیاری دیگر از مظاهر این جهان، می تواند با اندیشه ای سالم همراه گردد و رویکردی سازنده و مثبت و انسانی داشته باشد و نیز می تواند مخدّر و ویرانگر گردد. سمت و سوی هنر است که هویت آن را شکل می دهد. هرگز نمی توان یکسره نوعی از هنر را ناروا شمرد یا نوعی دیگر را روا و حلال دانست. آیا فی المثل هنر خط همواره حلال و سزامند است؟ آیا یک تابلوی خط نمی تواند کارکردی ناروا داشته باشد؟ چرا از موسیقی تصوری چنین ناصواب در ذهن برخی دین داران ما پدید آمده است؟ شنیدن شعر و نغمه ی عاشقانه جان ها را می تواند به سمت خیر برانگیزد و دل ها را به شوقی حلال و روا بکشاند و جاذبه های طبیعی و فطری میان دو زوج را تحریک کند و در ایجاد جامعه ای با عواطف سالم و همسرانی شوق مند و خانواده هایی سرشار از روابط عاطفی مثبت، مفید افتد. چرا تنها آثار ناسودمند چنین اشعار و نغماتی مبنای ارزش گذاری قرار می گیرد؟ هیچ منصفی وجود چاقوی جراحی را زیر سؤال می برد، تنها به این دلیل که جاهلان از چاقو به مثابه ی آلت جرح و قتل کمک می گیرند؟ آن چه در موسیقی یا هنر دیگر باید از آن پرهیز کرد، تحریک شوق و ذوق برای دستیابی به مقصودی است که با فطرت سلیم انسان سازگار نباشد و جان او را بیالاید و اوهام تاریک را بر روحش مستولی سازد. فراخواندن به فحشا و منکر و زشتی، کار شیطان است و هر هنر و هنرمندی که چنین کند، کارش شیطانی است و آثار شیطانی دارد. امّا موسیقی به خودی خود و در بیشینه ی اوقات می تواند کاری رحمانی کند و جان ها را برای پذیرش دعوت حق مهیا سازد. آن چه نامطلوب است این است که همه ی اوقات آدمیان به موسیقی سپری شود. آری؛ چنان که گفتیم، باید غذای همه ی اندام های انسان را فراهم کرد و به یکی دو جنبه قناعت ننمود. موسیقی دل و جان را آماده ی پذیرش دعوت فطرت می کند و روح را ذوق و صفا و جلایی می بخشد تا نور را به خود بپذیرد و از کدورت و خشونت درآید. روح کدر، حق پذیر نیست و جان خشن دعوت توحید را چنان که باید، درنمی یابد. این بدان معنا است که موسیقی هم همانند هر هنر دیگر، یکی از دست مایه های تکامل آدمی است و نه همه ی هدف ومقصود او. آن چه در شرع حرام گشته و به نام غنای مطرب و ملهی از آن تعبیر شده، دقیقا همین نوعی است که آدمی را از هدف بازدارد و او را چنان شیفته ی طرب و بازی و لهو گرداند که از رفتن بازماند. اساسا در طرب و لهو ملاک همین است که آدمی از سیر و سلوک بازداشته شود و سرگرم بازیچه ها گردد. هرچیز که انسان را به این بلا دچار کند، لهو است و این اختصاص به موسیقی ندارد. برخی پنداشته اند که اگر موسیقی حال انسان را تغییر دهد و مثلا سبب شود که او همراه الحان ساز و آوازی به حرکت درآید یا جوارحش جنبشی یابد، حرام است. اینان چه مایه از اصل موضوع غافلند! مگر می شود موسیقی در انسان جذبه و حالی خاص پدید نیاورد و جوارح او را به جنبش نیندازد؟ اگر چنین باشد که دیگر موسیقی نیست! امّا مهم آن است که این تأثیر و تأثر در کدام سمت و سوی و با چه انگیزه ای صورت می پذیرد.
در حقیقت موسیقی، روح همه ی هنرها است و بی آن، نمی توان درکی درست از هیچ هنر دیگری داشت؛ چرا که جهان تلفیقی از نغمه های هماهنگ است. اگر ملودی جهان به درستی درک نشود، نمی توان دیگر هنرها را نیز درک کرد؛ زیرا پایه ی ادراک هنر، هماهنگی است و اصل زیبایی نیز بر همین منطق استوار است. موسیقی تنها برآمده از حرکت تارهای حنجره یا ساز نیست. موسیقی تنها از تحریک چند آلت کوبه ای یا سیمی یا. .. پدید نمی آید. م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 