پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت دوم) ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت دوم) ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت دوم) ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت دوم) ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
>
نگاهی نو به زندگی و شخصیت امیرمومنان(ع)
روان شناسی معاصر می گوید: «هر چه از موضوعی یا شخصیتی بیشتر بدانید، به آن علاقه مندتر می شوید. شخصیت هر فرد را از دو راه «حرف»ها و «رفتار»ش می توان شناخت؛ گرچه این دو، تنها قطره ای از دریای شخصیت آدمی است، نه تمام آن.
مقاله ی پی درپی امیر گل ها، نگاهی نو دارد به زندگی و شخصیت امیرمؤمنان(ع) در چهار بعد: ارتباط با «خویشتن» با «خدا»، با «دیگران» و با «طبیعت»:
سیمای باطنی
سفید
ادب ورزی
هرگاه می خواست وارد خانه ی امام حسن مجتبی(ع) شود، در را می کوبید و اجازه ی ورود می گرفت و آن گاه داخل می شد.۱
ادب را جای گزین نسب می دانست۲ و آن را نظیر درختی محسوب می کرد که ریشه اش خِرَد است.۳
برترین ادب را آن می دانست که آدمی در مرز خویش بایستد و از آن نگذرد.۴
روزی خواست بر پیامبر(ص) وارد شود. حضرت در اتاق همسرش بود. اجازه ی ورود خواست، رسول گرامی رخصت داد و فرمود:
ای علی! مگر نمی دانی خانه ی من، خانه ی توست؟ پس چرا اجازه ی ورود خواستی؟
امام پاسخ داد: «ای فرستاده ی خدا! دوست دارم این کار را انجام دهم.» پیامبر فرمود: «ای علی! چیزی را دوست داری که محبوب خداست. ادب خداوندی را رعایت می کنی.»۵
می فرمود: «برای مؤدب بودنت همین کافی است که آن چه را از دیگری نمی پسندی، خود انجام ندهی.»۶
هر چیزی را نیازمند خِرَد می دانست و خرد را محتاج ادب.۷
روزی در نبرد «صفّین» شنید یارانش به شامیان دشنام می دهند. به آن ها فرمود:
دوست ندارم شما دشنام دهنده باشید. ولی اگر به توصیف اَعمال و بیان حال شان بپردازید، سخن تان به صواب [و حقیقت] نزدیک تر، و عذرتان پذیرفته است.۸
به پسرش امام مجتبی(ع) فرمود: «اگر ادب نباشد، آدمی چیست جز چارپایی بی خاصیت!»۹
ارجمندی
خود، انسان ارجمندی بود و با شناساندن عوامل خواری، از مردمان می خواست با دوری از آن ها، ارجمندانه زندگی کنند:
آن که تکبر ورزد، خوار می شود.
کسی که از نافرمانی پروردگار لذت بَرَد، خداوند ذلت و خواری نصیبش می کند.۱۰
تنگ دستی، دروغ گویی، دورویی،۱۱ آزمندی،۱۲ بدهکاری، خواهش از مردم،۱۳ سخنان و کارهای بیهوده۱۴ و شهوت رانی۱۵ را از عوامل خواری بر می شمرد. برای حفظ کرامت آدمیان از آنان می خواست هر کس نیازی دارد، آن را در نامه ای بنویسد تا آبرویش از [خواری] پرسش محفوظ ماند.۱۶
از مردمان انتقاد می کرد که: «از ترس خوار شدن، تن به خواری می دهند!»۱۷
ساعتی خواری را با عزت [تمام] روزگاران برابر نمی دانست.۱۸
آن کس که خویشتن خویش را گرامی دارد، شهواتش را چندان بهایی ندهد.
چون فراز و فرودی پیش آید، جوهر شخصیت مردان [انسان ها] شناخته شود.
[سخنان و کارهای] بیهوده را رها کن، تا تو را گرامی دارند.
عزت، در ناامیدی از آن چه در دست مردم است، به دست می آید.
قناعت بورز، عزیز شو.
ارجمندی مؤمن، در رها کردن بگو مگو [های بیهوده] است.
آفریدگار تو را آزاد آفریده، [پس] برده ی دیگری مباش.
امانت داری
خائن به امانت را بی دین می شمرد۱۹ و از پیامبر(ص) گرامی نقل می کرد که پیش از وفات سه بار به ایشان فرموده بود:
ای اباالحسن! امانت را باز پس ده به نیکوکار و تبهکار؛ چه کوچک و چه بزرگ، حتی اگر [چیز کم ارزش چون] نخ و سوزن باشد.۲۰
می فرمود: «امانت را باز پس دهید، ولو به قاتل فرزندان پیامبران!»۲۱
هر خویی از اخلاقیات، به نزد گروهی از مردم بی رونق [و کم اهمیت] است، مگر امانت داری که نزد همه ی مردمان رایج [و ارزشمند] است.۲۲
تا بدان پایه امانت داری را ارج می نهاد که آن را «بنیان اسلام» معرفی می کرد.۲۳
اندرزگویی و پندپذیری
بسیار اندرز می داد تا مردمان را از خواب غفلت بیدار کند و خود نیز پندپذیر بود. خیرخواهی را از اخلاق بزرگواران۲۴ و تلخی اندرز را سودمندتر از شیرینی خیانت می دانست.۲۵
می فرمود: «هر روز به تو اندرزی می دهد، اگر آن را با اندیشه همراه کنی.»۲۶
میان شما و اندرز، پرده ای از غفلت و فریفتگی [به دنیا] است۲۷ [که مانع تأثیر اندرز می شود].
هم مردمانی را که اندرز نمی دهند بی برکت می شمرد و هم کسانی را که پندگویان را دوست نمی دارند.۲۸ پندپذیری را باعث در امان ماندن از رسوایی می دانست.۲۹
با همه ی تأکیدش به اندرز دادن، دو نکته را هشدار می داد:
زیاد نصیحت کردن، باعث برانگیختن بدگمانی بسیار [نصیحت شونده نسبت به نصیحت کننده] خواهد شد.۳۰ پند دادن در حضور دیگران [در حقیقت]، سرزنش اندرز شونده است.۳۱ از مردم می خواست: از سرگذشت پیشینیان پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از سرنوشت شما پند گیرند.۳۲
چه شتابناک می گذرند ساعت ها در [شبانه] روز؛ و چه سریع می گذرند روزها در [طول] ماه؛ و چه زود می گذرند ماه ها در [طول] سال و چه به سرعت می گذرند سال ها در [طول] عمر!۳۳
مرگ، خود به تنهایی برای اندرز دادن کافی است.۳۴
نصیحت کردن را میوه ی درخت دوستی می شمرد۳۵ و پند گرفتن از هر چیزی را نیازمند امتحان و آزمون [هر چیزی توسط خود شخص] نمی دانست.۳۶
کسی که پند گرفتنش بسیار باشد، لغزشش اندک می شود. چه بسیارند عبرت ها و چه اندکند عبرت گیرندگان.
رساترین اندرزها را عبرت گرفتن از گورستان ها بر می شمرد.۳۷
انصاف ورزی
انصاف امام با مخالفان و دشمنانش، خِرَد را حیران می کرد؛ و این از آن روی بود که انصاف را برترین صفت۳۸ زکات قدرت۳۹ و باعث تداوم دوستی۴۰ اعلام کرد.
می فرمود: «دادگرترین فرد کسی است که با شخصی که با او به ستم رفتار کرده، با انصاف رفتار می کند».۴۱
مؤمن را نیز دارای این ویژگی می دانست.۴۲
با انصاف، دوستان بسیاری دارد.۴۳
برتری های انحصاری
روزی به مناسبتی سخن از امتیازهای دیگران در اسلام به میان آمد. حضرت در آن جمع فرمود:
یارانِ باحافظه ی پیامبر(ص) به خاطر دارند که هیچ صاحب امتیازی میان اصحاب نیست، جز آن که من در آن ویژگی با او شریکم. امّا من دارای هفتاد امتیاز منحصر به فرد هستم که کسی از آن ها بهره ای ندارد!
[و ما برای آن که خوانندگان گرامی خسته نشوند، تنها تعدادی از آن ها را بر می شماریم:]
۱. نخستین برتری من آن است که لحظه ای به پروردگار شرک نورزیدم و لات و عزی را نپرستیدم [بر خلاف تمامی اصحاب و حتی خلفا که پیش از اسلام، بت پرست بودند].
۲. هرگز شراب ننوشیدم.
۳. از کودکی در کنار پیامبر(ص) همدم، همصحبت و مونس او بودم.
۴. نخستین مسلمان و مؤمن بودم.
۵. آخرین فردی بودم که تا واپسین لحظه ها با پیامبر بودم و در قبر، به خاکش سپردم.
۶. پیامبر هزار در از [شهر] دانش بر من گشود که از آن نیز هزار درِ دیگر گشوده می شود؛ و به غیر من چنین نیاموخت.
۷. آفریدگار والا، فاطمه(س) را به همسری من در آورد؛ در حالی که پیش از من، ابوبکر و عمر خواستگاری کرده بودند [و پذیرفته نشده بود]. .. و رسول گرامی فرمود: «ای علی! بر تو گوارا باد که یزدان والا، فاطمه – سَرور بانوان مینو – را به ازدواج تو درآورد.»
۸. رسول خدا در زمان حیاتش، انگشتر، سپر و کمربندش را به من هدیه داد و شمشیر را بر من آویخت؛ در حالی که اصحاب و از جمله عمویم عباس حاضر بودند و پروردگار بلندپایه تنها مرا به این امتیاز ویژه گردانید.
۹. از نبی گرامی شنیدم که می فرمود: «اگر نه آن بود که تندروهای امت من، درباره ی تو همان را می گفتند که ترسایان به عیسی بن مریم گفتند [و او را خدا و پسر خدا انگاشتند]، درباره ی تو سخنی می گفتم که از میان مردمان عبور نکنی جز آن که خاک از زیر پایت به تبرک بردارند.»
۱۰. از اصحاب «مباهله» هستم.
۱۱. از رسول خدا شنیدم که می فرمود: «دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد، امّا علی را دشمن دارد. جز در دلِ مؤمن، عشق به من و تو گرد هم نمی آیند. همانا یزدان والا عاشقانِ من و تو را در [صف] نخستین گروهی قرار داد که وارد فردوس می شوند و کینه ورزان من و تو را در [میان] اولین گروهی از گمراهان امتم قرار داد که وارد دوزخ می شوند.
۱۲. به فرمان پیامبر(ص)، یاران و عموهای ایشان درهای خانه های شان را که به مسجد النبی باز می شد بستند و به دستور پروردگار، درِ خانه ی من گشوده ماند. جز من کسی این ویژگی را ندارد.
۱۳. رسول عزیز فرمان «برائت از مشرکان» را به ابابکر سپرد. چون او ره سپار شد، جبریل فرود آمد و گفت: «ای محمد! یا تو باید آن را برسانی یا مردی از خودت. پس رسول، مرا بر شتر خود نشانید که در سرزمین ذو الحلیفه به ابابکر رسیدم و حکم را از وی باز پس گرفتم. آفریدگار والا مرا به این [امتیاز] بی نظیر [مفتخر] گرد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 