پاورپوینت کامل آهنگ! پیش درآمد استقبال از مائده بهاری ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آهنگ! پیش درآمد استقبال از مائده بهاری ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آهنگ! پیش درآمد استقبال از مائده بهاری ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آهنگ! پیش درآمد استقبال از مائده بهاری ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
>
فوت و فن فناوری (۱۲)
ترم آخر را هم که ثبت نام کردیم، سارینا دیگر خیالش از تک و پاتک های من راحت شده است. آتش بس داده بودم تا برای امتحانات هم که شده شیطنت هایش را متوقف کند. دیگر درسم تمام می شد و شش دانگ حواسم را می دادم به کافی نت.
بعد از ناهار رفتم و روی تخت دراز کشیدم. آفتاب بی جان و کم رنگ زمستانی هم از لای پرده خودش را به داخل اتاق رسانده بود و روی چشمانم گرمی اش را حس می کردم. داشتم به خریدهای دم عیدم فکر می کردم. از لرزش گوشی ام تازه متوجه شدم که چند دقیقه ای خوابم برده است. گوشی را نگاه کردم پیامکی بود از طرف سارینا. این دختر اصلاً نه آرام و قرار نداشت و نه وقت را می شناخت. در پیامش گفته بود: «بدو بیا تو تراس.» با بی حالی به تراس رفتم. دیدم از خوش حالی دارد بالا و پایین می پرد. با تعجب گفتم: «دوباره چی شده؟ چرا تو یه کم نمی خوای دختر خوبی باشی؟ بابا یه کم وقار! یه کم متانت!» دیگر نگذاشت ادامه بدهم، گفت: «حالا تو هم وقت گیر آوردی ها. اگه گفتی چی شده؟» و چون چشم ها و صورت سؤالی من را دید، ادامه داد: «باباجون! مائده داره میاد ایران، اونم با دایی سامان. اون وقت قسمت خیلی هیجان انگیزش می دونی چیه؟» بعد از حرف نزدن من دوباره ادامه داد: «خب، معلومه که نمی دونی. اولش اینه که کلی کادو برام میارن؛ هم مائده، هم دایی سامان و قسمت هیجان انگیزش هم اینه که قراره عید بیان ایران، برای عروسی.» با شنیدن این خبر، من هم شروع کردم به جیغ و داد و سروصدا؛ چون این خبرهای خوش برای من هم بود. هم کادو و هم عروسی. سارینا هم نه گذاشت و نه برداشت. گفت: «دخترجون! یه کم متانت! یه کم وقار!» و این نشانه ی این بود که او اصلاً جلوی من کم نمی آورد.
سارینا ماجرای آشنایی دایی سامانش را با مائده خانم چندوقت پیش برایم تعریف کرده بود. گفته بود که دایی سامان وقتی که برای ادامه ی تحصیل به آلمان رفته، به کتاب خانه ای که یک نفر برای کتابداری می خواسته رفته و مشغول کار شده است.
دایی جان بعد از چند روزی متوجه می شه که این دخترخانم بدجوری تو دلش جا باز کرده. از اون به بعد سعی می کنه از شخصیت و خانواده ش سردربیاره که متوجه می شه ایشون دانشجوی فلسفه ان. مارتینا هم که بعداً می شن مائده، علاقه مند می شه که از دین و رسم و رسوم ایرانی سر دربیاره. همین موضوع باعث می شه که اونا بیش تر به هم نزدیک بشن و با خُلق و خوی هم دیگه آشنا بشن. بعد از مدتی، مارتینا سامان رو به خونه دعوت می کنه تا پدر و مادرش هم با اون آشنا بشن. چند هفته ای که می گذره دایی سامان از مارتینا خواستگاری می کنه و پدر سامان هم با پدر مارتینا صحبت می کنه، البته با ترجمه ی آن لاین و دست وپا شکسته ی سامان و بالأخره نتیجه این می شه که اول مارتینا دین اسلام رو قبول کنه و بعد هم عقد کنن. چند وقت بعد هم که میان ایران، مارتینا مسلمون می شه و با هم عقد می کنن.
ساعت نزدیک چهار بعدازظهر بود که یه میس به سارینا دادم که تا چند دقیقه ی دیگر آماده شود برای رفتن به کافی نت. در راه کافی نت همه اش حرف مائده بود. سارینا گفت: «حالا خنده هاش مونده! وقتی مائده بیاد و دوباره بخواد فارسی صحبت کنه، من کشته مرده ی اون لهجه شم، مخصوصاً وقتی می خواد به بقیه گیر بده و تذکرای اخلاقی یا دینی بده، خیلی ام جدی می شه. جالب ترش موقعیه که با عزیزجون یکی به دو می کنه و بابابزرگ هم به کمکش میاد که اون هم تو اون موقعیت یه نیشی به عزیزجون زده باشه.» گفتم: «آقا سامان باهاش مشکلی نداره، با ریزبینی هاش یا نکته سنجی هاش. آخه خیلی مشکله یکی کنارت باشه مثه پلیس اجتماعی همش مواظبت باشه، هی مدام بهت تذکر بده. البته شاید یه مقدارش بامزه باشه و خنده دار؛ ولی اگه ادامه پیدا کنه، شاید مشکل ساز بشه.» گفت: «خب شاید اولاش این مشکل بوده؛ ولی این جور که دایی می گفت براش عادی شده و البته یه مقدار هم مائده داره هم رنگ ما می شه؛ ولی خب بازم تو خیلی چیزا حساسه و اصلاً کوتاه نمیاد.» آن قدر سرگرم صحبت بودیم که دیدم رسیدیم جلوی کافی نت. با آقاچنگیز سلام و احوال پرسی کردیم و هر کسی مشغول کارش شد. هرچند آقا چنگیز، آقاچنگیز همیشگی نبود.
مدتی گذشته بود که یکی از خانم های جوانی که آن جا مشغول بود به طرفم آمد و گفت: «ببخشید! من یه سیستم دارم که همش هنگ می کنه، نمی دونم چرا این جوری شده، قبلاً این مشکل رو نداشت؛ ولی دوستم می گفت که شما خیلی ماهرید و می دونید که عیب سیستم من چیه. اگه لطف کنین و یه کم برام توضیح بدین که چه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 