پاورپوینت کامل زن مسلمان ناتوان نیست ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زن مسلمان ناتوان نیست ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زن مسلمان ناتوان نیست ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زن مسلمان ناتوان نیست ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
>
گفت وگو با نیکول کوری، سخنران زن شیعه
تحققیق های مؤسسه ی گالوپ نشان می دهد که زنان مسلمان آمریکایی، فعال ترین گروه فرهنگی در این کشور به شمار می آیند. آنان در مقایسه با دیگر مردان و زنان در زمینه های آموزشی، حقوقی و فعالیت های دینی، در سطح مساوی قرار دارند و توانسته اند به علت فعالیت های گسترده ی فرهنگی و اجتماعی، حقوق اجتماعی زیادی در آمریکا، به خود اختصاص دهند و با وجود تبلیغ های منفی درباره ی اسلام، با عزمی استوار در حرکت اند و نه تنها از حقوق خود، بلکه در هر فرصتی از دین اسلام حمایت می کند. یکی از این زنان فعال در آمریکا، خانم «نیکول کوری» است که با حضور مستمر خویش در مرکزهای اسلامی و سخنرانی های خود، سهم به سزایی در بازشناساندن و معرفی دین اسلام، به ویژه تشییع برای مردم دارد. سال هاست که از وی در مساجد، دانشگاه ها و شبکه های تلویزیونی دعوت به عمل می آید، تا درباره ی اسلام به سخنرانی بپردازد. خانم «کوری» در این راه همواره می کوشد و حمایت از دین اسلام را از جمله وظایف اصلی خویش می شمارد.
روز شهادت امام حسن عسگری(ع) به مسجد المهدی واقع در شمال مریلند رفته بودم. یکی از سخنرانان که مجلس را سر شوق آورد بود، همین خانم «نیکول کوری» بود. تصویر او را که بارها در سایت های اسلامی دیده بودم، این بار موفق شده بودم در سخنرانی ایشان حضور داشته باشم. پس از اتمام سخنرانی از او خواستم تا با هم گفت وگویی داشته باشیم. وی هم با روی گشاده از پیش نهادم استقبال کرد و چند روز بعد برای مصاحبه با ایشان راهی ویرجینیا در شمال غربی واشنگتن دی سی شدم.
وقتی به منزل خانم نیکول رسیدم، وی هنوز از دانشگاه برنگشته بود. داخل ماشین منتظر ماندم و پس از چند دقیقه، او به همراه دخترانش رسید و همه باهم وارد منزل شان شدیم. چیدمان خانه ی کوچک او با سبک آمریکایی ساده و سنتی آن آرامشی خاص به من داد.
* خانم نیکول ممنون هستم که این فرصت را به من دادید. با حال و هوایی که در منزل می بینم باید همسرتان هم ایرانی باشد؟
بله، شوهر من ایرانی است. سال ۱۹۹۴ مسلمان شدم. همیشه از من می پرسند که چرا به اسلام علاقه مند شدم؟ حتماً چون با فردی مسلمان ازدواج کردم! البته من با همسرم که مسلمان بود آشنا شدم و او مرا به اسلام دعوت کرد؛ ولی علاقه ی درونی من و مطالعه هایم در مدرسه صورت گرفت و مرا به سوی اسلام سوق داد. همیشه دانشجوی کلاس های اسلامی بودم تا زمانی که به اسلام گرایش یافتم. انگیزه هایی روحی و روانی از ابتدا با من بود، و همین ها باعث شد که به سوی خدا و قرآن توجه کنم و بعد به اسلام رو بیاورم. اینک یک مسلمان هستم و عاطفه ام نسبت به اسلام خیلی زیاد است.
* گفتید زمینه ی دینی داشتید؛ آیا از قبل با اسلام آشنا بودید؟ چگونه این آشنایی با اسلام شکل گرفت؟
من در بیروت لبنان متولد شدم. پدرم سفیر وزارت خارجه ی آمریکا در بیروت بود و با خانواده ام در بیروت مستقر بودند. قبل از این که من متولد بشوم مادرم دو فرزندش را از دست داد و می ترسید دوباره بچه دار شود. وقتی والدینم برای تعطیلات در راه برگشت به کشورشان بودند، مادرم با یک زن مسلمانی از کرواسی روبه رو می شود. مادرم از آن زن که عازم سفر حج بود می خواهد که برایش دعا کند تا یک بچه ی سالم به دنیا بیاورد تا او دیگر از دنیا نرود. این بود که خداوند مرا به والدینم داد. من در بیروت، در یک کشور اسلامی چشم به جهان گشودم و در جایی که صدای اذان به گوشم می رسید و ناظر شنیدن کلماتی هم چون الحمدلله، ان شاءالله، ماشاءالله و بسم الله بودم.
به خاطر مسافرت های کاری پدرم این سفرها فرصتی بود تا من دنیا را ببینم و فرهنگ های مختلف را درک کنم که خیلی از نظر فرهنگ، زبان و اندیشه برایم جالب بودند. وقتی در دبیرستان بودم مادرم مرا به کلیسای کاتولیک برد که خیلی مورد علاقه ام بود. او به من گفت: باید به کلیسا برودی تا تأیید بشوی. وقتی به سنی خاص رسیدی، باید چند کلاس در کلیسا بگیری و در مراسم شان شرکت کنی تا مسیحت تو مورد اثبات قرار بگیرد. ما همیشه خودمان را یک مسیحی کاتولیک می دانستیم که گاه گاه به کلیسا می روند. خدا را از این طریق می شناختم و از نوجوانی حسش می کردم. روزی به یک کلیسا رفتم، یک فیلم ویدیوئی از کسانی دیدم که با حضرت مریم دیدار کرده بودند. این فیلم روی من تأثیر زیادی گذاشت. پیغامی که حضرت مریم به آن ها داده بود خیلی شگفت انگیز بود و من احساس عمیقی نسبت به این پیغام داشتم. پیغام حضرت مریم به آن ها این بود: صلح، عبادت خدا و ارتباط با خدا و غیره. کلیسا فقط کار خودش را انجام می داد و برعکس تشویق می کرد به کلیسا بروید و اقرار به گناه کنید. من پیغام حضرت مریم را جدی گرفتم و آن را در قلبم لمس کردم. آن موقع، پانزده ساله و دبیرستانی بودم. احساس کردم که باید این پیغام را دنبال و کشف کنم. تنها کسی بودم که برای این پیغام به کلیسا می رفتم؛ ولی هنوز از خودم راضی نبودم و واقعاً می خواستم خدا را بشناسم. نیاز داشتم بیش تر از خداوند بدانم و چیزهایی که در مورد کلیسا خوانده بودم برای من کافی نبود.
* پس خیلی سخت تحقیق کردید؟
بله، خیلی مطالعه و تحقیق کردم. بعد از دوره ی دبیرستان و دوره ی کالج وضعیتم رضایت بخش بود و پایان تحقیق های دینی ام بود و خیلی خوش حال بودم که اطلاعاتی به دست آورده ام. در پایان کالج با همسرم آشنا شدم و او اولین کسی بود که مرا به اسلام دعوت کرد. ابتدا خیلی نظرم نبود که از مسیحیت به اسلام برگردم. وقتی به هم معرفی شدیم من در مورد باورهایم با او صحبت کردم و این که باور ندارم حضرت عیسی پسر خداست. هرگز عیسی را به عنوان خدا عبادت نکردم. ما در مورد حضرت مریم و اعتقادهای دیگرمان صحبت کردیم. من گفتم: می شود به مسجدتان بیایم و آن را ببینم؟ مطالعه های همسرم تأثیر زیادی در من گذاشت، همراه با رفتار متواضع، متین، مؤدب و مهربانش. من از او دیدگاه اسلام را نسبت به زن پرسیدم و دیدم نقطه نظرهای مشترکی در ایمان و باور قلبی با او دارم.
* چه چیزی بیش تر نظر شما را جلب کرد؟
چیزی که خیلی افکار من را در زمان مسلمان شدنم عوض کرد، مفسر و استاد قرآنی بود که به من یادآوری کرد همیشه هرچه در ذهنت است فقط الله است و درباره ی خدا اندیشه کن. استادم پزشک هم بود. او هم چنین گفت: وقتی که به چیزی می اندیشی به ضربان قلبت گوش کن، می دانی چه می گوید؟ می گوید: الله الله الله. وقتی ایشان ضربان قلب را این گونه برایم تفسیر کرد و من این را شنیدم دیگر نمی توانستم حقیقتی که کشف کرده بودم، انکار کنم. هیچ وقت نمی توانستم منکر شوم و دیگر مطمئن شدم این راهی است که باید بروم و به آن پرداختم و وارد این مسیر شدم.
* زمانی که والدین تان متوجه شدند شما مسلمان شدید چه عکس العملی داشتند؟
وقتی مادرم دید مسلمان شدم، بسیار ناراحت شد. البته وقتی بچه ها یکی پس از دیگری به دنیا آمدند، رفتار مادرم تغییر کرد. پدرم خون سرد بود و عکس العمل خاصی نداشت. الحمدلله رفتارشان روزبه روز بهتر شد و روزی والدینم به من گفتند نیکول ما بسیار خوش حالیم از این که دخترهای تو دارای حجاب شده اند. ما فکر می کنیم حجاب آن ها حفاظی است. دختر بزرگم ابتدا حجاب را دوست نداشت؛ ولی الآن حجاب برایش بسیار جالب است و از این که می بیند که او و خواهرانش رفتار آمریکایی ندارند و یک مسلمان تربیت شده اند، خوش حال هستند.
* پس هویت اسلامی شما از دوران دانشگاه شروع شد؟
بله، هویت اسلامی من زمانی که برای آموزش و ادامه ی تحصیل در دانشگاه بودم، شکل گرفت. لیسانسم را در روان شناسی گرفتم و این مطالعه های روان شناسی مرا رهنمون کرد به گرایش های مذهبی. در دانشگاه جرج می سن فوق لیسانس مشاوره گرفتم. ما دانشجویان بسیار خوب و پیش رفته در اتحادیه ی اسلامی دانشگاه داشتیم که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 