پاورپوینت کامل گرم ترین شب زمستانی ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گرم ترین شب زمستانی ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گرم ترین شب زمستانی ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گرم ترین شب زمستانی ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
>
سردی هوا، صورت سرمازده اش را سوزن سوزن کرد. انگار گوش هایش را باد گرفته بود که هیچ صدایی جز وزوز موتور گازی اش را نمی شنید. تند و تیز، از کنار آدم ها، مغازه ها و ماشین ها گذشت. چهره ی درهم و عرق کرده ی معصومه را به خاطر آورد که دست به کمر گرفته بود و می نالید. مادرزنش با دستپاچگی، معصومه را روی پتوی خاکستری رنگ خواباند و به او گفت: «هنوز وقتش نبود که درد بی هوا اومد سراغش؛ برو پی قابله، حسین آقا!»
آن وقت، کاغذ کاهی رنگ را از زیر فرش برداشت و به دستش داد. با نگرانی دوباره گفت: «از فلکه ی حرم که رد شی، بعدِ اولین چارراه، یه کوچه ی باریکی هس. از هر کی بپرسی عصمت بندزن، خونه شو نشونت می دن…» سراسیمه کاغذ آدرس را از دستان مادرزنش گرفته بود. با همان پیراهن چهارخانه ی نازک از خانه بیرون زده بود. آن قدر باعجله که نه شالی بر گردن انداخت و نه کتی پوشید. برف، نرم و آهسته می بارید. سنگ فرش حیاط کوچک خانه را لایه ی نازکی از برف پوشانده بود؛ حتی بیل و کلنگی که به دیوار تکیه زده و شیر زنگ زده ی آب، سفیدپوش شده بود.
با دست، لایه ی نازک برف را از روی ترک موتورش کنار زد. چند مرتبه هندل زد؛ اما انگار موتور گازی هم سرمای هوا را احساس کرده بود که روشن نمی شد!
دوباره و محکم تر از قبل هندل زد. سه باره، چهار باره، تا این که وزوز موتورش در کوچه ی باریک پیچید.
زنِ همسایه که برفِ لبه ی دیوار خانه اش را با جاروی دسته بلندی پایین می ریخت، او را دید و متعجب از این که با پیراهنی نازک و آن قدر باعجله از خانه بیرون زده است، جارو را گوشه ای انداخت و دوید تا ببیند چه اتفاقی برای معصومه خانم افتاده. سردی هوا که زیر پوستش دوید، لرزه ای خفیف بر جانش افتاد. از کوچه پس کوچه های باریک محله به خیابان اصلی رسیده بود.
تند و تیز از کنار مغازه ها، آدم ها و ماشین ها می گذشت. دست روی جیب پیراهن چهارخانه اش گذاشت. کاغذ آدرس را زیر دستش لمس کرد و خیالش راحت شد. باید از فلکه می گذشت تا به اولین چهارراه بعد از حرم برسد. چشمش که به گنبد طلایی افتاد، حسی آشنا وجودش را دربرگرفت.
دلش پر می زد برای زیارت. دوست داشت برود کنار ضریح، زیارت نامه ای بخواند و پیشانی بر مهر بگذارد و حاجتش را از طبیب دل ها طلب کند. در دل نجوا کرد: «چند دقیقه بیش تر طول نمی کشه، دو رکعت نماز حاجت می خونم و از خدا می خوام که معصومه، راحت فارغ بشه و بچه، سالم به دنیا بیاد، بعدش می رم پی قابله… چند دقیقه بیش تر طول نمی کشه…»
و راهش را به طرف حرم کج کرد.
***
بوی گلاب به مشامش خورد؛ صدای صلوات می آمد. پیرمردی که شال سبزی بر گردن داشت، زیارت نامه را بلندبلند می خواند. چند زنِ چادرمشکی دور تا دورش نشسته بودند و زیارت نامه خط می بردند.
زنی که چادر سفید بر سر کرده بود، سر پسر معلولش را روی زانو نوازش می کرد. پارچه ای سبز به مچ باریک و استخوانی پسر گره خورده بود. اشک، گونه های دختر نابینایی را که چشم هایش به سقف آیینه کاری حرم خیره مانده بود، خیس خیس کرده بود. هوای داخل حرم گرمای مطبوعی داشت.
زیارت نامه ی کوچکی را برداشت و رو به ضریح نشست. نگاهش که به دست های مشتاق زیارت افتاد، گویی همه چیز را از یاد برد. دلش تمنای راز دل با مولایش را داشت و به دور از دنیا، به دور از تمام دل بستگی هایش، زیر لب زمزمه کرد: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی…» بعد از زیارت امام رضا(ع)،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 