پاورپوینت کامل از پستی «زلیخای شیدا» تا بلندی «آسیه ی مشتاق» ۴۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از پستی «زلیخای شیدا» تا بلندی «آسیه ی مشتاق» ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از پستی «زلیخای شیدا» تا بلندی «آسیه ی مشتاق» ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از پستی «زلیخای شیدا» تا بلندی «آسیه ی مشتاق» ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

>

مطلع کلام

قرآن، الگوهای مثبت و منفی معرفی کرده تا از زندگی متعالی یا پست آنان، عبرت یا هدایت بگیرند و ما در این بحث، به مقایسه ی دو الگوی مثبت و منفی توجه می دهیم: آسیه و زلیخا؛ دو بانویی که هر دو کاخ نشین بودند؛ هر دو حضانت دو پسر را عهده دار شدند؛ هر دو دل باخته ی پسری شدند که در دامن شان بزرگ شده بود؛ هر دو در راه محبوب، شهره ی آفاق شدند؛ و….

مهمان کاخ زلیخای هوس باز

عزیز، در ناصیه ی یوسف خصال نیکو می بیند و او را به همسرش پیش کش می کند؛ ولی زلیخا نه به چشم فرزندی، بلکه فقط به لحاظ زیبارویی، خوش زبانی و شیرین رفتاری، او را می پذیرد. یوسف از نونهالی به جوانی پا می گذارد و نگاه زلیخا هم به او کم کم عوض می گردد. تا دیروز، عروسک زیبای او بود؛ ولی حالا که جوانی ستبر شده، می تواند مناسب ترین مورد برای کام جویی باشد. مدتی با زبان بی زبانی و با هزاران عشوه و ناز، او را به اجابت تقاضایش دعوت می کند؛ ولی یوسف پاک دامن، چشم بر عشوه های بانو بسته و کریمانه می گذرد. حیا و پاک دامنی طلبی یوسف، می تواند تلنگری برای زلیخا بوده و او را به عفت سوق دهد؛ ولی او به اسب سرکش هوس، اجازه ترک تازی داده و لجام از او برگرفته است.

سوگلی کاخ در تعقیب معشوق، با همسر مواجه می شود و با توسل به مکر زنانگی، یوسف را کام طلب معرفی می کند؛ ولی خدای یوسف از او دفاع کرده و نوزادی را به سخن گفتن وامی دارد. این واقعه ی معجزه آسا هم، روان شهوت زده ی زلیخا را به آرامش و عبودیت سوق نمی دهد.

یوسف با تعبیر خواب پادشاه، فرمان آزادی از زندان می یابد؛ ولی قبل از آزاد شدن، از پادشاه می خواهد درباره ی زنان مصری ای که با دیدن رعنایی مردی، دست های خود را بریده بودند، تحقیق کند. پادشاه، با تحقیق از حقیقت واقعه، به یقین رسیده و زنان را به محکمه فراخواند. آنان همگی بر پاکی یوسف شهادت دادند و زلیخا که دیگر راهی برای انکار نداشت، برخطای خود اعتراف و پاک دامنی یوسف را تصدیق کرد؛ ولی متأسفانه باز هم در آرزوی رسیدن به وصال، سخنی که حاکی از پشیمانی باشد، از وی شنیده نشد(یوسف، آیه ی۲۱ به بعد).

زلیخا، عاشق و دل باخته ی جسم یوسف

زلیخا فقط زیبایی و مردانگی جسمی یوسف را می دید و دل باخته ی وی شده بود و زیبایی های مهم تر یوسف در اخلاق، باور و رفتار اخلاقی – انسانی را نمی دید تا دل بسته و شیدای آن ها شود و از او نور بگیرد و ماه آن خورشید شود. او می توانست از این آیت حق نور بگیرد و نام خود را در کنار زنان خدایی تاریخ ثبت کند.

مهمان دامن آسیه

آسیه، از پیامبرزادگان بنی اسرائیل در درجه های بالای زیبایی، عقل، عفت و دیگر کمال های انسانی بود (ملا حویش، ج ۲، ص۳۵۶). فرعون شیفته ی جمال او شد و به اجبار با او ازدواج کرد(حقی بروسوی، ج ۶، ص۳۸۶). آسیه، ناخشنود از این ازدواج جبری، بدون این که از فرعون، کاخ و تشریفات آن رنگ بپذیرد، موقعیت خود را مستحکم ساخت و به صورت پنهانی بر عبادت و بندگی خدا همت گماشت(صدوق، ۱۴۱۷،ص۱۹۵) و از موقعیت خود برای خدمت به مظلومین بهره جست(مجلسی، ۱۴۰۴، ج۱۳، ص۱۶).

ظاهراً یادکرد قرآن از او، با عنوان «امراه فرعون = همسر فرعون»، برای این است که اعلام کند گرچه معمولاً زنان تابع شوهر هستند و اقتضای قصرنشینی جلب رضایت قدرت است، آسیه حق را بر باطل ترجیح داده و تابع شوهر نیست. بنابر قولی، آسیه، خواهر حزقیل بوده است(همان، ج۱۳، ص۲۸) و این خانواده -حزقیل، همسر و فرزندانش و آسیه خواهرش- از مؤمنانی بودند که بر سر ایمان خود جان نهادند.

مادر موسی، فرزند را به دنیا آورده، ولی از ترس فرعون و به الهام خداوند، فرزند را درون صندوقی نهاده و به نیل می سپارد. کنیزان آسیه، صندوق را یافته و ناگاه با ماه پاره ای مواجه می شوند! با توجه به دستور فرعون به قتل نوزادان بنی اسرائیلی، مخالفت با تصمیم فرعون، اقدامی جسورانه است. هر کس بخواهد مخالفت کند، باید جان برکف باشد. آسیه، به تنهایی با اتکای به خدا و با تمسک به فرزندخواهی خود و شویش که از فرزند محروم اند و استدلال هایی از سر استیصال و ناچاری، از شویش می خواهد که از کشتن فرزند منصرف شود. او می گوید: «طفلی که از او می ترسید، از بنی اسرائیل و متولد امسال است و این معلوم نیست از آنان باشد. این را دریا و نیل از جایگاه دوری آورده و بیش از یک سال دارد(ملا حویش، ۱۳۸۲، ج ۲، ص۳۵۵). زنان اسرائیلی هم فرزنددوست هستند؛ ولی مادر این طفل، بی عاطفه بوده که وی را به نیل انداخته(میبدی، ۱۳۷۱، ج ۷، ص۲۷۷)».

اصرارهای آسیه و جایگاه بی نظیر او در قلب فرعون بر عقل و تدبیر وی غلبه کرد و بدون این که متهم شود، پیش نهادش قبول شد. با راهنمایی خواهر ناشناس موسی، مادرش را به عنوان دایه حاضر کردند و موسی در دامن مادر آرام گرفت و بعد از دوران شیرخوارگی، به قصر و دامن آسیه بازگشت و تحت تربیت این بانوی موّحد، رشد کرد.

تدبیر آسیه

روزی موسای خردسال به هنگام بازی عطسه کرد و خدا را سپاس گفت. حمد و سپاس موسی نسبت به خدای یکتا بر فرعون گران آمد و موسی را سیلی زد. موسی هم ریش زربفت او را به سختی کشید. فرعون همین را بهانه کرد تا او را بکشد و آسیه باز به دفاع گفت: موسی نه برای تلافی، که به خاطر زیبایی گوهرها، ریش او را کنده؛ او طفل است؛ و پیش نهاد داد امتحانش کنند. برای امتحان طبقی ذغال سرخ و طبقی رطب تازه در مقابل موسی قرار دادند. موسی به طرف رطب ها رفت که جبرئیل او را به سوی ذغال قرمز کشاند و قطعه ای از ذغال را برداشته و به دهان برد که. ..! آسیه دوید و…؛ بدین گونه دوباره موسی را از غضب و قهر فرعون در امان داشت(بحرانی، ۱۴۱۶، ج ۴، ص۲۵۷).

موسی، عصا و قصر فرعون

موسی، تحت عنایت خاص آسیه تربیت گردید تا به جوانی رسید. او به اقتضای توحید فطری، عدالت طلب و ظلم ستیز بود. با پا نهادن به دوره ی جوانی، روزی از قصر به شهر آمد و در دفاع از مظلومی اسرائیلی، با ظالمی فرعونی دست به گریبان شد و او را کشت. وقوع قتل، او را مورد قهر فرعونیان قرار داد و مجبور به فرار به مدین شد. سال ها در محضر پیامبر بزرگ خدا – حضرت شعیب- بود و در بازگشت از مدین، به رسالت و دعوت فرعونیان و نجات بنی اسرائیل مأموریت یافت.

فرعون، ساحران را به هماوردی فراخواند و آن ها سِحری چشم خیره کن ارائه دادند. موسی به امر خدا عصا را انداخت که اژدهایی چابک شد و سحر ساحران را بلعید. کسانی که فطرت شان آماده ی پذیرش حق بود، ایمان آوردند، ساحران با اظهار، جان بر ایمان گذاشتند و آسیه و حزقیل و خانواده اش هم که دل با خدای یگانه و عدالت طلب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.