پاورپوینت کامل زمین آسمانی ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زمین آسمانی ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زمین آسمانی ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زمین آسمانی ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
>
از پس پرده ی محمل می نگرد. به نظرش سرزمین آشنا می آید. کمی تأمل می کند. به یاد می آورد که وعده ی حضور در این سرزمین را، مادرش به او داده بود. ملتهب می شود و جمله ی برادر را به خاطر می آورد که فرمود: «خواهرم اشک هایت را برای کربلا نگه دار.»
این جا کربلاست، نه کرب و بلاست؛ سرزمین بی قراری، جدایی و فراق. اشک در چشمانش حلقه می زند و بر خاک سوزان چکه می کند؛ همان خاکی که روزگاری شفابخش مریضان خواهد شد.
-زینب جان! برای اشک ریختن زود است. اشک هایت را برای لحظه ی وداع یاران نگاه دار؛ که از پشت پرده ی اشک، دیدن به خاک افتادن قامت سروگونه ی عباس(ع)، بسیار سخت است. نگاه به صحنه ی نشستن خبیث ترین خبایث دنیا بر سینه ی پاک ترین پاکان عالم در گودال، غیرممکن است؛ مگر با صبری الهی که خدا نصیبت کند. از محملت پیاده شو. این جا نینواست؛ این جا همان کرب و بلاست. زینب جان! خدا صبرت دهد «ان الله مع الصابرین».
اولین رویارویی
سرداری از میان سپاه دشمن که ادب از سر و رویش می بارد و شبیه به دشمنان نیست، مقابل امام می ایستد.
– یابن امیرالمؤمنین! به من دستور دادند مانع حرکت تان شوم و از شما بیعت گیرم.
امام می گوید: «مادرت به عزایت بنشیند!» سردار نگاهی به حسین(ع) می کند؛ ولی جوابی هم گون ندارد.
– چه کنم که مادرت، دردانه و پاره ای از رسول خداست.
شوق امید به توبه ی حر، از چشمان حسین(ع) هویداست. گویا می گوید: «تو با مایی، منتظریم تا واسطه ی پذیرفتن توبه ات شویم و آزادمرد تاریخت کنیم.»
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
سخنان امام، بر جان شان تأثیری ندارد. انسان هایی با چشم های پرطمع، که به گناه آلوده اند و شکم هایی که از حرام پر شده، چگونه می توانند کلام نور را درک کنند؟ درک سخن آسمانی، برای فرشیان اجین با خاک، ممکن نیست! چه بی فکرند که می گویند با بستن آب، به روی لشگر حسین(ع)، از او بیعت می گیریم. نمی دانند که او، تشنگی را وسیله ای برای تقرب به معبود می یابد؛ ولی فرات، شرم پیوستن به دریا را دارد. خود را سزاوار نامیدن فرات نمی داند. نه پای ماندن دارد و نه آبروی رسیدن به آغوش دریا. آب مهریه مادرش بود.
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
یک غروب تا بهشت
امروز، روز نهم است و آغاز فصل تشنگی و عطش. مشک ها، خالی از آب اند؛ و کودکان، نیم نگاهی به مشک های خالی دارند و نیم نگاهی دیگر به عباس(ع)، سقای تشنگان. هنوز لب هایی از عطش، ترک ترک نشده است. هنوز اسب ها بی سوار برنگشته اند. هنوز علم خیمه ها پابرجاست. هنوز مهربانی عمو، جواب گوی عطش کودکان است. هنوز علی اکبر، قامت پیامبرگونه ی خویش را با لباس رزم آذین نکرده است. هنوز صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع)، بلند نشده و بی تابی علی اصغر را ندیده است.
فرات، زانوی غم در بغل دارد و آرزو می کند که ای کاش، از اول جاری نمی شد تا شرمسار رخسار معصومانه ی کودکان نباشد. زمین را غم گرفته و جاذبه ای برای یاران ندارد. پرهای پرواز حسینیان، آماده ی حرکت است. به دستور خداوند، آسمان ها تزیین شده اند و آماده ی پذیرایی از خون خدا. فردا، داستان قربانی کردن اسماعیل به دست ابراهیم تکرار می شود؛ اما این بار، تیزی خنجر از کار نمی افتد؛ چراکه خداوند عاشق حسین(ع) است و خودش فرموده است: «چون عاشق کسی شدم، خونش را می ریزم و خود، خون بهای او می شوم.»
کلامی به رنگ اختیار
اضطراب، تمام وجودش را گرفته و نگاه غریبانه اش، بدرقه ی راه برادر است. حسین(ع) در جمع لشکریانش می فرماید: «آگاه باشید که من پیمان خویش را از ذمه ی شما برداشتم و اذن دادم که بروید و از این پس، مرا بر گردن شما حقی نیست. اینک این شب است که سر می رسد و شما را در حجاب خویش فرو می برد. شب را شتر راهوار خویش برگیرید و پراکنده شوید که این جماعت مرا می جویند و اگر بر من دست یابند، به غیر من نپردازند.»
عباس(ع)، سر به زیر انداخته و اشک ریزان غربت برادر نه، مولایش را به نظاره نشسته است. آیا می شود در محاصره ی دشمن به خود فکر کرد و حسین(ع) و اهل بیت رسول خدا(ص) را تنها گذاشت. مولا بیعت را برداشت؛ ولی با رفتن، نعمت عظیم ماندن، در رکاب فرزند رسول خدا(ص) از ید خارج می شود؟ چراغ خیمه را خاموش می کند که نکند کسی ناخواس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 