پاورپوینت کامل خواستم بگویم واقعیت را ببین ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خواستم بگویم واقعیت را ببین ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خواستم بگویم واقعیت را ببین ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خواستم بگویم واقعیت را ببین ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
>
نفسیه محمدی کارشناس ادبیات فارسی
مهاجرت از هر نوع که باشد، یکی از پدیده های اجتماعی است که از دیرباز به علت های مختلف زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است. گروه هایی که به رغم مشکل ها و سختی های زیاد در غربت، ناچار به ترک وطن هستند و برای داشتن یک زندگی توأم با آرامش، تن به سخت ترین کارها می دهند.
سال های زیادی از مهاجرت مردم افغانستان که همسایه و به نوعی هم نژاد ایرانیان هستند، نمی گذرد و همه ی ما کم و بیش با این مهاجرین ارتباط داشته ایم. بهترین و توان مندترین نیروهای کاری در کارخانه های صنعتی و یا ساختمان سازی و کار های گوناگون از همین دوستان افغانی بوده و هستند که به رغم مشکل های متعدد، تقریباً زندگی مسالمت آمیزی را کنار ایرانیان همسایه می گذرانند؛ اما بسیاری از ما، واقعیت تلخ مهاجرت و اتفاق های موجود در بطن آن را نمی شناسیم، پس با این مسئله، آن طور که دوست داریم برخورد می کنیم.
کتاب «خواستم بگویم خون را ببین» اولین اثر «رؤیا شکیبایی»، اشاره هایی دارد به همین موضوع و ناگفته هایی که در این زمینه وجود دارد. این کتاب، توسط نشر چشمه، در سال ۹۱ به چاپ رسیده است.
داستان، با پوشیدن یک برقع -چادر مخصوص زنان افغان- توسط سیما، یک زن ایرانی، آغاز می شود. چادری که تمام وجود یک زن افغان را در خود می گیرد و او را با همه ی احساسات، خواسته ها و مطالباتش از اجتماع، در خود محدود و مسکوت می گذارد. او، یک زن است و وقتی برقع به سر می کند؛ یعنی اجازه ندارد عاشق باشد، آزادانه حرف بزند و در فعالیت های اجتماعی حضوری فعال داشته باشد. نه این که زن افغانی در صحنه حضور ندارد، بلکه حضور او آن طور که در کتاب خانم «شکیبایی» آمده در اجتماع با محدودیت های خاصی مواجه است.
سیما، شخصیت اصلی داستان که اتفاق ها از زبان او به گوش خواننده می رسد، توسط یک سازمان بین المللی به افغانستان می رود و در آن جا با واقعیت هایی روبه رو می شود. واقعیت هایی که بیش تر ما با این که در کنار افغان ها زندگی کرده ایم، از آن بی خبریم. تبعیض های قومی و قبیله ای، جنگ بین دولت افغانستان و طالبان و هرج و مرج که باعث عقب ماندگی و فقر شده است و حمله ی ابرقدرت ها به بهانه ی پایان بخشیدن به جنگ های داخلی هم که مزید علت شده، همه و همه دست به دست هم داده اند تا مردم این کشور هرگز روی آرامش را نبینند و ما هم به عنوان نزدیک ترین دوست فرهنگی از درک آن ها عاجز باشیم.
سیما، بعد از سر کردن برقع دنیا را طور دیگری می بیند؛ تکه تکه و منسجم! گویا این تعبیری از کشور محل مأموریت اوست. خاطره های او از اول ورود به افغانستان مرور می شود. زمانی که هواپیما از روی کوه های افغانستان دور می زند تا میان کوه ها جایی در شهر سرد و خشن کابل برای فرود بیاید. همان ابتدا با زن و مردی که در هواپیما نشسته اند، آشنا می شود و تصویرها از کشور پشتون ها، هزاره ها، ازبک ها و…یکی یکی جان می گیرند.
فعالیت او در سازمانی بین المللی در کنار چند همکار خارجی که هیچ کدام هم اهل افغانستان نیستند، آغاز می شود. او در حین رفت و آمد به محل کار با مسائل متفاوتی روبه رو می شود. نفرت، خراب کاری، دروغ، مرگ، نفرت، خشونت، تنهایی و عشق! که نویسنده به خوبی توانسته از عهده ی بازگو کردن آن در جای خود بربیاید و خواننده را با خود همراه کند.
کتاب «خواستم بگویم خون را ببین»، مملو از عشق و شور جوانی نیست، بلکه از عواملی صحبت می کند که دست اندرکارند تا شوق زندگی را آن طور که می خواهند معنا کنند؛ حتی طبیعت خشک و بی روح افغانستان که با کوه های خشنش هر قبیله ای را در خود نگاه داشته تا خبری از اتحاد و یک دلی در میان این مردم خسته از خشونت نباشد.
«شکیبایی» با نشان دادن این واقعیت ها، به طور نامحسوس و غیرمستقیم، ایران و افغانستان را که دارای پیشینه ای یک سان هستند و اشتراک های زیادی هم باهم دارند، مقایسه می کند و حس پشیمانی، دل سوزی و ترحم را در خواننده برمی انگیزد؛ چراکه خیلی از ما تا به حال، با دیدی منفی که در رفتارهای مان هم مشهود و مشخص است، با این کشور و آوارگانش رفتار می کردیم. همان رفتاری که اکثراً در کشورهای اروپایی با مهاجرین ایرانی می شود و دل مان را به درد می آورد.
سیما با آرامش به کارش می رسد و در کنار وظیفه اش، از هیچ چیز غافل نمی شود. خیابان های کابل را با بچه های ضعیف و لاغر می بیند، نا امنی را حس می کند، حتی برخورد خشونت آمیز با زنان را می بیند و می خواهد به همه کمک کند؛ اما گاهی کارهایش را دخالتی بیش نمی بینند و راه را برای کمکش می بندند. تصویری که در کتاب از سیما به عنوان یک زن ایرانی فعال ارائه شده، به هیچ وجه یک زن آرمان گرا و تافته ی جدا بافته نیست، بلکه او یک زن کاملاً معمولی است که مثل خیلی های دیگر احساس دارد، ضعف هایی دارد، اشتباه می کند، دل گیر می شود و خیلی چیزهای دیگر!
شاید نویسنده با بیان احساس ها و حرکت های سیما می خواهد او را یک فرد عادی جلوه دهد و این مسئله، باعث شده عیب های شخصیت اصلی به چشم نیاید، چر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 