پاورپوینت کامل ما بال پرواز هم دیگر بودیم ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ما بال پرواز هم دیگر بودیم ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما بال پرواز هم دیگر بودیم ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ما بال پرواز هم دیگر بودیم ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
>
گفتگو با پروین سلیحی، همراهی مبارز برای شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد
پروین سلیحی، مشاور امور بانوان سازمان صدا و سیما و مدیر امور زنان و خانواده، عضو شورای فرهنگی اجتماعی زنان، دبیر جامعه ی زینب d اصفهان و عضو شورای مرکزی جامعه است. وی نماینده مردم تهران در دوره ی چهارم شورای اسلامی، و مبارز سیاسی قبل از انقلاب بود که در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و تا سال ۱۳۵۶ در زندان بود.
*آشنایی شما با مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی چطور و از کجا آغاز شد؟
ازدواج با شهید لبافی نژاد در سال ۱۳۵۱ توانست تکمیل کننده ی تربیت دینی در خانواده، و آغازی برای آشنایی و درک بیش تر ظلم حکومت پهلوی باشد. ایشان رتبه ی اول دانشگاه تهران و همین طور رتبه اول زمان فارغ التحصیلی شان بود. البته هیچ کدام از این خصوصیت ها، دلیل راضی شدن من و خانواده ام نبود. من قصد ازدواج نداشتم؛ اما ایمان و معنویت دکتر مرا ترغیب کرد. خاطرم هست تقید ایشان و خانواده برای انتخاب یک خانواده مذهبی، از همان جلسه ی اول به دل ما نشست. بعد مسأله ی رفتن شان به آمریکا به عنوان بورسیه، حکم نهایی را صادر کرد. ایشان برای رفتن یا نرفتن ادامه ی تحصیل با هزینه ی دولت پهلوی از حضرت امام خمینی کسب تکلیف کردند. امام برای من همان شخصیتی بودند که از بچگی عکس شان را در خانه می دیدم؛ همان شخصیتی که پدرم و عموهایم بعد از فوت آیت الله بروجردی از ایشان تقلید کردند و همیشه در خانه و خانواده از ایشان با ارادت و احترام و علاقه یاد می شد. امام در دل مبارزان نفوذ داشتند. همین که دکتر جوان و با استعداد مملکت، نرفتن به آمریکا و ماندن کنار مبارزان راه امام را ترجیح داده بود، برای من نشانه ای روشن محسوب می شد. امام خمینی یک روحانی آگاه و شجاع بودند که در صحبت های شان از دین می گفتند؛ و مردم را هشیار می کردند که فکر کنند و متوجه رفتار و اعمال ضددینی حکومت پهلوی شوند؛ در شرایطی که خیلی ها به علت ناآگاهی وضعیت رژیم را پذیرفته بودند و سیطره ی کامل حکومت را بر جان و مال و دارایی های به اجبار قبول داشتند. خیلی ها عقیده شان را از افراد خانواده ی خود هم پنهان می کردند؛ چون از ساواک و نیروهای بی رحم امنیتی می ترسیدند.
*پس زندگی مشترک یک جور مبارزه ی سیاسی شد؟
کشف حقایق عمیقی از دین و مبارزات امام و مقلدان شان، این تکلیف را بر من روشن کرد که نه تنها حکومت پهلوی باطل است و باید با آن مبارزه کرد؛ بلکه باید در جهت سقوط آن و روشن گری گام های بلندتری را بردارم. با تبعید امام، برای مبارزان روشن شد که این راه زندان، شکنجه، تبعید و ضربه های شدید عاطفی دارد. شهید لبافی نژاد می خواست من تک تک این مصائب را بدانم و بدون هیج جبری حرکت کنم. مطالعات قرآنی، و تفسیر آیات بسیار مفید بود. مطالعه تاریخ اسلام و انقلاب های جهان راه را روشن می کرد. یعنی در اصل برای پیروی از امام خمینی می طلبید که چون او قدم برداریم و ثابت قدم باشیم. من با یک مبارز و پیرو امام خمینی ازدواج کرده بودم. زندگی ام سراسر عشق و همدلی با همسرم بود. ساده زیستی ایشان علی رغم توانایی مالی بواسطه ی شغل شان و شرایط خانواده شان نکته ی عجیبی بود. ما با افتخار در نهایت سادگی زندگی می کردیم. تولد پسرمان هم در همان شرایط که به نظر بقیه سخت می آمد، به زندگی ما شیرینی داد. بعد از زیر نظر گرفته شدن، توسط ساواک به تبریز رفتیم و در خانه ای ساده، یک زندگی مخفی مبارزاتی در پیش گرفتیم. در تبریز آن قدر آمادگی در ما ایجاد شده بود که هرکس در می زد فکر می کردیم از ساواک آمده اند!
*فکر می کنید رسیدن به این نکات مهم، آن هم در شرایط سنی که شما بسیار جوان بودید، چه علتی داشت؟
پیروی از امام خمینی، ما را در مسیری قرار می داد که امیدوار باشیم در مسیر خداوند متعال قدم برداریم. باور کنید در جوانی به راه خداوند رفتن، برکت و هدایت عجیبی دارد. آشنایی با تکالیف و ظایف دینی برای من دنیا و آخرت را روشن کرد؛ و با کمک شهید لبافی نژاد راه مبارزه را انتخاب کردم. البته دسترسی به امام نبود؛ اما شخصیت ایشان به عنوان مرجع تقلید و هدایت کننده ی حرکت انقلابی مردم مایه ی دلگرمی من بود. وجود امام در آن شرایط نقطه ی امید بود. در حرکت مبارزاتی ما جلودار، یک فقیه و عالم دینی بود. خیلی ها علیه شاه مبارزه می کردند. زمانی که من را دستگیر کردند، زنان و دختران دیگری هم در کمیته ی شهربانی بودند؛ اما آن ها مبنای حرکت شان دنیایی بود. مبنای حرکتی که امام شروع کرده بودند، دین بود. خیلی از آن ها وقتی رفتار رهبران شان را می دیدند، شک و تردید پیدا می کردند؛ اما ما می دانستیم امام براساس دین خدا حرکت می کنند. وقتی همراه شهید لبافی نژاد در جلسات تفسیر قرآنی شرکت می کردم، با بحث ولایت فقیه امام خمینی آشنا شدم.
*فکر می کنید همین بحث مبنای «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» شد و امام در انتخابات ۵۸ آن را مطرح کردند؟
امام هر صحبتی که می کردند مبنای دین و رضایت خدا داشت. دقیقاً از همان آغاز حرکت شان همین اصول را رعایت کرده و از پیروان و مقلدان شان هم، همین را می خواستند. باور ایشان و دیگران این بود که حکومت پهلوی غیردینی عمل می کند. امام در بحث ولایت فقیه با هوشمندی این مبنا را گذاشتند. دینی که برای زندگی فردی برنامه دارد، قطعاً برای زندگی جمعی هم برنامه دارد. نکته ی قابل توجه در جمهوری اسلامی که امام خمینی پایه گذاری کردند این است که، در جوامع غربی و مقیّد به دین مسیحیت امکان جاری و ساری کردن دین در قوانین و سیاست جامعه شان وجود ندارد. آن ها نتوانستند دین را در جامعه شان حاکم کنند. پاپ فقط یک مقام دینی و کلیسا فقط یک مکان عبادی است.
*با توجه به شرایط آن زمان و دیدگاهی که نسبت به شخصیت زن و حضور او در جامعه بود؛ امام چگونه این نگرش را هدایت کردند؛ تا در آن شرایط زنانی شجاع و قهرمان به مبارزه برخاستند و در بهمن ۵۷ پیشاپیش صف تظاهرات کنندگان بودند؟
دشواری غریبی بود که جا بیندازی زنان می توانند در این حرکت دینی مشارکت داشته باشند. افراد اندکی بودند که چون شهید لبافی نژاد، همسر را بال دیگرشان برای پرواز به سوی خداوند می دانستند. ایشان می گفتند من دلم می خواهد نه تنها در کنار من علیه حکومت پهلوی مبارزه کنی، بلکه پیش گام تر از من باشی. می گفت شما را برای کار در خانه انتخاب نکردم، خودم همه کاری بلد هستم. شما بخوانید، بدانید و خودسازی کنید تا در راه مبارزه بتوانید رضایت خداوند را جلب کنید. واقعاً هم همین طور شد. من زیر شکنجه های وحشیانه ساواک همه ی نگرانی ام این بود که مبادا چیزی را فاش کنم که برخلاف خواسته و رضایت خداوند باشد. دعا می کردم، خدایا! به من کمک کن در راه تو باشم و مرتکب گناه نشوم. حتی در مقابل شهادت همسرم صبر کردم تا خدا راضی باشد تا گناه نکرده باشم. ایشان در وصیت نامه شان ذکر کردند از همراهی من به عنوان همسرشان راضی بودند؛ همراهی یعنی تحمل زندان، شکنجه و مقاومت. این ها همه به واسطه ی اصلاح نگرشی بود که حضرت امام ایجاد کردند. امام در تحریرالوسیله قید کرده بودند جنگ و جهاد بر زن واجب نیست؛ اما دفاع بر هر زن و مرد واجب است. امام معتقد بودند در مقابل ظلمی که توسط پهلوی بر ما می رود، باید دفاع کنیم. امام از طریق بیانیه ها یک جریان و نهضت متعالی فکری را ایجاد کردند. خیلی ها می دانستند وقتی امام چیزی را می گویند حتماً براساس گفته های خداوند است، پس درست است. بسیاری از مخالفان حکومت، مبارزه را برای خودشان واجب می دانستند و برای زنان جایی و نقشی قائل نبودند؛ اما حضرت امام نشان دادند زنان می توانند هم در همراهی، هم در تربیت و هدایت مبارزان نقش داشته باشند. این تفکر و زمینه سازی به زنان امکان و ضرورت حضورشان را در بهمن ۵۷ نشان داد. امام الگوی خاصی از حضور زن در جامعه ارایه کردند. زنان را به بصیرت رساندند تا آنان، خانه را محل مناسبی برای مبارزه و تربیت مبارزان، و محل اصلی ترویج دین قرار بدهند.
*همراهی شما در جریان مبارزه به چه شکلی بود؟
قبل از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 