پاورپوینت کامل زنانی که تنها نام شان به یادگار ماند ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زنانی که تنها نام شان به یادگار ماند ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنانی که تنها نام شان به یادگار ماند ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زنانی که تنها نام شان به یادگار ماند ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
>
گزارشی از یک جست وجو درباره پانزده خرداد
«خرداد ۱۳۴۲ بود. آن وقت ها تو حجره ی آقا سیدمحمد، حساب دخل و خرج حجره و انبار دست من بود. به اصطلاح امروزی ها حسابدار بودم. دیروزش آقا سید گفته بود که قراره چای بهاره برسه از لاهیجان. رفته بودم انبار. تازه رسیده بودم به سرای لاهیجی تو بازار که سیل مردم را دیدم به سمت میدون ارک راه افتاده بودند. اول نفهمیدم قضیه چیه؟ نگو چند ساعت پیش از قم خبر رسیده که صبحِ سحر ریختند خونه ی آقا و ایشان را بردند؛ به کجا؟ کسی نمی دونست. عشرت آباده و یا حشمتیه شاید هم باغ شاه،. .. فقط گفتند بردند. تهرونی ها هم با باز کردن بازار فهمیدند. کم نبود که مرجع تقلید مملکت را دستگیر کنند ببرند. حالا هر کجا. بازار تعطیل شد. چند تا از علما را هم گرفتند.
هنوز دو ساعتی تا ظهر مونده بود. بیش تر حجره ها بسته بود. گویا مردم همان وقت خبردار شده بودند. رضا عسگر تو صف نونوایی فهمید و دیگه برنگشت خونه، علی میرزا را پهلوون کبیر خبردار کرده بود. میون جمعیت بعضی را می شناختم، بعضی را نه. خیلی ها زن بودند.
سه روز پیشش، روز عاشورا آقا سخنرانی کرده بود تو فیضیه، آقای خمینی به شدت و صراحت به شاه و اسرائیل توپیده و گفته بود که دستگاه سفاک ایران با اساس (اسلام) مخالف است و اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام جاری باشد. به شاه، نصیحت کرد و گفته بود از بابات عبرت بگیر. فکرش را بکن چه گفته بود آقا و چه کاری کرده بود شاه؟ همه ریختند تو میدون، زن و مرد، شعار می دادند. طیب میون دار بود. مثل عاشورا که دم می داد. حاج ممد رجب، مش اسماعیل، کربلایی سلیمون و… هم بودند. مردم خودشون بودند و خودشون. مثل هیأت، مثل روضه،. .. همون وقت خبر رسید کفن پوش ها از ورامین راه افتادند. مردم شیر شدند. می خواستند اداره ی رادیو و کاخ های مرمر و گلستان را در دست بگیرند. نمی دونم کی این را گفت.
دانشجویان هم به ما رسیده بودند. نزدیک ارک بودیم که یک باره سدی از پاسبان و ارتشی جلومان دیدیم. اول اخطار دادند، مردم شور داشتند، گوش ندادند. تیر مستقیم می زدند. جلوی چشمم زنی که زنبیل قرمز داشت، از کمر تا شد. خون از زیر چادرش مثل شیر آب می ریخت. پیرمرده جلوی چشم مردم دست و پا زد. رضا عسگر رفت جلو، دست دانشجوی جوون را بگیرد، تیر راست رفت تو پهلوش. گیج بودم. بیش تر مردها بودند، اما زن ها را هم کنار خیابون می دیدم. آشناها را دوره می کردند، فاصله می انداختند میون آن ها، با باطوم می زدند و چند نفره یکی را دستگیر می کردند. همین طوری طیب و مش اسماعیل را گرفتند. وگرنه حریف میدون آن ها نبودند. زن و مرد مثل برگ خزون می افتادند. وضعی بود نگفتنی نظامی ها و امنیتی ها می زدند. تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند.
من رویم را برگرداندم طرف میدون علی میرزا را دیدم. دست بردم که بیا این طرف سمت جوی آب. پشت همون درخت کلفته که می گفتند صد سالش است. می خواستم امن باشم؛ اما تیر غیب راست آمد پشت دستم نشست، تو کتفم گیر کرد. نشستم روی زمین، درد امانم را برید. پهلوون کبیر داد زد: «یا مرگ یا خمینی» یک آن فقط دیدم زنی که به نظرم آشنا بود، یه تیر راست نشست تو قلبش. نمی دونستم کیه؟ افتاد کنار پای من. بغلش هم یک مرده داد زد: بی انصاف این که کاری نداشت، آمده بود دنبال من. صدای مرده هم آشنا بود. اما من گیج می خوردم. دیگه چیزی یادم نیومد تا این که چشم باز کردم، دیدم تو بازداشتگاه کلانتری هستیم. هر چه این اسماعیل حمال داد می زد: «بابا این زخمیه رو دوش من بود.» کسی محل نمی گذاشت. آخرش نمی دونم سربازه دلش به حال من سوخت، یا پول رشوه بهش مزه کرد که رفت باجناقم را خبر کرد. آن ها هم تضمین دادند و مرا بردند بیمارستان سینا. التزام دادند که هر وقت مرا خواستند بروم. باید محاکمه می شدم. بیمارستان قیامتی بود نگفتنی…»
آقا قاسم به این جای نقلش که می رسید، ساکت می شد. دیگر محال بود یک کلمه بگوید. خاله مَلی می گفت شوهرش دیگر نه از پانزده خرداد می گفت، نه از بیمارستان سینا، نه از محاکمه ی فرمایشی و زندانش، نه از دوستان رفته اش و نه از شب هایی که دنبال علی میرزا می گشت که زمانی سری از هم سوا بودند.
خاله ملی روایتی دیگر هم داشت از آن روزها. از فرخ می گفت که از هول و ولای تیراندازی ها، بچه اش را سقط کرده بود و از «عصمت خانوم» و «ننه آذر» که تیر خورده بودند و از ترس مأموران به بیمارستان نرفتند؛ چون دستگیر می شدند و به ناکجاآباد می رفتند و خرس به جان شان می انداختند. همین شد که «عصمت خانوم» تا آخر عمر پای ناقصش را روی زمین می کشید که هنوز تیر در لگن داشت. درد امانش را می برید و شب ها بی خوابش می کرد. چاره ی دردش تا مدت ها چهار گرد بود در استکانی آب. مگر شوهر بنایش چه قدر داشت که خرج درد او را هم بدهد.
زخم «ننه آذر» هم قانقاریا شد و زد به قلبش. تابستان تمام نشده رفت سینه ی قبرستان، کنار پسر عمه اش که همان روز شهید شد و به نام تصادفی، نه در گورستان شهر، که در قبرستان امامزاده خارج شهر نزدیک رباط کریم، بدون سنگ قبر دفن شد. آن وقت ها خانه ی خاله مَلی کوچه ی شام غریبان مولوی بود که تا بازار، کلی فاصله داشت.
همین ها باعث شد که سرانجام شهدا و مجروحین، به خصوص زنان را که همیشه گمنام می مانند، پی بگیرم. گزارش کلانتری که در بنیاد شهید موجود بود، حاوی آدرس برخی از شهدا و مجروحین بود. به عمد یا به سهو آدرس های موجود قابل پی گیری نبود. به طور مثال نوشته بودند: نظام آباد گاراژ لوان تور، یا راسته ی طلا فروش های سبزه میدان مغازه ی اکبرآقا،…
برای رد گم کنی داده بودند یا واقعاً وضعیت شهرداری نابه سامان بود. تظاهرات به صورت پراکنده تا هجده خرداد ادامه داشت، ولی به تدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند. درباره ی تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود ندارد؛ خبرگزاری فرانسه تعداد شهدای سراسر کشور را، بدون در نظر گرفتن اجسادی که مخفیانه دفن شدند، حدود ۱۵۰ تن و آمار رسمی، شهدای تهران و قم را ۸۶ تن اعلام کرد. (در حالی که آژانس رسمی پارس تعداد کشته شدگان را بیست تن و زخمی ها را ۱۵۰ تن قلمداد کرده است، وزارت دادگستر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 