پاورپوینت کامل دل تکانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دل تکانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دل تکانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دل تکانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
یک هفته بود که به قول محمد خانه را لیس می زدم، حکومت نظامی برقرار شده بود؛ سارا و علی حق نداشتند اسباب بازی بریزند، اسباب بازی فقط در اتاق. خوراکی هم ممنوع، چون ورود مورچه ممنوع؛ هر کس هوس کرد چیزی بخورد باید در آشپزخانه بنشیند، و می دانستم برای سارا و علی یک جا نشستن خیلی سخت است.
درست است که ما بزرگ فامیل نیستیم و معمولاً روز سوم به دیدن ما می آیند؛ ولی باید همه جا تمیز باشد. سه بار سفره ی هفت سین چیدم. هفت سینی که اول ازدواج، مادر برایم فرستاده بود، چیدم؛ ولی دیدم بعد از دوازده سال باز همان ظرف ها! بعد پیاله های جهازم را روبان پیچی کردم و چیدم، ولی نه باز همان شد! رفتم یک دست پیاله ی بلور پایه دار خریدم. مدل سال! یک مار بلوری کوچک با چشم های بلوری قرمز هم خریدم که نشان سال را هم داشته باشم.
سارا اصرار داشت عروسک عزیزش سر سفره بنشیند و علی هم می خواست ماشین قرمزش را سر سفره پارک کند؛ و هر دو می خواستند مار عروسکی شان کنار سفره بخوابد. بالاخره دو روز مانده به سال نو، کارها تمام شد… از بابت راهرو خیالم راحت بود. همسایه ی بغلی با این که در واحدش همیشه باز است؛ اما رفت و آمد زیادی ندارد و راهرو را تمیز نگه می دارد. در دو ماهی که همسایه شده ایم، یک بار به او سر زدم، به بهانه ی یک کاسه ی آش، خانه اش خیلی تمیز و شیک بود؛ ولی پر از قاب عکس، روی میز به جای گلدان، دو قاب عکس نقره گذاشته بود، حتماً عکس نوه هایش هستند؛ یکی دختر بود و یکی پسر. روی طاقچه و دیوارها هم پر بود از قاب های چوبی کنده کاری، و قاب های پلاستیکی قدیمی… از خانه ی شلوغش خوشم نیامد و بعد از تعارفات مختصر و گفتن این که بچه ها می آیند و کاسه را می گیرند، از آن جا خارج شدم.
حالا که کارم تمام شده، اعصابم به هم ریخته، محمد توقع دارد بپذیرم که روز عید یا به خانه ی مادرش برویم یا او را این جا بیاورد. نمی فهمد اگر به آن جا برویم، این کار باید هر سال تکرار شود…! یا این که ما یک خانواده ایم و باید سر سفره مان خودمان بنشینیم؛ یا بفهمد این همه زحمت کشیده و سفره چیده ام! یا نه… بعد از تحویل سال باید به خانه ی مادر من و بزرگ های فامیل برویم. اگر مادر او این جا باشد، شاید مهمان هایش این جا بیایند، یا مجبور شویم اول به خانه ی برادرش برویم…! چرا درک نمی کند…؟
حرف، حرف خودش است؛ دم غروب رفت و مادر را آورد… مادرشوهرم پیرزن مهربانی است و بهانه ای برای گله، دست عروس یا داماد نمی دهد… ولی شب سال نو وقت خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 