پاورپوینت کامل نقش بانوان در تاریخ اسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش بانوان در تاریخ اسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش بانوان در تاریخ اسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش بانوان در تاریخ اسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
>
در تاریخ اسلام بانوانی هستند که از محیطی آغشته به ظلم و آلوده به فساد و نفاق برخاسته اند؛ ولی آن تباهی ها را برنتابیده و در مسیر درستی و راستی گام نهاده اند.
* «دُرّه» دختر «ابولهب» برخلاف روش ناپسند پدرش، مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد. در زمان هجرت به یثرب، برخی او را مورد خطاب قرار دادند و گفتند: «تو فرزند کسی هستی که خداوند درباره اش فرموده است: «تبت یدا ابی¬لهب و تب. بنابراین مهاجرت تو صحیح نیست.» دُرّه نزد پسرعموی خود، حضرت رسول اکرم(ص) آمد و ماجرا را بازگفت. پیامبر(ص) از مردم خواست چنین مطالبی بر زبان نیاورند و تأکید کرد، زنده را نباید با سوابق مردگان آزرده ساخت. در واقع حضرت، مردمی که شرک ابولهب را به رخ این بانوی باایمان می کشیدند، مورد ملامت قرار داد و راضی نشد که وی را به این بهانه اذیت کنند.
* معمولاً بسیاری از بانوان مایل اند با افراد پر نفوذ و مقتدر ازدواج کنند تا از این راه بر نزدیکان خویش برتری جویند؛ اما «هند» دختر «نعمان» که به همسری «حجاج بن یوسف ثقفی» درآمد، موردی نادر بود. او از این پیوند رضایت نداشت و با مشاهده ی ناپاکی ها، رذالت ها و سفاکی های این حاکم ستم گر، از او متنفر شد و در پی راهی بود که از این تنگنا بگریزد. او در مواقعی با سروده هایی، نارضایتی خود را از زیستن با حجاج اعلام می کرد. سرانجام آن فرمانروای خون ریز احساس کرد این بانوی خوش سیما و سخنور حتی برای لحظه ای حاضر نیست با او زندگی کند؛ پس با نوعی آشفتگی هند را طلاق داد. بدین گونه آن زن ادیب؛ با اشعاری موفق شد خود را از این دام شیطانی برهاند. داستان به این جا خاتمه نیافت؛ «عبدالملک مروان» از «هند» خواستگاری کرد. هند در پاسخ فرزند مروان نوشت: «از ظرفی که دل در هوایش داری، سگ خورده است.» او با این بیان، از یک سوی حکمران عراق را فردی نالایق معرفی کرد؛ و از طرف دیگر عبدالملک را که چنین فرماندارانی داشته، تحقیر کرد و با این نکته ی لطیف از ازدواج با او بیزاری جست.
عبدالملک اما از اصرار باز نایستاد و در نامه ی دوم نوشت: «هر ظرف نجسی با شستن پاک می شود.» هند که دید پسر مروان دست بردار نیست و باید به اجبار تن به خواسته ی او بدهد، در پاسخ نوشت: «به شرطی حاضر به همسری تو هستم که فرمان دهی حجاج زمام محمل مرا از محل سکونت من (معره) تا مقر حکومت تو بر دوش کشد و پیاده و با پای برهنه با همان جامه¬ای که قبل از حکومت برتن داشته، مرا نزد تو آورد.» از آن¬جا که عبدالملک دل در پی هند داشت، شرط او را پذیرفت و حجاج را مأمور به انجام خواسته ی آن زن بافراست کرد.
حجاج وقتی فرمان خلیفه را دریافت، متوجه ¬شد ادامه ی حکومتش به اجرای آن دستور وابسته است؛ و چون می خواست منصب حکومت را همچنان نگه دارد، مانند موشی آرام شد.
محمل هند آراسته شد و حجاج هم طبق دستور، زمام محمل به دست گرفت. هند گاهی سر از محمل خارج می کرد و با حالتی از استهزا و تحقیر و توأم با تمسخر به حجاج می گفت: «تندتر بران.» چون ذلت و زبونی وی را می¬دید، بر این دنائت می خندید. وقتی کاروان عروس به دربار عبدالملک رسید پاهای حجاج متورم شده و عرق شرم از پیشانی بر زمین می ریخت. با این وجود خوش حال بود که امارت خویش را بار دیگر به دست آورده و باز هم می تواند به بهره کشی از مردم بپردازد و به خون خواری خود ادامه دهد.
مروارید هایی در مرداب
در حماسه ی خونین کربلا و قیام جاویدان امام حسین(ع) نیز بانوانی دیده می شوند که با آن که با خاندان شرارت و فساد و سنگ دل، پیوستگی نسبی و سببی دارند، از کارنامه ی سیاه آنان تنفر داشته، تا پای جان به دفاع از ارزش های والا می پردازند.
* همسر «بکر بن وائل» همراه شوی خویش به کربلا آمد، شوهرش در نبرد با امام حسین(ع) و یارانش شرکت کرد و شاهد یورش دشمن به زنان و کودکان بی پناه و غارت اموال و امکانات اندک آنان شد. او با دیدن این صحنه های رقت انگیز، شمشیری به دست گرفت و حمله کرد. در حال جنگیدن با آنان گفت: «ای آل بکر، برای دفاع از رسول خدا(ص) و نوادگان او قیام کنید. آنان جز خداوند پناهگاهی ندارند!»
موضع گیری این بانو از چند جنبه حائز اهمیت است؛ یکی آن که تبلیغات امویان و شایعاتی که ابن زیاد در کوفه ترویج می کرد، در او هیچ اثری نکرد و جهت گیری خصمانه ی شوهرش مانع از آن نشد که وی هدف پاک امام حسین(ع) و خاندان و اصحاب او را نشناسد. وی با دیدن آن همه جنایت نسبت به اهل بیت(ع)، و سرور آزادگان حضرت ابا عبدا…(ع) تاب و توانش به پایان رسید و عکس العمل مهمی در این باره از خود بروز داد. همچنین او با سروده هایی قوم و قبیله ی خویش را برای دفاع از آن مظلومان بیدار کرد، بدون آن که از خیانت کاران واهمه ای به دل راه دهد.
* «ام عبدا…» همسر «مالک بن نسیر» نیز از قبیله ی «بنی بداء» بود. شوهرش در روز عاشورا با شمشیری بر سر مبارک امام حسین(ع) ضربتی وارد و حضرت را به شدت مجروح و مضروب کرد. بر اثر این ضربه عرق چینی که بر سر امام بود پاره و خونین شد. آن مرد شقاوت پیشه، بعد از جنگ، آن عرق چین را که از پوست خز بود به خانه برد و به ام عبدا… داد تا خون هایش را بشوید. آن زن وقتی فهمید همسرش علاوه بر جنایت، غارت هم مرتکب شده است، شوهرش را مورد سرزنش شدید قرار داد و گفت: « اموال فرزند دختر پیامبر اکرم(ص) را به خانه آورده ای؟ هر چه زودتر آن را از پیش چشمان من ببر. نمی خواهم چنین وضعی را ببینم.» و با طرد شوهرش که در جبهه ی مخالف امام دست به عملی ناروا زده بود، ارادت خویش را به جبهه ی حق اعلام کرد. او با وجود تنگناهایی که در آن زمان بود و در محیط خانه اش تحت فشار تبلیغاتی و سیاسی سپاه پلید اموی قرار داشت، از موضع بر حق امام مطلع شد و بر محکومیت مالک بن نسیر پافشاری کرد.
* «خولی بن یزید اصبحی» و «حمید بن مسلم ازدی» از کربلا روانه ی کوفه شدند تا سر بریده ی حضرت امام حسین(ع) را به «عبیداله بن زیاد» تحویل دهند. وقتی خولی به کوفه رسید، درب دارالاماره را بسته یافت. ناچار سر مطهر را با خود به خانه آورد و در حیاط منزل زیر تشتی مخفی کرد، سپس داخل اتاق شد و به همسر خود گفت: «امشب با خود ثروتی مهم آورده ام. این سر امام حسین(ع) است که اکنون در خانه ی ما است.»
همسرش که برخلاف اختناق امویان در کوفه، می دانست فرزند حضرت علی(ع) از موضع حق با امثال شوهرش به نزاع پرداخته و سرانجام به شهادت رسیده است، فریاد برآورد: «وای بر تو! مردم طلا و نقره می اندوزند و تو سر مقدس فرزند رسول اکرم(ص) را غنیمت تلقی می کنی؟ هرگز سر من و تو دیگر بر یک بستر قرار نخواهد گرفت.» این زن که به روایتی «نواره» و به نقلی «عیوف» نامیده می شد، شوی خیانت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 