پاورپوینت کامل زندگی به خط بریل ۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زندگی به خط بریل ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی به خط بریل ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی به خط بریل ۱۸ اسلاید در PowerPoint :
>
خیابان شلوغ و پرازدحام بود. مردم با عجله از کنار یک¬دیگر رد می¬شدند. صف اتوبوس پشت سر هم پر و خالی می¬شد. آن¬ها که به خیال خودشان زیرک¬تر بودند با آمدن اتوبوس، به هر صورت که شده از میان صف خود را جلو می¬انداختند و بدون توجه به اعتراض بقیه سوار می¬شدند. در این مواقع گاهی عصای سفید زن جلوی پای¬شان را می¬گرفت و موجب می¬شد که با تلنگری از ادامه¬ی راه باز بمانند. بعضی-هاشان هم گاهی برمی¬گشتند که حرفی بزنند دیدن عینک سیاه و عصای سفید زن حرف¬شان را نزده باقی می¬گذاشتند و با نگاهی حق به جانب می¬رفتند.
صدای خنده¬ی چند دختر جوان از پشت زن به گوش می-رسید. در عالم خودشان بودند؛ بی¬پروا و بدون توجه به اطراف.
اتوبوس که ایستاده بود دخترها تازه شرایط زن را درک کرده بودند. دستش را گرفته بودند و سوار اتوابوس شده بودند.
– تنها اومدین؟ یعنی کسی باهاتون نیست؟
– آره دخترم تنهام.
– آخه. .. راستش سخته خوب. ..
– چی سخته؟ تنهایی یا کوری؟
دختر با دست¬پاچگی گفت:
– نه منظورم. .. منظورم این بود که. ..
شلوغی اتوبوس حرف دختر را بریده بود. حالا زن به¬سختی میله¬ی اتوبوس را گرفته بود. دخترها باز به سر بحث¬های خودشان برگشته بودند و زنی که بوی اسفند می¬داد و در ایستگاه سعی کرده بود به زن نابینا لیف بفروشد، باز لیف¬هایش را درآورده بود و سعی داشت به مسافران بفروشد.
– خانم لیف نمی¬خرید؟ ارزونه. خودم بافتم. خیالت راحت. ..
– نه نمی¬خوام. برو خانم، گفتم نمی¬خوام، اه.
زن شیک¬پوش بینی¬اش را گرفته بود و حالت انزجارش را توی چشم¬هایش ریخته بود. زن دست-فروش با شرمندگی از کنار دیگر زنان گذشت و در ایستگاه بعد پیاده شد.
از پشت شیشه¬ی اتوبوس، زنی با لیف¬های رنگی می-گذشت. در اتوبوس لبخند اندوهناکی روی صورت زن نشسته بود. بیرون که زده بود، هنوز آسمان تکلیفش را با خورشید و ابر سیاهی که به ناگاه پیدایش شد، روشن نکرده بود.
اما حالا خورشید، آرام جایی پشت ابر سیاه پنهان شده و به باد اجازه¬ی سرکشی داده بود.
زن شال¬گردن را دور دهانش پیچید. زبری گونه اذیتش می¬کرد. به این فکر می¬کرد که چه قدر باید قرمز و متورم شده باشد. صدای خنده¬ی بچه-ها که به گوش رسید فهمید به پارک نزدیک شده. صدای خنده¬ها را گرفت و وارد پارک شد.
پارک، پاییززده و آرام بر روی بستری از برگ-ها خوابیده بود. زن و عصا با تکیه برهم سنگ-فرش¬های پارک را به نیمه رسانده بودند.
دختر جوانی روی صندلی دراز کشیده بود. نفس-های آخر سیگاری تو دست¬هایش ته می¬کشید. صدای عصای زن چرتش را پراند. سیگارش را در باغچه¬ی کناری انداخت.
با دیدن زن نفس راحتی کشید. دکمه¬های ژاکتش را بست. سیگارش را روشن کرد و دودش را پشت سر زن بیرون داد. بوی تندی دهانش، جلوتر، زن را به سرفه انداخته بود. ..
صدای بچه¬ها تمام محوطه¬ی پارک را پر کرده بو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 