پاورپوینت کامل حماسه سرای جاوید ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حماسه سرای جاوید ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حماسه سرای جاوید ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حماسه سرای جاوید ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
>
به انگیزه¬ی ۲۵ اردیبهشت روز بزرگ¬داشت شاعر شیعه، فردوسی طوسی
تولد و دوران کودکی
حکیم «ابوالقاسم فردوسی»، شاعر بزرگ حماسه سرا و سراینده ی کتاب ارزشمند «شاهنامه» از دیرباز در میان مردم این سرزمین دارای مقام بلندی بوده است. متأسفانه وجود اهمیت و ارزشی که این شاعر شهیر در ادب فارسی دارد، از سرگذشتش اطلاع درستی در دست نیست. برخی تاریخ تولد فردوسی را در حدود سال ۳۲۵ یا ۳۲۶ ه.ق دانسته اند و عده ای نیز بر این باورند که فردوسی در حدود سال های ۳۲۹ تا ۳۳۰ ه.ق پا به عرصه ی هستی نهاد.۱ در حقیقت این تاریخ با سال های آخر عمر رودکی- پدر شعر فارسی- مصادف می شود.
زادگاه
در مورد زادگاه فردوسی نیز نظرهای متفاوتی وجود دارد. بیشتر محققان بر این عقیده اند که فردوسی در روستای «باژ» (پازِ کنونی) واقع در منطقه ی توس به دنیا آمد و دوران کودکی خویش را در آن جا گذراند. عده ای هم زادگاه فردوسی را در «شاداب» یکی از مناطق توس دانسته اند.۲
فردوسی از نجیب زادگان و دهقانان توس به¬شمار می رفت. در آن دوره، طبقه ی دهقان، دارای املاک و اموال زیادی بود و در میان مردم آن زمان مقام بلندی داشت. در واقع دهقانان، طبقه ی اشراف کشاورزی را تشکیل می دادند که نفوذ زیادی در میان مردم داشتند و در رفاه و آسایش زندگی می کردند.۳
این طبقه به فرهنگ ایرانی علاقه ی خاصی داشتند و سعی می کردند که داستان ها، حماسه ها و روی¬دادهای گذشتگان و پیشینیان خویش را زنده نگه داشته، آن را سینه به سینه به نسل های بعد انتقال دهند.
پدر
پدر فردوسی، «منصور بن حسن» از این دهقانان بود و روحیه ی دهقانان – خواه¬ناخواه – بر فردوسی تأثیر گذاشت. او که بر اساس این سنّت دیرین طبقه ی دهقان، تربیت یافته بود، در زنده نگه داشتن سنّت ها و فرهنگ گذشته تلاشی فراوان داشت.
نوجوانی و جوانی
فردوسی در روزگار جوانی خویش به نظم بعضی از داستان های کهن ایرانی پرداخته و در این زمینه از نسخه های قدیمی استفاده ی فراوانی کرده است. یکی از داستان هایی که فردوسی در دوران جوانی به سرایش آن پرداخت، داستان «بیژن و گُرازان» بود. با آوردن چند بیت از آن به¬راحتی می توان فهمید که این شاعر در سرایش این داستان هنوز به پختگی و مهارت کافی کامل نرسیده است.
بپیچید بر خویشتن بیژنا
که چون رزم سازم برهنه¬تنا
ز تورانیان من بدین خنجرا
بِبُرّم فراوان سران را سرا
به پیمان جدا کرد ازو خنجرا
به چربی کشیدش به بند اندرا
چو آمد به نزدیک شاه اندرا
گَوِ۴ دست¬بسته برهنه¬سرا…۴
علت این که شعر بالا از لحاظ ادبی به پختگی کامل نرسیده است، استفاده ی بیش از حدّ الف اطلاق یا الف زاید در آخر مصراع هاست.
در همان زمانِ نوجوانی و جوانی که فردوسی به فکر سرودن داستان های کهن فارسی بود، فردی به اسم «دقیقی» – که گویا همشهری فردوسی نیز بود – به نظم داستان های کهن فارسی پرداخت و به همین دلیل در میان مردم آن زمان بسیار معروف شد. اما قبل از این که دقیقی کار سرایش داستان های کهن فارسی را به پایان برساند، توسط غلامش کشته شد و این امر، سبب شد تا فردوسی تصمیم بگیرد کار نیمه¬تمام دقیقی را به پایان برساند.
در این میان یکی از دوستان فردوسی، کتابی را که شامل زندگی شاهان و روی¬دادهای تاریخی و حماسی ایران بود، به فردوسی هدیه کرد. نام این کتاب، «شاهنامه ی منثور ابومنصوری» بود که دقیقی شاعر، تصمیم داشت آن را به نظم در آورد. پس از این که فردوسی این کتاب را به دست آورد، تحولات و تغییرات زیادی در سرایش شاهنامه به وجود آورد و کار نظم شاهنامه را با جدّیت تمام آغاز کرد.
شاهنامه ی «منثور ابومنصور»۵ به فرمان «ابومنصور محمد بن عبدالرزّاق توسی» جمع آوری شده بود و حتی عده ای بر این باورند که ابومنصور، فردوسی را در سرایش شاهنامه تشویق می کرد و او را تحت حمایت خود قرار می داد.۶
دیری نپایید که فردوسی به دلیل سرودن داستان های کهن ایرانی در بین مردم آن زمان شهرت فراوانی یافت و همه مشتاق شدند که فردوسی قسمتی از سروده هایش را برای آنان بخواند. در آن زمان، شاعران برای جاودان شدن سروده های¬شان و نیز در امان ماندن از دست دشمنان و کینه توزان، آن را به پادشاه عصر خود هدیه می کردند. شاهنامه ی فردوسی نیز از این گزندها در امان نبود، بنابراین فردوسی سعی کرد شاهنامه ی خود را به پادشاه قدرتمند آن زمان پیش¬کش کند و در زیر حمایت آن پادشاه به سرایش شاهنامه ادامه دهد.
فردوسی و سلطان محمود
«محمود غزنوی» به جای پدر خود بر تخت شاهی نشست و با کشورگشایی هایی که می نمود، به¬عنوان پرقدرت ترین پادشاه آن زمان مطرح شد. فردوسی در این وقت ۶۵ یا ۶۶ ساله بود و بیشتر شاهنامه را به نظم در آورده بود. او تمام زندگیش را صرف نظم شاهنامه کرد و به املاک و زمین های کشاورزی فراوانش بی اهمیت بود.
خشک¬سالی های پی درپی، ضررهای مالی زیادی به فردوسی رساند و باعث شد که او ثروت خود را از دست بدهد. به ناچار تصمیم گرفت برای ادامه ی زندگی، دست به دامان پادشاهی بزند تا به وسیله¬ی او، رونقی به زندگی¬اش بدهد و با خیال آسوده به نظم شاهنامه مشغول گردد؛ پس شاهنامه اش را به محمود غزنوی هدیه کرد.۷
حدوداً در سال های ۳۹۴ تا ۳۹۵، فردوسی توسط «ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی»، وزیر سلطان محمود، به دربار سلطان راه یافت. سلطان محمود به-دلیل علاقه ای که به زبان فارسی داشت، فردوسی را پذیرفت و به شاهنامه ی فردوسی با دیده ی احترام نگریست و امکانات لازم را برای او فراهم کرد. همچنین به فردوسی قول داد که در برابر هر بیت از شاهنامه یک سکه ی طلا پاداش دهد.
سرانجام، فردوسی نظم شاهنامه را به پایان برد. او در شاهنامه تجدیدنظر کرد و نام محمود غزنوی را در اشعار خود جای داد و در آن ابیات، کتاب را به پادشاه تقدیم کرد.۸ سپس «علی دیلمی» آن را در هفت جلد نوشت.۹ علی دیلمی یکی از کسانی است که علاقه ی زیادی به فردوسی و اثر گران¬سنگش داشت و خدمت زیادی به او نمود. بعد از این که شاهنامه در هفت جلد سروده شد، فردوسی آن را از توس به «غزنین»، مرکز پادشاهی سلطان محمود بُرد تا آن را به محمود غزنوی هدیه نماید اما برخلافِ انتظار فردوسی، شاهنامه در دربار محمود غزنوی مورد توجه و اهمیت قرار نگرفت. او علیرغم قولش، به جای دینار (سکه های طلا)، درهم۱۳(سکه¬های نقره) داد و ارزش شاهنامه را بسیار پایین آورد. این عمل باعث دل آزردگی و خشم شاعر شد، به¬طوری که تمام پول های سلطان محمود را به مرد حمّامی بخشید و بدین وسیله بی نیازی خویش را به سلطان محمود و هدایایش نشان داد.
فردوسی از بی اعتنایی و بدقولی سلطان محمود نسبت به اثرش آن قدر آزرده خاطر شد که با سرایش اشعاری او را مورد هَجْو۱۰ قرار داد و انسانی بی اصل و نَسَب معرفی کرد.
بعد از این که سلطان محمود متوجه شد فردوسی، هدیه -اش را به مرد حمّامی داده و او را نیز هجو کرده بسیار خشمناک شد و تصمیم گرفت سوارکاران ماهری را بفرستد تا فردوسی را بیابند و از بین ببرند؛ اما یکی از دوستان فردوسی که در دربار سلطان محمود خدمت می کرد نقشه ی سلطان را به گوش فردوسی رساند و فردوسی در همان ش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 