پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت نهم) ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت نهم) ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت نهم) ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت نهم) ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
>
روان¬شناسی معاصر می¬گوید: «هر چه از موضوعی یا شخصیتی بیشتر بدانید، به آن علاقه¬مندتر می¬شوید. شخصیت هر فرد را از دو راه «حرف»ها و «رفتار»ش می¬توان شناخت؛ گرچه این دو، تنها قطره¬ای از دریای شخصیت آدمی است، نه تمام آن.
مقاله¬ی پی¬درپی امیر گل¬ها، نگاهی نو دارد به زندگی و شخصیت امیرمؤمنان(ع) در چهار بعد: ارتباط با «خویشتن» با «خدا»، با «دیگران» و با «طبیعت»:
نیایش
بسیار دعا می کرد.۱
از مردمان می خواست در روز جمعه بسیار دعا کنند و می فرمود: «در این روز ساعت هایی است که نیایش در آن پذیرفته می شود.»۲
پس از نماز صبح، دعای «صباح» را می خواند.۳
هر روز صبح پس از نماز تا طلوع آفتاب در مسجد بزرگ شهر می نشست۴ و دعا می خواند و آن را از عوامل معنوی درآمد برمی شمرد و می فرمود:
قسم به خداوند، یاد خداوند پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب، از پیمودن زمین برای درآمد، سریع تر [و مؤثرتر] است.۵
پس از هر نماز، دعای ویژه ای می خوانْد۶ و سجده¬ی شکر به جای می آورْد.۷
از افراد می خواست تا می توانند در شب های عید فطر، عید قربان، اولین شب محرم، شب عاشورا، شب اول ماه رجب شب نیمه¬ی شعبان نماز و دعا و قرآن بخوانند.۸
دعاگوی بی عمل را به تیرانداز بی کمان مانند می کرد.۹
مردی نزدش آمد و گفت: «ای امیرِ دین باوران، خداوند را خواندم و دعایم پذیرفته نشد، چرا؟»
فرمود: «خدا را به غیر از ویژگی هایش خواندی. دعا [ی مستجاب] چهار خصوصیت دارد: دلِ ناب، با توجه دعا کردن، ابزار [دعا] را شناختن و انصاف در خواستن؛ آیا با آگاهی از این امور پروردگار را خوانده ای؟»
مرد پاسخ داد: «نه». فرمود: «پس آن ها را بشناس.»۱۰
می فرمود: «آن که دعایش ناب باشد، به یکی از این سه چیز می رسد:
یا گناهش بخشیده می شود، یا به¬زودی خیری به وی می رسد و یا شرّی از او دور می شود.»۱۱
چیزی نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که از وی بخواهند.۱۲
می فرمود: «بهترین زمان ها و بهره ها را برای [سیرابی] جان [تشنه]ات میان خودت و خداوند سبحان قرار بده.»۱۳
هرگاه یزدان بنده ای را [به¬دلیل کارهای نیکش] دوست بدارد، پرستش نیکو را به وی الهام کند.۱۴
برترین پرستش، پاک¬دامنی شکم و شرمگاه [از حرام] است.۱۵
شدنی نیست که خداوند… دعا را در بگشاید و پذیرش را در فرو بندد.۱۶
لطفِ خداوند سبحان [که می تواند هرچه آدمی می خواهد به وی دهد]، دانشِ راستین او را [که چه چیز به مصلحت نیایشگر است] در هم نمی شکند. به¬دلیل همین، همه¬ی دعاها پذیرفته نمی شود۱۷ [زیرا انسان گاه چیزی را می خواهد که به مصلحت این یا آن جهان وی نیست].
در حالی که راه اجابت را با گناهان بسته ای، پاسخ [مثبت نگرفتنت] را دور نشمار.۱۸
«عُروه بن زبیر» می گوید: در مسجد پیامبر خدا گِرد هم نشسته بودیم و کارهای اهل بدر و بیعت رضوان را یادآور می شدیم. «ابو درداء» [عُوَیمر بن مالک] گفت: «ای مردم! می خواهید به شما کم ثروت ترین، پارساترین و کوشاترینِ مردمان را در عبادت معرّفی کنم؟»
گفتند: «چه کسی است؟»
گفت: «علی بن ابی طالب(ع)».
به خدا سوگند، در جمع، همه از ابو درداء روی برگرداندند. یکی از انصار، وسط حرفش دوید و گفت: «ای عُوَیمِر! سخنی گفتی که از زمان مطرح کردن آن، هیچ کس با تو در آن هم نوا نیست.»
ابو درداء گفت: «ای مردم! من آن چه را دیدم، می گویم و هر کدام از شما هر چه دیده بگوید. علی بن ابی طالب را در [کنار] چاه های «نجّار» دیدم که از اطرافیانش جدا و در نخلستان مخفی شد. گُمش کردم و از من دور شد. با خود گفتم حتماً به خانه اش رفت. ناگهان ناله ای غمگین و نغمه ای دلخراش شنیدم که می گفت:
پروردگارا! چه بسیار گرفتاری که از دوش من برداشتی و آن را با نعمت هایت عوض کردی! و چه بسیار خطاهایی که به کرَمت از آشکار ساختن آن پرهیز کردی! پروردگار! اگر عمر من در نافرمانی ام طولانی شد و گناه من در نامه¬ی عملم افزون گشت، من جز بخشش تو را آرزومند نیستم و جز به خشنودی تو امید ندارم.
صدای ناله، نظرم را جلب کرد و به دنبال صدا رفتم. ناگهان دیدم خود علی بن ابی طالب است. خود را مخفی کردم و از حرکت باز ایستادم. در دلِ آن شبِ تاریک، چند رکعت نماز گزارد و آن گاه فریادش به دعا، گریه و ناله و زاری بلند شد. و از جمله مناجات هایش با خدا این بود:
پروردگارا! به گذشتت می اندیشم، خطاهایم برایم کوچک می گردد. آن گاه، بازخواست عظیم تو یادم می افتد و گرفتاری ام برایم سنگین می نماید.
و آن گاه گفت: «آه از این که من در نامه¬ی عملم، گناهی را بخوانم که فراموشش کردم و تو آن را نگه داشته باشی و بگویی: او را بگیرید! وای بر گرفتاری که عشیره اش نمی توانند نجاتش بدهند و قبیله اش سودی برای او ندارند و هرگاه به او ندا دهند، همه به ترحّم می افتند!»
آن گاه گفت: «آه از آتشی که دل و جگر را می سوزانَد! آه از آتشی که برای کباب کردن، شعله می کشد! آه از فرو رفتن در شعله های سوزناک!»
آن گاه علی(ع) بسیار گریست و سپس هیچ حس و حرکتی از او نشنیدم. با خود گفتم: حتماً به خاطر شب¬بیداری، خواب بر او غلبه کرده است. [بروم و] وی را برای نماز صبح بیدار کنم.
نزدش آمدم. دیدم که مثل چوب افتاده است. تکانش دادم، تکان نخورد. گفتم: «انّا للّه و انّا الیه راجعون! به خدا سوگند، علی بن ابی طالب درگذشت.» سریع به خانه اش آمدم تا خبر درگذشتش را به خانواده اش بدهم.
فاطمه فرمود: «ابو درداء! چه شده؟»
همه¬ی داستان را به وی گفتم.
فرمود: «ای ابو درداء! به خدا سوگند که آن، حالتِ بیخود شدنی است که از خوف خدا به او دست می دهد.»
آن گاه آبی آوردند و به صورتش پاشیدند. به هوش آمد. به من نگاه کرد. در حالی که من می گریستم، فرمود: «ای ابو درداء! از چه می گریی؟»
گفتم: «از این که تو را می بینم که چه بر سر خود می آوری.»
گفت: «ای ابو درداء! اگر مرا ببینی که برای حساب، فرا خوانده شده ام و اهل گناه، به عذاب، یقین کنند و فرشتگان خشن و آتش دردناک، مرا به وحشت اندازند و پیشِ خداوند جبّار بایستم – در حالی که دوستانم مرا تسلیم کرده اند و اهل دنیا بر من دل می سوزانند – در پیشگاه آن که هیچ چیزی برایش مخفی نمی مانَد، دلت بیشتر برای من خواهد سوخت.» ابو درداء گفت: «به خدا سوگند، این حالت را در هیچ یک از یاران پیامبر خدا ندیدم.»۱۹
آیین نبرد
آداب
در چشم انداز اسلام، «هدایت انسان ها»، محور لشکرکشی هاست نه کشورگشایی. یارانش می گفتند چرا در نبرد صفین درنگ می کند و به آنان اجازه¬ی جنگ نمی دهد. او در پاسخ چنین گفت:
. .. به خدا سوگند، هیچ گاه جنگ را حتی یک روز به تأخیر نینداختم، مگر به آن امید که گروهی از مخالفان به من بپیوندند و به وسیله¬ی من هدایت شوند و با چشمان کم سوی خود، پرتوی از راهِ مرا بنگرند و به راه آیند. چنین حالی را دوست تر دارم از کشتن ایشان در عین ضلالت؛ هر چند خود، گناه خود به گردن گیرند.۲۰
در فرمانی به «معقل» فرمود:
کینه¬ی آنان تو را وادار نکند که پیش از آن که به اطاعت¬شان فراخوانی و حجّت را بر آنان تمام کنی، جنگ را بیاغازی.۲۱
در سفارشی دیگر، به فرماندهی دیگر فرمود:
با آنان نجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند. سپاس خدا را که حجت با شماست. و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند، این هم حجتی دیگر است به سود شما و زیان ایشان.
هرگاه به اذن خدا رو به هزیمت نهادند، کسی را که پشت کرده و می گریزد، نکشید. و آن را که از پای افتاده است، آسیب نرسانید.
مجروح را زخم نزنید.
زنان را نیازارید و آنان را به خشم نیاورید، هر چند آبروی شما بریزند؛ یا امیران¬تان را دشنام دهند. … ۲۲
تن دادن به صلحی شرافتمندانه به جای نبردی بیهوده، در نگاه علی کاری پسندیده است. در فرمانش به «مالک اشتر» می گوید:
اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی برمتاب که خشنودی خدای در آن نهفته است. صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج [جنگیدن] برهاند و کشورت را امنیت بخشد. … ۲۳
پای بندی به پیمانی که با دشمن بسته شده است، از دیگر آداب نبردهای اسلامی است.
اگر میان خود و دشمنت پیمانِ دوستی بستی و امانش دادی، به عهد خویش وفا کن و امانی را که داده ای، نیک رعایت نما. .. زیرا هیچ یک از واجبات خداوندی. .. بزرگ تر از وفای به عهد و پیمان [حتی با دشمنان] نیست.۲۴
علی(ع) آینه¬ی اسلام بود و رفتارش، تبلور موضعِ دین در مسائل گوناگون. از آداب نبرد در دیدگاه امام، «عدم تعرض به غیرنظامیان» است. او در فرمانی به سپاهیانش از آنان می خواهد مراقب باشند افراد عادی از آسیب های جنگ در امان بمانند.۲۵
نکته¬ی دیگر «رعایت جوانمردی» حتی در نبردهاست. در نبرد صفین، هنگامی که بر آب چیره شد، برخلاف خواست سپاهیانش، اجازه داد لشکر دشمن از آن بهره گیرند.۲۶
شیوه اش آن بود که نبرد را نه از آغاز سپیده دَم، که نزدیک ظهر شروع می کرد و خود یکی از علت های آن را نزدیکی به شب و کمتر کشته شدن افراد برمی شمرد.۲۷
تاکتیک های نبرد
هنگامی که سپاهی را بر سر دشمن می فرستاد، به آنان سفارش می کرد: «چون بر دشمن فرود آمدید یا دشمن بر شما فرود آمد، باید که لشکرگاه¬تان بر فراز بلندی ها، یا دامنه¬ی کوه ها، یا در بین رودخانه ها باشد؛ تا شما را پناهگاه باشد و دشمن را مانع.
و باید که جنگ¬تان در یک سو باشد یا دو سو [و نه بیشتر].
و دیده بان ها بر سر کوه ها و تپه ها بگمارید تا مبادا دشمن از جایی که می ترسید یا خود را در امان می دانید به ناگاه بر شما تاخت آورَد.
بدانید که مقدمه¬ی لشکر، همانند چشم لشکر است و چشمان مقدمه، طلایه داران هستند.
از پراکندگی بپرهیزید؛ چون فرود می آیید همه فرود آیید؛ و چون کوچ می کنید، همه کوچ کنید.
هنگامی که شب در رسید، نیزه ها را گرداگرد خود قرار دهید. به خواب نروید یا اندک بخوابید.»۲۸
هنگامی که «معقل» – پسر قیس ریاحی – را با سه هزار سپاهی به سوی شام فرستاد، نکته های رزمی را چنین بدو گوشزد کرد:
لشکرت را در ابتدا یا انتهای روز به حرکت درآور و به هنگام گرمای نیم¬روز فرود آر.
مَرکب ها را خسته نکن.
در آغاز شب، لشکر را به حرکت در نیاور که خداوند شب را برای آسودن قرار داده. .. به هنگام شب خود و مرکبت را از خستگی در آور. …
هرگاه با دشمن رویاروی شدی، خود در میانه¬ی لشکرت قرار گیر.
به دشمن چنان نزدیک مشو که پندارد قصد حمله داری؛ و چندان دور نایست که چون کسی باشی که از جنگ، بیم¬ناک است.۲۹
آوازها را در سینه ها حبس کنید [و هیاهو و سروصدا در هنگامه¬ی جنگ به راه نیندازید] که این سکوت، سستی را از مردِ جنگجو دور می کند.۳۰
رفتار
امام نه تنها گفتار، که رفتارش تبلور «انسان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 