پاورپوینت کامل این چه کار است ای خدای شهر و ده! ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل این چه کار است ای خدای شهر و ده! ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل این چه کار است ای خدای شهر و ده! ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل این چه کار است ای خدای شهر و ده! ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

>

پیرمرد بخت برگشته!

در روزگار مسکنت و نداری کسی دو فرزند داشته باشد، هر دو نیز بیمار!

یکی دوا بخواهد و دیگری پزشک. کار یکی آه باشد و دیگری سرشک.

… آن پیرمرد بیچاره نیز این گونه بود؛ رنجور و ناتوان. از پی لقمه ای نان، از این سو به آن سو روان.

روزها می رفت بر بازار و کوی

نان طلب می کرد و می برد آبروی

هر امیری را روان می شد ز پی

تا مگر پیراهنی بخشد به وی

روز سائل بود و شب بیماردار

روز مردم، شب از خود شرمسار

خدا نیاورد. خجالت زن و بچه چیز کمی نیست.

از خانه بیرون رفتن و دست خالی برگشتن، خیلی دشوار است؛ پیش چشم کسانی که چشم دوخته اند به دست آدمی.

راستی هیچ مزه ی فقر را چشیده اید؟

صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم

درهمی در دست و در دامن نداشت

ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

رفت سوی آسیا هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام

برای پیرمردی که یک پول سیاه ندارد، یک دو جام گندم یعنی همه چیز!

قدرش از پول های انباشته در حساب اغنیا، فزون تر!

گندم را در دامن خود گره زد و به راه افتاد. اکنون چه فکرها که برای آن نمی کند و بر توسن خیال تا کجا که نمی تازد!

می خرید این گندم ار یک جای کس

هم عسل زان می خریدم، هم عدس

آن عدس در شوربا می ریختم

وان عسل با آب می آمیختم

پیرمرد مست عیش و طرب خویش، کلماتی نیز بر زبان می راند:

خدایا چه می شد گره از کارم می گشودی؟ ای گره گشای بی همتای! آخر من که غیر از تو کسی را ندارم.

بی چاره هنوز سخن خویش را به پایان نبرده بود که. .. خدا برای کافر نیاورد؛ دید گره ی دامنش گشوده شده و همه ی سرمایه اش به زمین ریخته! خونش به جوش آمد و دیگر نتوانست زبان در کام نگه دارد.

… و چه حرف ها که با خدا نگفت:

سال ها نرد خدایی باختی

این گره را زان گره نشناختی

این چه کار است ای خدای شهر و ده

فرق ها بود این گره را زان گره

تا که بر دست تو دادم کار را

ناشتا بگذاشتی بیمار را

هر چه در غربال دیدی بیختی

هم عسل هم شوربا را ریختی

چنگال فقر چنان گلویش را فشرده بود که عنان اختیار را از او ربوده بود وگرنه مگر کسی با پروردگار خویش این گونه سخن می گوید:

ابلهی کردم که گفتم ای خدای

گر توانی این گره را برگشای

آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت دیگر چه بود

… تا آن جا که دیگر نمی شد کفر و دین را در سخن او تشخیص داد:

من خداوندی ندیدم زین نمط

یک گره بگشودی و آن هم غلط

گفت و گفت تا این که ناگهان ورق برگشت و لحن سخن او تغییر کرد.

مگر چه اتفاقی افتاده بود؟

الغرض برگشت مسکین دردناک

تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

چون برای جست وجو خم کرد سر

دید افتاده یکی همیان زر

آدمیزاد عجب مخلوقی است. به همین سادگی رنگ عوض می کند:

هر بلایی ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.