پاورپوینت کامل مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام (طنز معاصر عرب) ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام (طنز معاصر عرب) ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام (طنز معاصر عرب) ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام (طنز معاصر عرب) ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
>
– سرورم! هنوز آن روز یادم هست که تلفن، در خانه ام به صدا درآمد. گوشی را برداشتم. پرسید: «مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام»؟
براساس آموزش های همسرم، به زبان انگلیسی به او پاسخ دادم:
– عصر شما به خیر. مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام در خدمت شماست.
و باز براساس دستورات وی، به تلفن زدم تا کسی را که پشت خط تلفن بود به این اشتباه بیندازم که گویی من منشی «فریده» هستم و می خواهم او را با رئیس ارتباط بدهم. فریده گوشی را برداشت و با لهجه ای آمریکایی حرف هایی را بلغور کرد. پس از چند لحظه گفت:
– بله سرورم. طبیعی است که ما به زبان عربی هم حرف بزنیم!
مؤسسه ی ما در خدمت شماست.
این قضیه مربوط به اولین روز فعالیت مؤسسه ی خدماتی ما است. از آن روز به بعد، نام خانه ی ما به مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام تغییر یافت.
فریده به آرزویش – در تأسیس دفتری که سرویس خدماتی غیرمعمولی را ارائه می دهد رسید. فریده هنگام سفر به آمریکا به این موضوع علاقه پیدا کرد زیرا اعلامیه ای را در یکی از روزنامه های آن جا خواند که:
«جوان زیبای میلیونری، خواهان ازدواج با دختری است که دارای ویژگی های داستان «پاییز فردا نمی آید» باشد.»
و در مدت چند ساعت تمامی نسخه های داستان در بازار به فروش رفت و نایاب شد. مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام – که صاحب آگهی بود – و نویسنده، پول زیادی به جیب زدند. پس، اندیشه های تازه – همان طور که فریده می گفت – به موفقیت نزدیک ترند؛ و از همان زمان، نام دفتر آمریکایی مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام به پروژه ی جدیدی انتقال یافت و در روزنامه، آگهی آغاز فعالیت مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام [در مصر] اعلام گردید.
با این که فریده انگیزه ی این نام گذاری را، شکوه و ابهت و قابل اطمینان بودن آن ذکر کرد، اما من این تفسیر را ضعیف و بی ارزش دانستم و به شدت به این اسم بیهوده اعتراض کردم، اما فریده از نارضایتیم آگاه نشد؛ چون اعتراضم را نزد دوست مخلصی – که همیشه حرف پیش او امانت است – ابراز کردم. همچنین پیش فریده، از این که نمی توانم گوشی تلفن را بردارم و با کاربران به زبان انگلیسی پاسخ بدهم چیزی نگفتم. یادم نمی آید فریده انگیزه ی این کار را چی گفت؛ اما من، موضع او را در پاسخ دادن به زبان انگلیسی در تلفن کاملاً تأیید کردم.
فریده در میدان فعالیت های اقتصادی آدم تازه کاری نیست؛ زندگی اقتصادیش را به عنوان طراح لباس شروع کرد و بعد کارشناس دکور شد و سپس مسئول تورهای سیاحتی. و وقتی دید که سرمایه ام به دلیل بدهکاری هایی که بالا آورده است از دست رفت، گفت که تصمیم گرفته روی پای خودش بایستد و سگ های دست آموز خانگی پرورش دهد. زیرزمین ویلا را تبدیل به بیمارستانی برای تولید و پرورش سگ ها کرد و علی رغم درآمد اندک این تجارت تازه، فریده راضی و بسیار خوش حال بود. چه بسا در آغوش گرفتن توله سگ ها و نوازش و گاهی شیر دادن آن ها با شیشه، احساس تشنه ی مادری او را اشباع می کرد.
من مدتی طولانی برای نگه داری این «بچه ها» وقت می گذراندم. او ملاحظه کرد که من بر اثر همنشینی با سگ ها، صفات نیکی را کسب کردم؛ باهوش و وفادارتر شدم و وقتی اسمم را صدا می زند؛ نفس نفس زنان و با سرعت بیش تری به طرفش می روم.
بهترین شاگرد فریده، خانم «صابونچی» بود. سی و سه سگ در اختیار داشت و تمایلش را به نگه داری سگ «تشا وتشاو» – از تیره ی سگ های چینی – ابراز کرد؛ این سگ، تنها سگ منحصر به فرد در میان تیره ی سگ ها است که زبانش سیاه است. خانم صابونچی دوهزار جنیه به دلیل این سگ به فریده پرداخت؛ کاری که باعث شد تا فریده به سرعت مهیای تماس برای به دست آوردن این سگ شود. در همان زمان فهمید دلال سگی وجود دارد به نام دکتر «محروس». شماره ی تلفن قهوه خانه ای را که به آن رفت و آمد می کرد، به فریده دادند. بعداً فهمیدند او قبلاً آرایش گر سگ ها بوده. پس از یک هفته، آن مرد به وعده اش وفا کرد؛ تشا و تشاو را آورد و دویست جنیه دریافت کرد و فریده هزار و هشتصد جنیه سود برد!
خانم صابونچی از خوش حالی در پوست خود نمی گنجید. سگ واقعاً زیبا بود. مویی چون یال، دور گردنش داشت؛ مویی که با تابش نور به رنگ های گوناگون درمی آمد؛ تشا و تشاو اصیل؛ اما شادی خانم صابونچی چندان نپایید. سگ اندک اندک پیر شد. «مگر سگ ها هم پیر می شوند؟…»
فوری آن را به پزشک رسانید، روشن شد سگ از تیره ی سگ های سفید بود، نه تشا و تشاو. مویش را کوتاه و آن را با رنگ های گوناگون رنگ آمیزی و زبانش را نیز با مرکب، سیاه کرده بودند!
این موضوع ضربه ی مهلکی بود و فریده را در بستر بیماری انداخت.
گریه می کرد و هذیان می گفت و در آن- مثل همیشه و پس از شکست هایش – مرا متهم می کرد که باعث این شکست شده ام. در تمام عمرم خواستم ثابت کنم که او خودش مسئول کارهای ناموفقش بوده است. هر بار کنارش می نشستم و از ترسش کم می کردم و او با این کارم آرام می گرفت. می فهمید تمام اتهاماتش غیر منصفانه است. همچنین درمی یافت که عشق من به او بیش از حد تصور است. آیا من فداکاری او را فراموش کنم؟ آیا فراموش کنم که در آغاز زندگی مشترک، تمام تحقیقات پزشکی ثابت کرد که من باعث شدم تا او نتواند فرزندی داشته باشد؟
وقتی فریده کاملاً آرام می شد، صدایش را می شنیدم که با گریه در گوشم پچ پچ می کرد:
– مرا ببخش فاضل! من خودم نمی دانم چه می خواهم.
اما من می دانستم او چه می خواست؛ این که مادر بشود اما «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.»
«فریده بیا همه ی غم ها را فراموش کنیم و دور دنیا بگردیم.»
در آمریکا فکر تأسیس دفتر خدماتی به سرش زد و طرح جدیدش متولد شد؛ ـ «مؤسسه ی خدماتی اقیانوس آرام». مؤسسه، کارش را با انجام خدمات رایج و معمولی آغاز کرد؛ اما فریده تلاشش را متمرکز به مشتری ای کرد که در او فرصتی برای پیاده کردن اندیشه های تازه اش می دید: او یک هنرمند هنرهای تجسمی بود که می گفت در تصویرسازی، صاحب سبک است.
… همه او را دیوانه می دانستند و وی راهی برای ارائه ی آثار جدید و مطرح شدنش پیدا نمی کرد.
– گفتی نامت «احمد برهان» است؟
– بله. دو سال پیش از دانشکده ی هنر فارغ التحصیل شدم.
– دکتر «عبود» را می شناسی؟
– استادم بود. الاغ بزرگی است!
– چه طور به استادت می گویی الاغ بزرگ؟
– از نظر من، هر کسی که افکار آدم های قدیمی را در سر خود دارد و نکته ی جدیدی را ابداع نمی کند، الاغ است.. .. دکتر عبود با شما نسبتی دارد؟
فریده من و من کرد؛ بعد گفت: «بله»
– الاغ!
دکتر عبود به فریده تأکید کرد که احمد برهان هنرمند نابغه ای است؛ اما غرورش – که در حد گستاخی است – مانع مطرح شدنش می شود و به دلیل همین می گویند دیوانه است، اما تابلوهایش حرف تازه ای دارد.
فریده با احمد برهان تماس تلفنی گرفت و برایش زمانی را معین کرد که تابلوهایش را بیاورد.
آن شب به من گفت: «فاضل! می دانی زیباترین لحظات زندگی زن، لحظه ی زایمان اوست؟ زمانی که از میان دردهای زایمان، زندگی تازه ای پا به عرصه ی وجود می گذارد؟ زیبا بودن زن کافی نیست، زن باید فایده ای داشته باشد.»
و بعد چنان آهی کشید که دلم را آتش زد و در حالی که از این شاخه به آن شاخه می پرید، ادامه داد:
«نوابغ جهان – که سازندگان تمدن اند – از شکم زن ها بیرون می آیند؛ اما من فرزند نیاوردم. اگر می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 