پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت چهارم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت چهارم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت چهارم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امیر گل ها (قسمت چهارم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
>
روان شناسی معاصر می گوید: «هر چه از موضوعی یا شخصیتی بیشتر بدانید، به آن علاقه مندتر می شوید.» شخصیت هر فرد را از دو راه «حرف»ها و «رفتار»ش می توان شناخت؛ گرچه این دو، تنها قطره ای از دریای شخصیت آدمی است، نه تمام آن.
مقاله ی پی درپی امیر گل ها، نگاهی نو دارد به زندگی و شخصیت امیرمؤمنان(ع) در چهار بعد: ارتباط با «خویشتن» با «خدا»، با «دیگران» و با «طبیعت»:
دلیری
«ابن ابی الحدید» – دانشمند غیرشیعی – می گوید: «در شجاعت، باعث شد که مردم، یاد [دلیران] پیش از او را فراموش کنند و نام کسانی را که پس از او آمدند، محو کرد. موقعیت های وی در جنگ، مشهور و تا روز قیامت ضرب المثل است. او دلیری است که هرگز فرار نکرد و از هیچ سلحشوری نهراسید، و در برابر جنگجویی قرار نگرفت، مگر آن که وی را کشت، و هیچ گاه ضربه ای نزد که ضربه ی اول وی به ضربه ی دیگری نیازمند باشد، و در حدیث است که ضربه های وی، تک بود.»
هنگامی که معاویه را [در نبرد صفین] به مبارزه طلبید – تا مردم با کشته شدن یکی از آن دو آرامش یابند – عمرو به او [معاویه] گفت: «با تو رفتاری منصفانه دارد.»
معاویه پاسخ داد: «از زمانی که خیرخواه من شده ای، جز این بار فریب به کار نگرفتی. آیا مرا به جنگ با ابوالحسن می خوانی، در حالی که می دانی که او دلیرِ کوبنده است؟ فکر می کنم در اندیشه ی حکومتِ شام پس از منی!»
عرب به قرار گرفتن در جنگ در برابر او افتخار می کردند؛ اما افتخار اقوام کشته شدگان به دست وی، به این که او کشنده ی آنان است، [نیز] نمونه های آشکار و فراوان دارد.
خواهر «عمرو بن عبدود» در سوگواری برای برادرش می گوید:
اگر قاتل عمرو، غیر از او بود، تا زمانی که زنده بودم، همواره می گریستم.۱
راست گوترین انسانِ کره ی خاکی – محمد صلّی اللّه علیه و آله – فرمود: «علی، دلیرترین عرب است.»۲
تاریخ دانان نوشته اند: «[علی] نیرومند و دلیر بود و با هر کس که برخورد می کرد، بر او پیروز می شد.»۳
در برخی از نبردها، سوار استر می شد. به او گفتند: «ای امیرمؤمنان! بهتر نیست اسبی داشته باشی؟»
فرمود: «نه از کسی که به من حمله ور می شود می گریزم [که نیازمند سرعت اسب باشم] و نه به کسی که از من می گریزد، حمله می کنم. پس استر برایم کافی است.»۴
در نامه ای که به «عثمان» – پسر حنیف – نوشته، آورده است:
اگر تمام عرب ها برای نبرد با من پشت به پشت هم دهند، من به آنان پشت نمی کنم [و نمی گریزم].۵
در نبرد خندق، هنگامی که «عمرو» – پسر «عبدود» – پس از پریدن از گودال خندق در اطراف مدینه فریاد زد و هماورد طلبید، مسلمانان با شناختی که از نیروی بدنی و دلیری او داشتند، هیچ یک گام به جلو ننهادند. سکوت و عدم اقدام مسلمانان، باعث شد تا عمرو آنان را به ریشخند بگیرد و بگوید:
شما که می گویید کشتگان تان در بهشت و کشتگان ما در دوزخ اند، آیا یکی از شما نیست که بخواهد من او را به بهشت بفرستم یا او مرا به دوزخ روانه کند؟!
سپس اشعاری حماسی خواند و ضمن آن سرود: «بس که فریاد زدم و در میان جمعیت شما مبارز طلبیدم / صدایم گرفت! آیا هماوردی نیست با من نبرد کند؟»
هر بار که فریاد عمرو برمی خاست، تنها علی برمی خاست و از پیامبر(ص) اجازه ی رفتن به میدان می طلبید. این کار سه بار تکرار شد تا سرانجام حضرت اجازه داد. پیامبر، شمشیرش را به علی سپرد. عمامه ی ویژه ای بر سرش بست و برایش دعا کرد. امام وارد میدان شد و شعری با همان وزن و قافیه سرود:
شتاب مکن!
پاسخ گوی نیرومندی به میدان آمده است.
پس از گفت وگویی، نبرد درگرفت. حضرت زخمی شد و سپس بر عمرو پیروز گشت. عمرو بر خاک فروغلتید. حضرت بر سینه اش نشست. او آب دهان بر چهره ی علی افکند. امام که همه ی رفتارش برای خدا بود، برای دوری از انتقام شخصی، از سینه ی دشمن فرود آمد و اندکی به قدم زدن پرداخت تا خشم شخصی اش فرو نشیند، سپس برگشت و او را کشت.
عظمت کار علی در آن روز سرنوشت ساز، چنان تاثیر شگرفی بر روحیه ی مسلمانان و تأثیر منفی بر روحیه ی کافران داشت که رسول گرامی فرمود:
یک ضربت علی در روز [نبرد] خندق، برتر از نیایش انسان ها و جن هاست.
خود فرموده بود: «به خدا سوگند، اگر با ایشان [عرب ها] روبه رو شوم، من تنها باشم و آن ها روی زمین را پُر کنند، نه باک دارم و نه هراس.»۶
رسول گرامی او را در نبرد خیبر، «کرّار(۸) بی گریز» نامید و کافران را به یاری او تهدید می کرد.۷
حضورش در تمامی نبردها جز نبرد تبوک – که به فرمان پیامبر برای سرپرستی خانواده اش در مدینه مانْد – نشانه ی دلیری اوست.
زره او پشت نداشت و این خود دلیل دیگری است که به دشمن پشت نمی کرد و نمی گریخت. از دلیری بسیار ستایش می کرد و آفتش را دوراندیش نبودن می دانست.۸
دلیری، عزتی است مهیا.۹
دلیری، آذین است.۱۰
هنگامی که خبر بیعت شکنی بیعت شکنان به وی رسید فرمود:
شگفت در این است که مرا به آوردگاه می خوانند و می خواهند که در نبرد پای بفشرم و مادران شان در سوگ شان بگریند. هیچ گاه کسی نتوانسته مرا از تهدید به جنگ بترساند یا از ضرب شمشیر به وحشت افکند. زیرا من در ایمان به خدا به مرز یقین رسیده ام و هرگز در دین خود شبهه نیاورده ام.۱۱
می فرمود: «اگر اشیا از هم جدا شوند، راستی کنار شجاعت، و ترس کنار دروغ گویی خواهد بود.»۱۲
بزدلی را ننگ۱۳ و ترسویی را خواری آشکار۱۴ می دانست. به یاران ترسویش سفارش می کرد: «هرگاه از چیزی می ترسی، [با سنجش همه جانبه ی آن کار] خویش را در آن بیفکن؛ پس همانا سختی ترسِ از آن، سخت تر [و بزرگ تر و کاذب تر] از افتادن در آن است.»۱۵
دوراندیشی
دوراندیشی، ویژگی انسانِ خردمند است و برای رهبر یک صفت ضروری. علی از پشت پرده های زمان، آینده را می دید و پیروانش را به دورنگری و دوراندیشی فرا می خواند:
پیروزی با دوراندیش است، و دوراندیشی با تجربه به دست می آید.۱۶
نظرها بسیار است، دوراندیشی اندک است.۱۷
آن که تصمیم خود را آشکار کند [و لو دهد]، دوراندیشی اش نابود می شود.۱۸ [زیرا مخالفانش به نوعی برنامه ریزی او را بر هم می زنند].
کسی که دوراندیشی اش اندک باشد، اراده اش سست خواهد بود۱۹ [زیرا با احساسات تصمیم گرفته است].
دوراندیش، خودرأی نیست.۲۰
رازداری
سینه ی خردمند، صندوق راز اوست.۲۱
زمانه، رازهای پنهان را آشکار می کند.۲۲
هر آن چه پراکندنش نیکو نباشد، امانت است؛ گرچه پنهان داشتنش را نخواسته باشند.۲۳
آن که نتواند راز خود را نگه دارد، در نگه داری راز دیگران نیرومند نخواهد بود.۲۴
راز خود را به کسی مسپار؛ به دوراندیش نگو که می لغزد؛ به نادان نگو که خیانت می کند.۲۵
کسی که راز خویش را فاش کند، بی گزند نمی ماند.۲۶
رازت را جز به دین باور باوفا نگو.۲۷
کسی که رازش را پنهان می کند، اختیار خود را دارد.۲۸
مردان زیرک کسانی هستند که رازشان را از دوستان شان پنهان می کنند؛ دوستانی که هنگام خشم، از آن [سوء] استفاده می کنند.۲۹
رازت را به کسی که رازی نزدت ندارد، نگو.۳۰
من هیچ کسی را در فاش کردن رازم سرزنش نکرده ام، هنگامی که خود در نگه داری آن، از او کم حوصله تر بودم.۳۱
راست گویی
راست گویی را «جان سخن» و راه نجات را در آن می دانست.۳۲
به افراد پیشنهاد می کرد اگر می خواهند در رسیدن به اهداف شان موفق شوند، راست گویی پیشه کنند.۳۳
راست گویی، سرافرازی است.۳۴
راست گو با صداقتش به چیزی می رسد که دروغ گو با نیرنگش بدان نمی رسد.۳۵
باید مورد اعتمادترین شخص برای تو، راست گوترین مردم باشد.۳۶
بدهکاری بسیار، راست گو را دروغ گو و خوش قول را بدقول می کند.۳۷
ساده زیستی
پوشاک
«هارون» – پسر «عنتره» – می گوید: «در شهر خورنق(۹) هوا سرد بود. علی را دیدم که قطیفه ای بر خود پیچیده و از سرما رنج می بُرد. گفتم: “از بیت المال سهمی بردار.”
پاسخ داد: “چیزی از مالِ شما برنمی دارم. این قطیفه را که می بینی بر خود پوشانده ام، آن را با خود از مدینه آورده ام.”»۳۸
به خدا سوگند که این جُبّه ی خود را چندان وصله زده ام که دیگر از وصله زننده ی آن شرم می دارم. یکی مرا گفت: «آیا وقت آن نرسیده که به دورش افکنی؟» گفتم: «از من دور شو که به هنگام صبح است که مردم روندگان شب را می ستایند.»۳۹
خوراک
«اَحنف» – پسر «قیس» – وقتی به دربار شام رفت و غذاهای رنگین معاویه را دید، به گریه افتاد. معاویه پرسید: «چرا گریه می کنی؟»
پاسخ داد: «شبی هنگام افطار خدمت علی(ع) رفتم.» به من فرمود: «برخیز و با من و حسین همسفره باش.» و خود به نماز ایستاد. وقتی نمازش پایان یافت، ظرف در بسته ای را جلوی ایشان گذاشتند. درپوش غذا به گونه ای بسته بود که دیگری نمی توانست آن را باز کند.
امام درپوش را برداشت و آرد جو را بیرون آورد و خورد. عرض کردم:
شما سخاوتمند هستید. پس چرا غذای خود را در چنین ظرف در بسته ای پنهان می کنید؟ فرمود: «این کار به خاطر تنگ چشمی نیست. می خواهم فرزندانم به خاطر دل سوزی، چیزی [مانند روغن و دوغ] بر آن نیفزایند.»
– مگر این کار حرام است؟
– نه؛ اما رهبر امت اسلامی باید در خوراک و لباس، همانند بی نواترین افراد جامعه زندگی کند تا الگوی بینوایان باشد و فقیران، مشکلات و تهیدستی را تاب بیاورند.»۴۰
شکیبایی
تاب آوردن انبوه ستم و تلخ کامی های پس از رسول خدا درباره ی همسرش و خودش تا سی سال بعد، نش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 