پاورپوینت کامل نیم نگاهی به جریان های فکری – کلامی دوران امام رضا(ع) و شیوه های برخورد با آن ها ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نیم نگاهی به جریان های فکری – کلامی دوران امام رضا(ع) و شیوه های برخورد با آن ها ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیم نگاهی به جریان های فکری – کلامی دوران امام رضا(ع) و شیوه های برخورد با آن ها ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نیم نگاهی به جریان های فکری – کلامی دوران امام رضا(ع) و شیوه های برخورد با آن ها ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

>

شرایط فرهنگی، عقیدتی عصر امام رضا(ع)

اسلام دین جامع و مشحون از آموزه های اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و. .. است. از آن جا که این دستورات موافق با فطرت انسانی است به هر عقل سلیم و قلب فهیمی که ارایه شود، در ژرفای جان ها می نشیند و انقلاب درون ایجاد می کند. از این رو منظومه ی فکری و دینی اسلام، که ره آورد رسول خاتم از منبع لایزال الهی بود پس از رحلت آن حضرت نیز به سرعت رو به گسترش نهاد و در مدت کوتاهی چراغ هدایت آن به گوشه و کنار دنیای آن عصر

تابید و باقیمانده ی تمدن های پنجگانه ی عظیم روم، ایران، مصر، یمن، کلده و آشور را تحت نورافشانی خود قرار داد. تمدن شکوهمند اسلامی با رایحه ی توحیدی و تربیتی خود همه ی مبانی ظلم و بیداد و تاریکی ها را در هم کوبید و بانگ أشهد أن لا إله إلا الله و محمد رسول الله(ص) گوش آشنای دل های مستعد و خسته از ظلم و بیدادِ ستمگران گردید.

ظهور و بروز اسلام در سرزمین های پهناور به فوریت تمام انجام شد و در این تعاملات به واسطه ی طبیعت علم دوستی اسلام، زمینه ی ورود علوم و دانش های کشورهای دیگر نیز رفته رفته به جامعه ی اسلامی هموار شد.

نهضت ترجمه نیز با برگردان کتاب های علمی، فرهنگی که از یونان، مصر، هند و ایران، به کمک آمد و این حرکت علمی را سرعت بخشید. این ترجمه ها از زمان امویان آغاز و در عصر عباسیان به ویژه زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید چه این که در این زمان گستره ی حکومت اسلامی فراگیرتر از همیشه بود.

علما و اندیشمندان اسلامی با نقادی این آثار جدید الورود، سعی کردند تا با افزودن ابتکارات و ابداعات جدید، صورتی نو و صبغه ای جدید به این ره یافت ها بدهند و وجهه ی اسلامی برای آن فراهم سازند.

ناگفته نماندکه این حرکت علمی نه به وسیله ی امویان یا عباسیان بلکه با عنایت به آموزه های اسلامی که برای علم و دانش ارزش فراوان قائل بود و با تکیه بر جوهره ی ذاتی، به پیروان خود می آموخت که: “اطلُبُو العِلمَ و لَو بِالصِّینِ و اطلُبُوالعِلمَ و لَو بِسَفکِ المُهَجِ و خَوضِ اللُجَجِ”؛ بر این اساس، مسلمانان را به دنبال علم و دانش ره نمون

می ساخت هر چند در دورافتاده ترین نقاط جهان یعنی چین و با پرداختن هر گونه بهایی در این راه حتی خون دل می بود.

در مسیر شکوفایی علم و دانش در جهان اسلام، هارون الرشید (۱۹۳-۱۷۰) زمانی به قدرت رسید که به واسطه ی آمد و شد دانشمندان و پزشکان هندی و ایران و سریانی به بغداد، توجه اذهان عمومی به علوم و کتب پیشینیان توسعه یافته بود و دانشمندان غیرمسلمان نیز با فراگیری زبان عربی با مسلمانان مأنوس و معاشر بودند و آنان را تشویق به فراگیری علوم می کردند. رفته رفته خلفا با فلسفه و منطق آشنا شدند، اگر کشوری یا شهری را فتح می کردند

کتاب های شان را به آتش نمی کشیدند و نابود نمی ساختند بلکه دستور می داند به بغداد آورده شود و به زبان عربی ترجمه کنند. چنان که هارون پس از فتح «آنکارا» و «عموریه» و سایر شهرهای روم، کتاب های آن ها را به طبیب خود «یوحنا بن ماسویه» داد تا به زبان عربی ترجمه کند. در زمان هارون کتاب «اقلیدس» برای اولین بار توسط «حجاج بن مطر» ترجمه شد که به آن «هارونیه» می گفتند. در زمان مأمون همین کتاب باز ترجمه شد و به نام «مأمونیه» معروف شد. و اما مأمون، تأثیر بیشتری در این برگرداندن ها داشت. شکی نیست که او در ترجمه ی کتاب های یونانی کوشش بسیار نمود و هزینه ی فراوانی کرد به طوری که گفته اند گاهی به اندازه ی وزن کتاب ها، طلا می داد و پس از ترجمه، مردم را به خواندن و فراگرفتن آن تشویق می کرد.

در تاریخ آمده که مأمون شبی ارسطاطالیس، فیلسوف مشهور یونانی را در خواب دید، از او مسائلی پرسید و چون از خواب برخاست به فکر ترجمه ی کتاب های او افتاد، نامه ای به پادشاه روم نوشت و از وی خواست مجموعه ای از علوم قدیم که در بلاد روم بود، برای او بفرستد. پادشاه روم پس از گفت وگوی بسیار این درخواست را پذیرفت. مأمون جمعی از دانشمندان را مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» سرپرست بیت الحکمه کتابخانه ی بسیار بزرگ و مشهور بغداد را مأمور انجام این مهم نمود. آنان آن چه را از بلاد روم یافتند و پسندیدند جمع آوری کرده، نزد مأمون فرستادند و مأمون نیز دستور ترجمه آن ها را داد.۱

گذشته از منویات و سیاست های مأمون، مانند تظاهر به طرف داری از علم و دانش، سرگرم کردن مردم، جلب و جذب دانشمندان بلاد اسلامی به خود یا ساختن دکانی در برابر مکتب اهل بیت(ع) – هر چه بود – او در راستای ترجمه ی کتاب ها مساعی بسیار به خرج داد «و حتی اشراف و اعیان دولت او نیز خط مأمون را ادامه داده و ارباب علم و فلسفه و منطق را گرامی داشتند و در نتیجه مترجمین بسیاری از عراق، شام و ایران به بغداد آمدند»۲ مسعودی می گوید: یحیی ین خالد برمکی به بحث و مناظره راغب بود و مجلسی داشت که متکلمان اسلام و ملل دیگر در آن گرد می آمدند.۳ به تدریج کتاب های فلسفی در زمان مأمون ترجمه شد و آزادی عقیده رواج یافت و همین آزادی فکر و اندیشه سبب پیدایش مذاهب مختلف شد که از جمله ی آن ها فرقه ی «معتزله» بود که سعی در تطبیق دین و عقل داشتند و چون اصول این مذهب پیروی از حکام عدل و منطق بود لذا در مدت کوتاهی پیروان زیادی پیدا کرد. مأمون معتقد به طریقه ی قیاس بود و بر این اساس مذهب معتزله را برگزید و بزرگان آن طایفه چون «ابی الهذیل علاف» و «ابراهیم بن سیار» را به خود نزدیک ساخت و مناظره با علمای کلام را پایه گذاری کرد و حتی آرای غیر مأنوسی چون مخلوق بودن قرآن در پرتو حمایت وی طرح گردید. در این حال فقهای عامه به مخالفت برخاستند و مأمون چون در مقابل اکثریت مردم قرار گرفت به ناچار از راه مناظره و مباحثه علمی وارد شد در مجموع «مأمون به علت کثرت اطلاعات و آزادی عقیده و تمایل به قیاس عقلی، از ترجمه ی علوم یونانی به عربی باک نداشت و ابتدائاً برای تأیید مذهب معتزله به ترجمه ی کتب منطق و فلسفه دست زد، سپس به ترجمه ی کلیه ی تألیفات ارسطو – از فلسفه و غیر آن – پرداخت و بدین گونه در اوائل قرن سوم هجری ترجمه ی آن کتاب ها آغاز گشت. معتزله مانند تشنه ای که به آب برسد مطالب فلسفی ارسطو را دریافتند و آن را کاملاً بررسی و مطالعه کردند و در نتیجه برای مبارزه با مخالفان، حربه ی تازه ای به دست آوردند.۴

تأثیر فرهنگ وارداتی بر جامعه اسلامی

هر چند که مجاهدت علمی در واقع، امری پسندیده و مطلوب است اما نمی توان از بازتاب و تأثیرات منفی آن غافل ماند. تلاش های علمی عصر عباسیان نیز از این آسیب جدی در امان نماند زیرا در بین این گروه مترجمان، افرادی از پیروان متعصب و سرسخت مذاهب دیگر مانند زردشتیان، صائبان، نسطوریان، رومیان و برهمن های هند بودند که آثار علمی بیگانه را از زبان های یونانی، فارسی، سریانی، هندی، لاتین و غیره به عربی ترجمه می کردند. یقیناً همه ی آن ها در کار خود حُسن نیت نداشتند و گروهی از آنان سعی می کردند که فرصتی برای نشر عقاید فاسد و مسموم خود، به دست آوردند و درست به همین علت عقاید خرافی و افکار انحرافی و غیراسلامی در لابلای این کتب به ظاهر علمی، به محیط اسلام راه یافت و به سرعت در افکار گروهی از جوانان و افراد ساده دل و بی آلایش نفوذ کرد.۵ دکتر «طه حسین»، اندیشمند معاصر مصری، درباره ی تأثیر ناروایی که آشنایی مسلمانان با فرهنگ های بیگانه به خصوص با فرهنگ یونانی گذاشته، می نویسد: «چیزی نگذشت که مسلمانان با فرهنگ های بیگانه به خصوص با فرهنگ یونانی و از همه بیشتر با فلسفه ی یونان آشنا شدند. این ها همه، روی مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسیله ی دفاع از دین خود قرار دادند، آن گاه قدمی فراتر نهادند و عقل قاصر بشری را بر هر چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه ی معرفت است و تدریجاً خود را بی نیاز از سرچشمه ی وحی دانستند. این ایمان افراطی به عقل، آنان را فریفته ساخت و به افراط و دوری از حق گرفتار آمدند. همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالات واهی تمسک جستند و شماره ی فرقه های آنان را از هفتاد گذراند.»۵

باید توجه داشت که به طور قطع در آن زمان: هیئت علمی کارآمدی در دستگاه عباسیون نبود تا آثار علمی بیگانگان را مورد نقد و بررسی دقیق قرار دهند، ناخالصی آن را بگیرند و به طور ناب و روشن در اختیار جامعه ی اسلامی بگذارند و همین فقدان نظارت علمی باعث به وجود آمدن انحرافات فکری و کلامی گردید.

نقش امام رضا(ع) در مواجهه با فرهنگ بیگانه

این شرایط مه آلود و فضای انحرافی فکری و کلامی، وظیفه ی سنگینی به عهده ی امام علی بن موسی الرضا(ع) گذاشت. امام(ع) به خوبی از این وضع خطرناک آگاه بود از این رو با اهتمام و جدیت تمام، تلاش نمود تا آسمان دیانت را از غبارهای آلوده پاک نماید. ایشان کوشیدند تا اصالت عقیده و فرهنگ ناب را گویا و شفاف نمایند. جامعه ی اسلامی را با هدایت حکیمانه ی خود از انحراف و التقاط حفاظت کنند. در آن زمان وسعت کشور اسلامی به آخرین حد خود رسیده بود و کشورهای ایران، افغانستان، سند، ترکستان، قفقاز، ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، عربستان، سودان، الجزایر، تونس، مراکش و اسپانیا (آندلس) در قلمرو دولت اسلامی قرار داشت. گوستاو لوبون فرانسوی در این باره می نویسد:

حقیقت این است که سلطنت سیاسی اعراب در زمان هارون و پسرش مأمون به اوج قدرت رسید، زیرا حد شرقی سلطنت آن ها در آسیا، مرز چین بود و در افریقا، اعراب، قبائل وحشی را تا مرزهای حبشه و رومیان را تا تنگه ی بسفور به عقب راندند و همچنان تا کرانه های اقیانوس اطلس پیش رفتند.۶

با این گستره ی وسیع و در چنین شرایطی که فرهنگ این کشورها به مرکز اسلام نفوذ و مایه ی اختلاط جدی اندیشه ی آنان با فرهنگ اصیل اسلامی ایجاد شده بود، امام(ع) رسالتی بس سنگین در راستای پاک سازی دین اسلام و تفکیک سره از ناسره و غثّ و سمین داشت و انصافاً نهایت اهتمام را در شفاف سازی مبانی دینی و زدودن پیرایه ها به ویژه با حضور فعال در مناظرات علمی – کلامی انجام دادند.

از سوی دیگر مأمون عباسی نیز با تحمیل مقام ولایت عهدی به امام رضا (ع) با نیاتی نامبارک در خراسان جلسات بحث و مناظره تشکیل می دادند و از اعاظم علمای زمان اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان در این جلسات دعوتمی کرد.

هر چند پوشش ظاهری این دعوت ها، اثبات و تبیین مقام والای امام(ع) در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود اما در واقع مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خود مقام امامت را در نزد ایرانیان علاقه مند خدشه دار کند گو این که او تصور می کرد امام(ع) تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشنایی دارد! در جهت تقویت این نظریه و نیت سوء مأمون، در روایت نوفلی آمده: «سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام در خطه ی خراسان نزد مأمون آمد. مأمون وی را گرامی داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت: پسرعمویم علی بن موسی(ع) از حجاز نزد من آمده و او علم کلام و دانشمندان این علم را دوست دارد. اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی الحجه) نزد ما بیا تا با او به بحث و مناظره بنشینی. سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیر مؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو، در حضور جماعتی از بنی هاشم سؤال کنم. مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم! مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی!

سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد، در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمّتی بر من نخواهد بود.»۷ (البته در این مجلس، سلیمان سخت در تنگنا قرار گرفت و تسلیم شد.)

شاهد دیگر بر این مدعا و نیت پلید مأمون، روایتی است که از لسانِ امام رضا(ع) نقل شده و آن هنگامی بود که خود مأمون در بحث و مناظره به دفاع از افضلیت امام علی(ع) می پرداخت. امام علی(ع) به یاران مورد وثوقش فرمود: «فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سرآید.»۸

البته شاید دفاع مأمون از علویان، به دلیل این بود که حکومت عباسیان با شعار «الرضا من آل محمد» به پیروزی رسیده بود و رجال و ارکان اصلی حکومت آنان را ایرانیان تشکیل می دادند و آنان نیز عاشق اهل بیت (ع) بودند. بنابراین برای ظاهرسازی و حفظ حکومتش چاره ای جز این نداشت.

در شفاف سازی منویات مأمون، «ابا صلت» هم به گونه ای دیگر از منویات مأمون پرده برمی دارد و می گوید:

از آن جا که امام(ع) در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روزافزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه ی کشور فراخواند تا در مباحثه، امام(ع) را به موضع عجز اندازند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.