پاورپوینت کامل هارد و نگاه دزدانه ی ادوارد! ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هارد و نگاه دزدانه ی ادوارد! ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هارد و نگاه دزدانه ی ادوارد! ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هارد و نگاه دزدانه ی ادوارد! ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

>

خدا را شکر لوکوموتیوها الآن دیگر برقی اند! اگر دیزلی بودند، در این شیب های روبه بالا، یک آن می دیدی دیگر شیب را نمی کشند و فراری می شوند. حالا ما نسل سومی ها مثل لوکوموتیوهای برقی هستیم که بعضی ها مترو هم می گویند. البته قرار بود مونوریل بشود؛ اما قطار بی نوا وقتی فهمید که آن را هم می خواهند شیب بهش بدهند، سنگ کوب کرد. خلاصه آن قدر این شیب زیاد شد که ناخودآگاه ریل های قطار تورم کج شد و کمی تا قسمتی به عقب برگشت. تا آن جا که خاله ی مادربزرگم بتواند رایانه اش را عوض کند؛ همان رایانه ای که یکی از دوستانش که رفته بوده مالزی تا آن جا دمپایی ابری بفروشد، برایش خریده بود. آن وقت ها تازه پنتیوم یک ها درآمده بودند. حالا پیرزن پس از سال ها چشم انتظاری، با پس انداز یارانه اش دیگر می توانست از شر رایانه ای که قرار بود مهمانی چندماهه شود و از بد روزگار به صاحب خانه بدل شده بود، راحت شود و آن را به یک میهمانی ابدی بفرستد. آخر آن قدر جیغ می زد و هوارینگ هوارینگ به راه می انداخت که میگرن برایش به ارمغان آورده بود. بنده ی خدا می گوید وقتی سی دی می گذارد، آن قدر می چرخاند و قیژقیژ راه می اندازد که می ترسد همین الآن کیسش مثل موشک ماهواره پرتاپ شود و حتی تا آن سوی کهکشان راه شیری هم برود. وقتی می خواهد یک پنجره ی مای رایانه را باز کند، باید یک روز تعطیل عمومی اعلام کرد.

خاله ی مادربزرگم معتقد است اگر بین سرعت CPU رایانه اش و حلزون، مسابقه برگزار شود، حلزون با اختلاف چندکیلومتری اول می شود. می گوید: «خدا نکند که دلم بگیرد و بخواهم آهنگ نقطه چینی گوش بدهم! ذلیل مرده آن قدر طول می دهد که خودم مجبور می شوم به طور مُستتر در بلندگو فروروم و استعدادهای نهفته در ضمیرناخودآگاهم را آشکارا فریاد کنم. ننه جان! انگار ماشین خدا، بس که خسته شده نا ندارد! فیلم ها را که نگو، آن قدر اسلوموشن نشان می دهد که انگار صدا، دوربین، صحنه و بازیگر همه پانتومیم می روند. حالا خدا را شکر هنوز به کارت گرافیک امید هست؛ وگرنه باید سایه ی تصویرها را می دیدم.»

بعد هم می گوید نمی تواند با رایانه اش تمرین تایپ ده انگشتی کند. رفته بود تا تایپ بیست انگشتی با قابلیت استفاده از پا و دست هم زمان را یاد بگیرد؛ اما هر وقت می خواست در خانه تمرین کند، از زمان فشاردادن کلید تا نمایش آن روی مانیتور، اندازه ی گریم یک بازیگر تئاتر تا رفتن روی سن باید منتظر می شد. یک بار از شدت حرص آن قدر کلید را فشار داده بود که نزدیک بوده کلیدها روی انگشت هایش یادگاری بمانند. فتوشاپ، فلش و گیم هم که کلاً در رایانه ی او تحریم اند؛ چون اصلاً نصب نمی شوند و همان جا پشت در می مانند. می گوید این ها را برای آن می گوید که بدانم او چه زجری کشیده و تورم چه به حال او آورده است.

ـ زجری از تورم کشیده ام که مپرس

طعم تلخ هجران بی پولی و رایانه ای نو کشیده ام که مپرس

مپرس؛ حالا خدا را شکر با پس انداز یارانه هایم می توانم یک رایانه ی خوب بگیرم که از شر سِک سکه های CPU، خون ریزی داخلی power، ابرعطسه های سیستم عامل، دوئلینگِ صفر و یک، هوارینگِ فن، راشیتیسم ماوس و دیگر بلایا خلاص شوم. حالا ننه جان! تو که متخصص هستی، این را برای من عوضش کن. شنیدم می گویند اطلاعاتش را خیلی راحت از هارد دیسک می توانند کش بروند. کلی عکس های ننه و خاله ی من که همشون صدوبیست ساله که مردن یا دیرزی و دیرین شناس هستند، توش هست. ننه! می گویم نکند یک وقتی عکس های مان را ببرند بدزدند. آخر من هر وقت اینترنت می رفتم، می ترسیدم ادوارد اسنودن عکس هایم را بدزدد و پخش کند.

من خودم هم واقعاً نمی دانم این ها را خاله ی مادربزرگم، کی و از کجا شنیده؛ گمانم اخبار نگاه کرده بود! بدبخت اسنودن کارش به کجا رسیده که خاله ی مادربزرگ من هم از او می ترسد. جالب است او که خودش از همه ی دنیا فراری شده است. حالا اصلاً معلوم نیست خاله ی مادربزرگ من با ویندوز ۹۸ چه جور اینترنت را باز می کرده، خدا می داند؟ چون ویندوزهشتش هم در بازکردن اینترنت در ایران ماندند! حالا نمی دانم با ویندوز ۹۸ چه طوری به اینترنت می رفته که سازمان سیای آمریکا بخواهد عکس هایش را بدزدد. طفلک خاله ی مادربزرگم می گوید: «هر وقت با هزار مصیبت به اینترنت وصل می شدم، کلی أمّن یُجیب می خواندم تا یک وقت اوبامای ذلیل مرده با ادواردهای خیرندیده اش، عکس های ما را ندزدد، بعد بنشیند در کاخ سفید و با آن چشم سفیدها نگاه کند. حالا هم که می خواهم کامپیوترم را بفروشم، می ترسم یک وقت سازمان سیا یکی از این اسنودن ها را نفرستاده باشد تا کامپیوترهایی را که ما می فروشیم بخرند بعد ببرند و اطلاعاتش را دربیاورند. ننه جان! من خودم همه ی عکس های مان را در فلش کپی کردم و تمام درایوهای رایانه ام را هم فرمت کردم؛ ولی می ترسم باز این ادوارد اسنودن ذلیل مرده یک راه حل دیگری در آستینش داشته باشد و عکس ها

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.