پاورپوینت کامل شیعه یک حرکت است، حرکتی زیبا ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیعه یک حرکت است، حرکتی زیبا ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیعه یک حرکت است، حرکتی زیبا ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیعه یک حرکت است، حرکتی زیبا ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

>

گفت وگو با شکورا عبدالصمد، روان شناسی مسلمان در آمریکا

وقتی شما هم پای صحبت «شکورا عبدالصمد» بنشینید بی شک با من هم نظر خواهید شد که او یکی از کسانی است که اسلام واقعی را به تمام معنا درک کرده است؛ زمانی که با ایشان روز ملاقات را تعیین می کردیم اولویت ایشان؛ آسایش مادر بیمار و شوهر معلولش بود و کاملاً واضح بود تمام محور زندگی اش را به آنان معطوف کرده و در خدمت آن هاست. با خودم فکر کردم بی شک، بی راه نیست که مردم منطقه او را به عنوان یکی از زنان بااخلاق و صبور می شناسند؛ چراکه در طول سال ها تیمارداری، هنوز خستگی ناپذیر و خوش رو از میهمانانش استقبال می کند. او و شوهرش «حسین عبدالجبار» زوج خوش بختی هستند که سال ها پیش، به اسلام دعوت شدند و ندای حق را لبیک گفتند و به جمع مریدان علی بن ابی طالب(ع) درآمدند.

ساعت یازده صبح در واشنگتن دی سی، پشت در منزل ایشان بودم و زمانی که وی در را به رویم گشود با احوال پرسی گرم که گویی سال هاست با من آشناست من را به داخل منزل دعوت کرد.

* خانم شکورا! خیلی ممنون که با این همه مسئولیت این فرصت را به من دادید تا با شما گفت وگویی داشته باشم. لطفاً خودتان را برای خوانندگان معرفی کنید؟ و این که چند سال است مسلمان شدید؟

در راستیکست آمریکا در ایالت پنسیلوانیا متولد شدم و بیست سالی است که به واشنگتن دی سی آمده ام و ۴۳ سال است که مسلمان شده ام. داشتم جدی دنبال خداوند می گشتم و او را پیدا کردم.

* چه شد که شما دنبال خدا می گشتید؟

پدر و مادرم مسیحی هستند و من همین طور که بزرگ می شدم سؤال هایی درباره ی مسیحیت داشتم. وقتی سؤال می کردم جواب های خوبی نمی توانستم پیدا کنم و جواب ها متناقض و ضد و نقیض بودند و کنجکاوی های مرا سیراب نکردند؛ حتی یک زمان بود که از مسیحت هم دور شدم و نمی توانستم اسمم را چه بگذارم؟ از نظر دینی نمی دانستم چه هویتی داشتم. در یک برهه، خودم را کافر می دانستم؛ چون اعتقادی به چیزی نداشتم و فکر می کردم چون دیگر مسیحی نیستم، با آن منطقی که به ما یاد داده بودند، پس در نتیجه، بی دین و کافر به حساب می آمدم؛ ولی با این حال، با خدا همیشه حرف می زدم و حتی به عنوان یک مسیحی هم همیشه با او حرف می زدم و همیشه ارزش های دینی با من بود، حتی آن وقت که خودم را کافر می دانستم با خداوند حرف می زدم و می گفتم هدایتم کند از او می پرسیدم در مورد مشکل هایی که برایم پیش می آمد؛ مشکل های فکری و همیشه به او التماس می کردم که جوابم را بدهد و از او می خواستم که برای من توضیح بدهد که اصلاً این زندگی معنی اش چیست؟ و برایم هویدایش کند و در خلوتِ خانه صدایش می کردم و او شنید و جواب مرا داد.

*آیا کسی هم شما را در این راه کمک کرد؟

خب، خیلی خوش حال هستم که مادربزرگم خوش بختانه مرا به مذهب دعوت کرد و او به من کمک کرد که معتقد به خدا باشم و این خیلی تأثیر گذاشت در زندگی من. از خدا می خواهم که او را بیامرزد.

*چه طور با دین اسلام آشنا شدید؟

اولین بار، روزی در خیابان راه می رفتم و در خیابان بودم که به من یک ورقه دادند، یک بروشور، و من رفتم به گروه الیجا محمد و آن ها هر جمعه برنامه داشتند و من یک بار به جلسه ی آن ها رفتم. صحبت سخنران درباره ی تعصب نژادی در جامعه بود. بیش تر درباره ی چیزهایی صحبت می کرد که برای من ثانویه بود و من می خواستم درباره ی دین صحبت کنند؛ ولی آن ها در مورد این که چرا سفیدها، چرا سیاه ها؛ بحث در مورد این چیزها بود. از آن جا بیرون آمدم و نمی دانستم دنبال چه می گردم. با خودم گفتم؛ این ها چیزهایی نیستند که من دنبال آن می گردم.

*جالب است، بعد چه کار کردید؟

من خیاط بودم. یک روز یک خانم مسلمان آمد تا من برایش لباس اسلامی بدوزم. او دوست من شد و مرا به دین اسلام معرفی کرد و این دین یک تکامل تدریجی بود. ده سال اول، سنی مذهب بودم. تنها کسانی که در حوالی منطقه ی ما بودند فرقه ی احمدیه و پیرو احمدیه بودند. اولین کتابم و قرآنم را از مسجد احمدیه به دست آوردم. چیزهایی که خیلی در زندگی مرا اذیت می کرد مسائل اخلاقی بود و من جوابی برای شان پیدا نمی کردم. مثلاً این که پدری الکل خورده و به دخترش تجاوز می کند و این غیرقابل قبول بود و… و من این ها را دیده بودم؛ ولی وقتی قرآن خواندم که خداوند می فرمایند: مردان و زنان متقی، چشمان شان را پایین بیاورند و نگاه نکنند و خودشان را حفظ کنند. گفتم این بهترین چیزی است که شنیدم و از فسادهای اخلاقی جلوگیری می کند. بعضی آیات کوچک را می خواندم همین طور هیجان زده می شدم و در اتاق نشیمن راه می رفتم و از این که این کتاب به دستم رسیده و من می خواندم، خدا را شکر می کردم. یادم می آید موقعی که بی دین بودم از خداوند خواستم که ذهنی روشن به من بدهد. مثلاً این مطالب کوچک را که می خواندم در قلبم می نشست و مدام خداوند را شکر می کردم و چند سالی همین طوری بود و شروع کردم مسلمانان را دیدن و ارتباط برقرار کردن و آشنایی با مسلمانان و نظرهایم و ایمانم روزبه روز تغییر و کامل می شدند.

*الحمدلله الآن شیعه هستید. چه طور با شیعه آشنا شدید خانم شکورا؟

من اطلاعات خودم را جمع کردم و اطلاعات من درباره ی اهل بیت پیامبر اسلام بود. تحقیق مانند یک سفر بود.

*چه گونه این مسافرت را شروع کردید؟

همیشه دوست داشتم درباره ی تاریخ اسلام مطالعه کنم. وقتی ما از فلادلفیا به بالتی مور رفتیم؛ در آن جا خانمی را پیدا کردم که کتاب دار دانشگاه جان هاپس کین بالتی مور بود. به او گفتم که می خواهم در مورد تاریخ اسلام مطالعه کنم و او یک کارت کتاب خانه به من داد تا بتوانم به کتاب خانه ی دانشگاه هاپس کین بروم. هر روز بعدازظهرها برای مطالعه به کتاب خانه می رفتم. شروع کردم به یاد گرفتن دستور زبان عربی در دانشگاه تمپل در پنسلونیا، عربی را یاد گرفتم و می توانستم متن های عربی را مطالعه کنم. بعد برخی از کتاب های شیعه را به دست آوردم؛ اما ابتدا چیزهایی که در آن کتاب ها بود، باور نکردم.

*چه چیزهایی درکتاب ها بود که باورشان نداشتید؟

آن کتاب های شیعه از بوستون تگزاس آمده بود و یک گروه برادران مسلمان آن ها را فرستاده بودند؛ و اگر درخواست می کردید، آن ها کتاب می فرستادند. وقتی کتاب ها را تمام می کردی و بعد سؤال می کردی، کتاب های بیش تری می فرستادند و من شروع کردم به خواندن کتاب ها. آن جا یک کتاب تاریخی بود که تعریف می کرد در زمان پیامبر اسلام و بعد از رحلت ایشان چه اتفاقاتی افتاده بود. راستش را بخواهید باور نکردم؛ ولی چون به تحقیق پرداختم و دوباره به کتاب خانه ی هاپس کین رفتم، در آن جا کتاب و ادبیات تاریخ اسلام نیز یافتم و کتابی که خیلی روی من تأثیر گذاشت؛ نام کتاب «تاریخ طبری» بود. «تاریخ طبری» قدیمی و چاپ های اخیر آن را هم پیدا کردم. یک کتاب کوچک در هوستون پیدا کرده بودم که نوشته بود چیزهایی را در چاپ جدید کتاب تاریخ طبری تغییر داده اند. کتاب خانه به من اجازه نمی داد کتاب را همراه داشته باشم. پس کتاب را کپی کردم و نسخه ی جدید آن ها و نسخه ی قدیم را با هم مقایسه کردم. برای مثال در نسخه ی قدیم از امام علی(ع) مطلبی بود؛ ولی در نسخه ی جدید آن از آوردن نام حضرت علی(ع) خودداری کرده بودند و نوشته بودند فلانی و فلانی گفته است. با خواندن این مطالب کاملاً شوکه شده بودم. کتابی دیگر پیدا کردم به نام «المراجعت» که سندی بود و بیان شده بود از کنفرانسی در سال ۱۹۴۰ در دانشگاه الحزر مصر؛ آن جا یک کنگره و نشستی بود از محققان شیعه و سنی که تقریباً یک ماه در یک گفت وگوی آزاد با هم صحبت می کردند و من آن موقع سنی بودم؛ ولی شروع کردم دوباره کشف کنم و مطالعه ی عمیق تری داشته باشم. این، خیلی ناراحت کننده بود برای من و آن جا اطلاعات بسیاری بود که رفتارهای بسیار خشن و زشتی با فرزندان پیامبر(ص) گفته شده بود و بیان آن وقایع، خیلی سخت هست و کارهای این ها در تاریخ و من نمی توانم بگویم خیلی سخت است.

*پس این داستان برایت خیلی بغض آور بود؟

بله؛ در واقع، خواندن این داستان مرا بسیار افسرده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.