پاورپوینت کامل فاطمه فاطمه است، نگاهی دوباره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فاطمه فاطمه است، نگاهی دوباره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فاطمه فاطمه است، نگاهی دوباره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فاطمه فاطمه است، نگاهی دوباره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
نگرش جامعه شناسانه به تاریخ اسلام و تاریخ و سرگذشت شخصیتها، به مفهوم انکار و رد زوایای دید دیگر نیست. بالاخره این هم یک نوع نگاه است که کارآمدی خود را اثبات کرده است، هر چند یافته های این علم هم نسبی است. .. حوادث در بستر جامعه رخ می دهند نه در خلإ و نه در آسمان، و جامعه همان انسانها هستند با ویژگیهای فردی، قومی و اجتماعی خویش و همچنین رشته ها و ریشه هایی که آنان را به هم می پیوندد. به گمان ما، شناخت شخصیتها زمانی میسر خواهد بود که ما در مطالعه خویش شرایط زمانی و مکانی و موقعیت تاریخی و اجتماعی آنها را خوب بشناسیم. با این زمینه، می توانیم از طریق مقایسه و سنجش و مطالعه کارکردها به آنان معرفت پیدا کنیم.
کتاب ((فاطمه، فاطمه است)) این نیاز را به خوبی برآورده است و اضافه بر نظرها و نظریه های دقیق و موشکافانه جامعه شناختی، شور و عشق و ارادت ناب نویسنده به آستان بانوی بزرگ اسلام(س) خواندن آن را بسی آسان و بلکه دل انگیز و روح نواز کرده است و به قول مولانا:
چند از این الفاظ و اضمار و مجاز
سوز خواهم، سوز، با آن سوز ساز
آنچه می خوانید نگاهی دوباره است به این کتاب و گزارشی است خواندنی.
نام کتاب: فاطمه، فاطمه است
نویسنده: دکتر علی شریعتی
مجموعه آثار (۲۱)
ناشر: انتشارات چاپخش
تیراژ چاپ پنجم: ۵۰۰۰ جلد
((فاطمه، فاطمه است)) از نخستین کتابهای تحلیلی پیرامون شخصیت حضرت زهرا(س) به زبان فارسی است. متن کتاب، نخست به صورت سخنرانی و در یک جلسه، در تاریخ ۱۴ / ۴/ ۱۳۵۰، در حسینیه ارشاد ارائه شد و سپس با اصلاحات و اضافات اندکی توسط نویسنده – سخنران – تکمیل شد و صورت کتاب پذیرفت. این کتاب گدازه های درد و سوز و غیرت دینی و شور مذهبی است که از حنجره انسانی پرشور فواره کرده است و پنجره ای است برای نگریستن به چگونگی هجوم فرهنگی و غارت اخلاقی غرب به شرق اسلامی که زن نخستین قربانی این تهاجم و اولین اسیر دام بحران هویت بوده است.
مرحوم دکتر علی شریعتی در این کتاب، تحلیل جامعی از وضع موجود زن ایرانی (در ۲۶ سال پیش) ارائه می دهد و نیاز واقعی او را به شناخت الگوی یگانه زن مسلمان، حضرت فاطمه(س)، تبیین می کند.
ایشان از همان ابتدای سخن (کتاب) خود، تإسف خویش را از کمی مطالعات و کند و کاوهای عالمان راستین در زمینه شناخت الگوهای درخشان شیعه، پنهان نمی دارد و در اهتمام دانشوران غرب به تحقیق در باره شخصیت بزرگان دین و مذهب – در عین غفلت ما از این مهم – تإمل می کند و معتقد است که محدودیت آگاهی جامعه نسبت به ابعاد شخصیتی و حیاتی امامان و بزرگان، زیانهای بزرگی را در پی داشته است.
نویسنده به طور مشخص در این کتاب با زن مسلمان روی سخن دارد. زنی که در معبر دگرگونیها و تغییر ارزشها قرار گرفته و می خواهد هویت خویش را باز شناسد و به آن پایبند باشد. ((ما مسلمانیم، زن جامعه ما – که می خواهد به سرحد استقلال و انتخاب خویش برسد، وابسته به یک تاریخ، فرهنگ، مذهب و جامعه ای است که روح و سرمایه اش را از اسلام گرفته است و زنی که در این جامعه می خواهد ((خود))ش باشد و ((خود))ش را بسازد و ((یک بار دیگر متولد شود)). .. نمی تواند از اسلام بی نیاز و نسبت به آن بی تفاوت بماند و بنابراین طبیعی است که این سوال به مغزش خطور کند که: مردم ما همواره از فاطمه دم می زنند، هر ساله دهه ها برایش می گریند، صدها هزار دوره و مجلس و منبر روضه و جشن و عزا به خاطرش برپا می کنند. .. و با این همه چهره روشن او شناخته نیست و تنها چیزی که مردم ما از این شخصیت مقدس و بزرگ می دانند این چند قلم تکرار مکررات نسل اندر نسل و قرن اندر قرن است که شب و روز و در تمامی سال و سراسر عمر واگو می شود. ..)) [۱]
جانمایه کتاب، پاسخ به این پرسش اساسی است که زن مسلمان امروز پس از گذشت ۱۴ قرن، چگونه می تواند فاطمه(س) را بشناسد و از او الگو بگیرد؟
نویسنده محور بحث را به گذشته های دور می برد و راز نبوغ و حقیقت پرستی ایرانیان را در پذیرش اسلام شیعی – به رغم آنکه اسلام با شکل سنی اش وارد ایران شد – یادآور می شود که بزرگترین افتخاری که ملت ما در طول تاریخ خویش می تواند بدان ببالد ((بازشناختن فریب و دروغ و باز کردن مشت نیرومند خیانتکار غاصب غالب)) و ((بازیافتن حقیقت مجهول و غریب و پنهان در پس پرده های ضخیم و سیاه باطل مشهور است)). این است که این ملت در لحظه هولناک و سیاه و دشواری از تاریخ، علی(ع) را انتخاب کرد.
((این یک انتخاب دشوار و شگفتآور بود و نشانه نبوغ اندیشه و هوشیاری خارق العاده و عظمت استقلال روح و حقیقت پرستی و شهامت معنوی این ملت که علیه تاریخ عصیان کرد و نظام عالمگیر خلافت را نفی کرد.)) [۲]
تشیع، حقیقت و تمامیت اسلام
نویسنده، تشیع و اصول اندیشه شیعی را عین اسلام – و نه افزوده شده بر آن – می داند و اسلام منهای ((عدل)) و ((امامت)) را اسلام منهای اسلام می خواند:
((خانواده علی (عترت) را جانشین سنت پیغمبر نکرده ایم یا بر آن نیفزوده ایم؛ این خانواده خود اوست. خیلی ساده و راسته از آنان می پرسیم که وی چه می گفت و چه می کرد و چه می خواست؟ برخلاف آنچه امروز دشمن و دوست می پندارند، شیعه سنی ترین مذاهب اسلام است. اختلاف اصلی بر سر این است که علی(ع) و شیعیان راستین و آگاهش از آغاز کوشیده اند تا در برابر بدعتها، سنی بمانند و سنت را نگاه دارند.)) [۳]
نویسنده آنگاه به سرنوشت خونین شیعه اشاره می کند که در طول تاریخ برای دفاع از ((اسلام عدل و امامت)) در برابر ((اسلام جور و خلافت)) و وفاداری به خانه کوچک [فاطمه] که به اندازه همه انسانیت بزرگ بود – تازیانه ها و شکنجه ها و زندانها و محرومتیها را به جان پذیرفت و نگذاشت شعله پرفروغ اسلام عدل و امامت در معبر تاریخ خاموش و در وجدان توده فراموش شود و متذکر می شود که این مسوولیت خطیر را دو گروه عهده دار بوده اند: ۱- عالمان بزرگ، آگاه و مجاهد شیعه که بنا به اصل اعتقادی تشیع، امامت را ادامه نبوت و علم را ادامه امامت می دانستند. ۲- توده مردم صمیمی و پاک اعتقاد ما که از گستاخی سکوتشان، شکنجه های خلیفه عرب و سلطان ترک و عجم به فریاد میآمد و گرده های مردانه شان – که همچون صخره های صبور گویی رنج را حس نمی کند – شلاقهای حکومت را به درد میآوردند.
بنیاد تشیع
نویسنده معتقد است: هر مذهبی و مکتبی و انقلابی نیاز به دو عنصر دارد؛ عقل و عشق. عقل به انسان روشنایی و شعور و شناخت و بینایی و آگاهی می بخشد، و عشق حرکت و نیرو و جنبش و جوشش میآفریند. اسلام نیز دین اندیشه و عشق، کتاب و جهاد است و تشیع تجلیگاه عشق و شور و خون و شهادت و کانون جوشان احساس و در عین حال یک نوع اندیشه و معرفت و فرهنگ علمی و عقلی ویژه و نهضت فکری نیرومند. متفکران و دانشمندان شیعه مظهر اجتهاد و تحقیق و نگهبان روح و حقیقت و جهت راستین اسلام نخستین، و توده مردمش مظهر وفاداری به حقیقت و اخلاص و عشق و شور و جانبازی در راه علی(ع) و ادامه دهندگان راه علی(ع). ((و اما امروز نیز توده مردم، همچنان. .. به این خانه وفادارند و هنوز پس از گذشت قرنها و دگرگونیها و زاد و مرگها، ایمانها و عشقها و اندیشه های بسیار، از در این خانه، به قصری، معبدی، و قبله ای دیگر نرفته اند، می بینیم که همچنان سر بر دیوار خانه فاطمه نهاده اند و به درد، می نالند. این اشکها هر کدام ((کلمه))ای است که توده های صمیمی وفادار ما با آن، عشق دیرینه خویش را به ساکنان این ((خانه)) بیان می کنند. این زبان توده است و چه زبانی صادق تر و زلالتر و بی ریاتر از زبانی که کلماتش نه لفظ است و نه خط. اشک است و هر عبارتش ناله ای، ضجه دردی، فریاد عاشقانه شوقی؟)) [۴]
غیر از این نوع اشک و زاری که از دل برمیآید و در گلو می گیرد و راه نفس را می بندد و منفجر می شود و گویای راستی شوق و عشق و اندوه انسان است، نوع دیگری هم از اشک متداول بوده و هست که تشریفاتی و برنامه ای است و از درد و داغ و اندوه و عشق حکایت نمی کند. اما توده مردم، عاشقانه می گریند. ..
فرهنگ فاطمی
نویسنده، شخصیت حضرت فاطمه(س) را در همه مراحل دعوت و مبارزه، یک شخصیت محوری می داند و اگر ادعا کنیم که روح کتاب، اثبات کیفیت محوریت شخصیت فاطمه(س) در طول دوران زندگی است گزافه نگفته ایم و در ادامه به توضیح بیشتر این مطلب خواهیم پرداخت. ایشان استواری و پایداری و حق شناسی و اوج ارادت ایرانیان را نسبت به عقیده تشیع و امامان شیعه، ناشی از دو عنصر اساسی اندیشه و احساس می داند و وفاداری بیش از هزار ساله این ملت را به آن خاندان می ستاید: ((ملت ما بر گرد در و بام خانه فاطمه یک فرهنگ پدید آورده است. از این خانه یک تاریخ پر از هیجان و حرکت و شهامت و فضیلت، بر بستر زمان جاری شده است. نهر زلال و حیات بخشی که بر همه نسلهای ملت ما گذشته است و هم اکنون نیز در عمق روح و وجدان توده ما جریان دارد. این تنها ملتی است که در زندگی نوع بشر بر روی خاک، در غم خاندان محبوب خویش و در عزای قهرمان آزادی و ایمان خویش در طول تاریخ درازش، همواره غمگین و عزادار مانده است و پایمال کردن فضیلت و محکومیت حقیقت و فاجعه حکومت جنایت و زور را علی رغم گذشت زمان و غلبه همیشگی این نظام بر تاریخش و سرنوشتش فراموش نکرده است.)) [۵]
نویسنده در ادامه از عقیم ماندن این همه عشق و شور و هدر رفتن فرصتها و نیروهای انسانی و آمادگیها و فداکاریها و. .. ابراز تإسف می کند و دانشمند دینی را مقصر می شناسد که چرا پا به پای توده مردم مسوولیت خویش را انجام نمی دهد. البته این گله ها و شکایتها که مرحوم دکتر شریعتی در آثار خودشان فراوان ابراز می دارند با توجه به شرایط دوران مبارزه و شور انقلابی امثال ایشان، کاملا قابل درک است ولی باید این حقیقت را از نظر دور نداریم که در مبارزات مقدس نهضت اسلامی ایران، عالمان آگاه دینی نه تنها از توده مردم عقب نبوده اند که حتی به توده مردم حرکت و جهت و روشنایی و حرارت می بخشیدند و در دو بعد احساس دینی و اندیشه دینی، دانشمند دینی بود که به توده ملت غنا و ژرفا می بخشید و افسوس که ایشان مجال نیافت تا ثمردهی مجاهدتها و مبارزه های عالمان دینی و روشنفکران متعهد و توده مردم را که به فرو ریختن کاخ استبداد ۲۵۰۰ ساله منتهی شد، با چشمان شوق خویش بنگرد و برخی داوریهای خویش تجدید نظر کند.
سه چهره از زن
نویسنده سه چهره متفاوت از زن را در جامعه و فرهنگ ایران می یابد و تحلیل می نماید:
۱- چهره زن سنتی و مقدس مآب
۲- چهره زن متجدد و اروپایی مآب
۳- چهره زن فاطمه وار
زن سنتی زنی است که به سنتهای اجتماعی موروثی و قومی وفادار و پایبند است. منظور از سنت، سنت مذهبی نیست. چه بسا سنتهایی که بویی از مذهب نبرده اند اما فراوانند سنتهای اجتماعی و قومی ای که در چشم پایبندان به آن، قداست مذهب را می یابند و سرنوشتشان با مذهب گره می خورد. تیپ سنتی ((متعصبانه، سنت کهنه موجود را به نام مذهب و اخلاق، علی رغم زمان، می خواهد تحمیل کند و نمی تواند باز هم در ماندن و نگه داشتن و تحمیل کردن آن بر نسل جوان اصرار می ورزد.)) [۶]
تیپ سنتی ای که زن سنتی به خود می گیرد در برخورد با تیپ جدید که دخترش به خود می گیرد کارآیی و بلکه موجودیت خود را از دست می دهد و مقاومت ناشیانه و فحش و تهمت و توهین و عصبانیت، نه تنها از آن پیشگیری نمی کند که در این تغییر تسریع می کند.
نویسنده تإکید می کند که نباید سنتهای زودگذر را مقدس بشمریم. ((آنان که ((قدیمی بودن)) را با ((مذهبی بودن)) یکی می دانند و در نتیجه تغییر را به هر شکلی و در هر چیزی حتی در لباس و آرایش ((کفر)) می شمارند و محافظه کاری و سنت پرستی و کهنگی و فرار از نوآوری و بیزاری از تحول و تجدد را که ناشی از روح و بینش ((تسلیم)) است با ((اسلام)) اشتباه می کنند، و از جمله زن را، در هر وضعی و حالی که اکنون هست – به دلیل این که از قدیم بوده و به این علت که به آن خو گرفته اند و آن را می پسندند و یا مصالحشان با آن منطبق است می کوشند تا همین جور بماند، برای ابد بماند و می گویند اسلام همین جوری خواسته است و دین همین شکل را وضع کرده و تا قیام قیامت باید به همین شکل بماند و دنیا عوض می شود و همه چیز تغییر می کند و حتی خود آقا عوض شده و آقازاده همین طور اما زن شکلش باید ثابت بماند. .. اینها هم دعوت به گمراهی می کنند و چه دعوت زیان بخشی زیرا زن هم جبرا تغییر می کند و هم اختیارا. زیرا زمان حرکت می کند و جامعه پوست می اندازد و سنتها و عادتها و شکلها دگرگون می شوند. زیرا حقیقت زنده می ماند و اشکال حقیقت یا باطل می میرند.. .. وقتی اینها سنتهای میرنده و عادات زودگذر و بی دوام را با مذهب توجیه می کنند، سنتهای کهنه را نمی توانند به زور مذهب نگه دارند، اما مذهب را کهنه و میرنده نشان می دهند و همراه سنت از دست می دهند.)) [۷] ایشان در ادامه هشدار می دهد که یکی کردن مذهب و سنت [اجتماعی] و گماشتن اسلام بی زوال به نگهبانی ((اشکال زوال پذیر زندگی و جامعه)) سبب زدوده شدن آن، همراه با برچیده شدن بساط سنتها و عادات و پدیده های قومی و نشانه های فرهنگی در معرض سیل شتابان زمان است.
نتیجه ای که از بیان دکتر شریعتی گرفته می شود این است که زن سنتی سخت نیازمند تحول است اما نه به سوی متجدد شدن بلکه باید به خویشتن واقعی خویش و به ارزشهای اصیلی که همواره ثابت می ماند و غبار کهنگی نمی پذیرد، باز گردد و برای این مهم نیاز دارد تا الگوهای جاوید مذهبی و فرهنگی خویش را بازشناسد. حساب سنتهای رایج و عادتهای متداول قومی و اجتماعی را از ارزشهای راستین و ثابت مذهب جدا بداند و در برابر دعوت استعمار که او را به رها کردن همه ارزشهای فرهنگی و به سوی بی بند و باری فرا می خواند هوشیار باشد و ایستادگی کند که فرار از فضای سنتی خفقانآور و گریختن به دامان تجدد همانند بیرون آمدن از چاله و فرو افتادن در چاه هولناک بی هویتی است.
زن متجدد
تیپ زن متجدد در نتیجه فرو ریختن دیوارهای سنتها و عادات اجتماعی گذشته که قدرت بقإ نداشته اند به وجود آمد. واقعیت موجود در دنیای امروز، شتاب فزاینده این نوشدنها و سیمای تازه پذیرفتنها را به خوبی نشان می دهد. ((در گذشته ارزشها و خصوصیات اجتماعی ایستا و ثابت بود و با گذشت قرنها پویایی ای در آن دیده نمی شد. )) نویسنده کتاب، به فاصله عمیق نسلهای امروزی اشاره می کند که امروزه فاصله دو نسلی که از نظر زمان تقویمی فاصله اشان سی سال است، از نظر ((زمان اجتماعی)) سی قرن از هم دورند.
((این نه به معنای تإیید این دگرگونی است و نه انکارش. که بحث این نیست. بحث این است که با تغییر و دگرگونی جامعه، تغییر لباس مرد، تغییر فکر و تغییر زندگی و جهت او، زن نیز جبرا تغییر می کند و امکان ماندنش در قالبهای همیشگی نیست. )) [۸]
تیپ متجدد چنان که نویسنده در نظر دارد، تیپی است که به عنوان روشنفکری یا تجددمآبی یا آزادیخواهی در برابر تغییرات فرهنگی و اجتماعی خنثی است و به این بهانه که اگر دخالت کند و امر و نهی نماید به قدیمی بودن و عقب مانده بودن و مذهبی بودن متهم می شود در برابر فاصله نسل جدید (فرزند) از او، ساکت و تسلیم است و نقش مترقی ((نعش)) را بازی می کند. ((این سکوت و تسلیم نه از جهت روشنفکری و نه از جهت اعتقاد او که از عجز و ناتوانی اوست. چرا که می بیند اگر فضولی کند همین حرمت ظاهری و توخالی را نیز از دست می دهد.)) [۹]
داوری در باره تیپ سنتی و متجدد
نویسنده معتقد است هم تیپ سنتی و هم متجدد به بیراهه رفته اند. اولی بر سر آداب و رسوم قومی و اجتماعی – که چه بسا نامقدس هم باشد – چانه می زند و تمامیت آن را همچون میراثی مقدس و لایزال خواهان و نگهبان است، و دومی در برابر هجوم فرهنگی و تمدنی غرب، کاملا خنثی و بلکه مطیع و نهایتا مقلدی نادان و ظاهربین و سطحی اندیش است.
((وجود این دو تیپ – هم آنکه می خواهد با گریه و زاری و لعن و نفرین و کشیده و لگد، جلو سیل را ببندد و هم اینکه در ساحل سیل، چون نعشی وارفته و ((واداده)) افتاده است – هر دو یک نتیجه دارد: حرکت ویران کننده سیل، بی دخالت و هدایت این دو پیش می تازد و دامن می گسترد و همه بنیادها و دیوارها را بر سر هر دو خراب می کند و همه چیز را می ریزد و می برد و شهر را مردابی متعفن و مرگبار و تسلیم شده خویش می سازد.)) [۱۰]
زن متجدد چنان که در این کتاب می خوانیم ((زن اروپایی نیست. زنی است که می خواهد مثل زن اروپایی ساخته و پرداخته ذهن خود و نه واقعی)) باشد. چرا که زن اروپایی غیر از آن زنی است که در ایران معرفی شده است. (به زمان ایراد سخنرانی و انتشار کتاب ((فاطمه فاطمه است)) توجه شود. ۱۳۵۰/۴/۱۴) ایشان آن گاه به تعدادی از زنان محقق، حقیقت جو، آزاده و ستم ستیز اروپایی اشاره می کند و نشان می دهد که اینها چهره های ناشناخته ای است که باید شناخته شوند.
زن در نظام سرمایه داری
زن در نظام سرمایه داری حاکم بر جهان سرنوشتی اسف انگیز داشته است. ((جامعه ای که اصالت از آن ((تولید و مصرف)) و ((مصرف و تولید)) اقتصادی است. .. زن ((به عنوان کالایی اقتصادی است که به میزان جاذبه جنسی اش خرید و فروش می شود. سرمایه داری زن را چنان ساخت که به دو کار بیاید: یکی اینکه جامعه به هنگام فراغت – فاصله دو کار – به سرنوشت اجتماعی، به استثمار شدنش، به آینده خشک و پوچ و بی هدفی که بورژوازی برایش ساخته است نیاندیشد و نپرسد چرا کار می کنم؟ چرا زندگی می کنیم؟ از طرف که و برای چه کسی این همه رنج می بریم؟))
زن به عنوان ابزار سرگرمی و به عنوان تنها موجودی که جنسیت و سکسوالیته دارد به کار گرفته شد، تا نگذارد کارگر و کارمند و روشنفکر در لحظات فراغت به اندیشه های ضد طبقاتی و سرمایه داری بپردازند. .. زن به شکل ابزاری درآمد برای استخدام در هدفهای اقتصادی و اجتماعی و تغییر تیپ جامعه ها و نابود کردن ارزشهای متعالی و اخلاقی و تبدیل کردن یک جامعه سنتی – یا معنوی و اخلاقی، یا مذهبی – به جامعه مصرفی و پوچ و برای تبدیل هنر – که تجلی الهی روح بشری بود – به ابزاری که با سکسوالیته در کار دگرگون کردن نوع انسان است.)) [۱۱]
هجوم غارتگرانه غرب به شرق
غرب در تلاش بی امان خود برای تحت سیطره درآوردن شرق، مدتهاست که راه نظامی را رها کرده و کم خرج ترین و پرسودترین راهها را برگزیده است. در جنگ نظامی نمی توان به آسانی ملتی یا ملتهایی را به بند اطاعت کشید. از این رو غرب کوشیده است در دیوار بلند و مستحکم شرق راه نفوذی بیاببد. مهمترین راههایی که غرب طی کرده و می کند یکی بهره گیری از ابزار تحریک جنسی است. نکته درخور توجهی که نویسنده به آن اشاره می کند این است که در غرب بویژه در سوئد و نروژ و حتی فرانسه و آلمان، احساسات جنسی پسران، دیر بیدار می شود در حالی که دختر در اوج احساس جنسی است. به همین جهت جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی سعی می کنند تا احساسات جنسی مرد جوان اروپایی را با تحریکات مصنوعی به وسیله زن بیدار کنند. در حالی که جوان شرقی چه بسا پیس از سن بلوغ به بلوغ جنسی می رسد و به نوعی دیگر جامعه شناسان و روانشناسان شرقی را با مشکلات روبه رو می کند. اروپایی در صدد آن است که جامعه شرق را تغییر بدهد تا هم بر اندیشه و احساس او سوار شود و هم لقمه را از دهان او بگیرد و هم شعور و شناخت و اصالت اراده و ارزشهای انسانی اش را نابود کند. بنابراین پیش از هر چیز باید شرقی را از خویشتن خویش تهی کند تا بتواند او را به شکل ظرفی خالی برای انتقال زباله های خود به درون آن درآورد.
((با مغز و روح شرقی دارند چنین می کنند. که وقتی درونی خالی داشت و بی ایمان به هر چیز و بی هیچ شناختی، نتوانست به چیزی تکیه کند و صاحب افتخاری نبود و حماسه ای نمی شناخت و گذشته اش را ننگین و بی ارزش می دانست و مذهبش را پوچ و خرافی، و معنویتش را کهنگی و ارتجاع و زندگی اش را زشت و منفور. و خودش را، نژادش را و معنویتش را یا نشناخت و یا بد شناخت، به چه صورتی درمیآید؟ به صورت مشکی خالی و تشنه و نیازمند فرمان استعمار. که هر چه می خواهد به درونش بریزد و به هر ترتیب که اراده کند به غارتش بپردازد. چنین است که برای غارت شرق، دارند همه را از خویش تهی می کنند و برای مسلمان و بودایی و هندو و ایرانی و ترک و عرب و سیاه و سفید، شعاری ثابت می سازند تا همه به یک شکل دربیایند و فقط یک بعد داشته باشند. مصرف کننده کالاهای اقتصادی و فکری، بیآنکه از خود اندیشه ای داشته باشند. تعصب چون برج و بارویی مستحکم در برابر غرب ایستاده بود و از اسلام و استقلال دفاع می کرد. فرنگی راه نفوذ نداشت و مسلمان سرشار از افتخار و معنویت و ارزش و غرور بود. تاریخش، آدمهایش، فرهنگش، ایمانش، و شخصیتهای مذهبی اش به او استقلال و عظمت و سربلندی می بخشیدند. غربی را نوکیسه و نومتمدن می دید و به باد انتقادش می گرفت، تحقیرش می کرد، می کوبید و در برابرش خودنمایی می کرد و غرب به حیله در این برج و باروی عظیم رخنه کرد و چون موریانه به جان شرقی افتاد. .. و از حماسه سازان متعصب پرغرور کسانی ساخت که خالی از هر شور و حماسه و غروری به استقبال دشمن رفتند و هر چه را داد گرفتند و هر چه خواست کردند و چنان شدند که غربی اراده کرده بود.)) [۱۲]
زن مسلمان در هجوم غرب
در این مبحث نویسنده به بررسی نقش زن مسلمان در برابر هجوم غرب می پردازد و معتقد است که ((زن مسلمان عامل نیرومندی بود که می توانست سنتها، نظام قدیم، روابط اجتماعی – اخلاقی، ارزشهای معنوی و از همه مهمتر نظام مصرف را تغییر دهد، همچنان که در حفظ آنها عامل نیرومندی بود)). [۱۳]
نویسنده، ظلمها و حق کشیهایی را که به نام مذهب و سنت بر زن مسلمان شرقی روا شده بود، مهمترین عامل جذب اینان به فرهنگ خیره کننده و پرزرق و برق غرب می داند:
((زن در جامعه شرقی از جمله جامعه شبه اسلامی فعلی، به نام سنت و مذهب بیش از همه رنج می برد و از درس و سواد و بسیاری حقوق انسانی و امکانات اجتماعی و آزادی رشد و کمال و پرورش و تغذیه روح و اندیشه محروم است و حتی به نام اسلام، حقوق و امکاناتی را که خود اسلام به زن داده است از وی باز گرفته اند و نقش اجتماعی او را در حد یک ((ماشین رختشویی)) و ارزش انسانی او را در شکل ((مادر بچه ها)) پایین آورده اند و از بر زبان آوردن نام او عار دارند و او را به اسم فرزندش می خوانند. (هر چند فرزندش پسر باشد.))) [۱۴]
در چنین شرایطی است که ندای شوم دعوت استعمار به گوش زن مسلمان و ستمدیده و محروم شده از حقوق انسانی و دینی می رسد که او را به عصیان بر همه ارزشهای فرهنگی و مذهبی فرا می خواند. چه باید کرد؟ و از دست چه کسی کار برمیآید؟
((آنکه می تواند کاری بکند و در نجات نقشی داشته باشد، نه زن سنتی است که در قالبهای کهنه آرام و رام خفته است و نه زن عروسکی جدید که در قالبهای دشمن، سیر و اشباع شده است، بلکه زنی است که سنتهای متحجر قدیم را – که به نام دین اما در واقع سنت قومی و ارت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 