پاورپوینت کامل بانوی آب، به پاکی بهشت و به روشنی خورشید شرح آیه تطهیر ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بانوی آب، به پاکی بهشت و به روشنی خورشید شرح آیه تطهیر ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بانوی آب، به پاکی بهشت و به روشنی خورشید شرح آیه تطهیر ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بانوی آب، به پاکی بهشت و به روشنی خورشید شرح آیه تطهیر ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
شرحی بر آیه تطهیر
آیه تطهیر به صریح ترین وجه و با تأکیدهای فراوان بر طهارت اهل بیت(ع) از جمله زهرای مرضیه(س) گواهی می دهد و روایات بسیاری نیز بر طهارت و عصمت اهل بیت(ع) شهادت می دهد.
در میان آیاتی که شخصیت والا و الهی اهل بیت علیهم السلام، از جمله حضرت صدیقه طاهره(س) را به امت اسلامی معرفی می کند، آیه تطهیر جایگاه ویژه و بسیار قابل توجهی دارد. طهارت روحی به معنای خاص آن که چیزی جز مقام عصمت نیست محور اساسی در آیه شریفه است، و این خود مسأله ای بسیار اساسی در معرفی اهل بیت(ع) بویژه حضرت فاطمه(س) می باشد و ملاک مهمی در مرزبندیهای کلامی و اعتقادی. این است که به گونه ای مستقل موضوع مقاله قرار گرفت. در این مقاله نخست با مفردات و این اجزاء آیه آشنا می شویم و آنگاه به مباحث کلی تر آن پرداخته می شود.
((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا))
خدا فقط می خواهد از شما اهل بیت رجس و پلیدی را ببرد و شما را به بهترین وجه پاک گرداند.
احزاب، آیه ۳۳
آشنایی با مفهوم آیه
اولین کلمه آیه، لفظ ((انما)) است که از حرفهای حصر می باشد و چون به ((یریدالله لیذهب)) برمی گردد می رساند که متعلق اراده خدا، فقط ((از میان بردن رجس)) و ((تطهیر)) می باشد و تطهیر هم بیان دیگری از همان ((از بین بردن رجس)) است. و اما در آیه، یک حصر دیگر هم هست زیرا بنا بر آیه، اراده خدا به تطهیر مطلق افراد تعلق نگرفته بلکه فرموده است:
((لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم))
پس معلوم می شود که اراده خدا در این آیه فقط بر تطهیر افرادی است که ضمیر ((کم)) ناظر بر آنان است و لفظ ((اهل البیت))[۱] بیانگر آن می باشد.
بنابراین آیه بر دو حصر دلالت دارد:
اول: حصر اراده حق تعالی بر بردن رجس و پلیدی
دوم: حصر اراده تطهیر نسبت به اهل بیت.
دومین لفظ قابل بحث، لفظ ((یرید الله)) به معنای ((خدا می خواهد)) است. اراده خداوند تعالی در آیات و روایات به دو معنا آمده است:
۱- اراده بدون قید و شرط حق تعالی که بدون شک واقع شدنی است و هیچ مانعی برای آن تصور ندارد. این همان اراده تکوینی خداوند است. چنان که می فرماید: ((ان الله یفعل ما یرید))[۲] خداوند آنچه بخواهد، انجام می دهد.
((انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون))[۳]
امر خدا هرگاه چیزی را اراده کند تنها این است که بدان بگوید: باش (آن هم بدون احتیاج به لفظ) پس می شود.
((اذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد له))[۴]
هرگاه خدا نسبت به قومی اراده سوئی کند، هیچ برگرداننده ای برای آن نیست.
۲- اراده تشریعی که همان رضایت حق تعالی است و با امر و نهی بیان می شود. اگر چیزی را برای بنده پسندیده و صدور آن را از بنده اراده کند، بدان امر می نماید و اگر چیزی را برای بنده نپسندد و صدور آن را نخواهد، از آن نهی می کند و در هر دو صورت امر و نهی، بنده قدرت اطاعت یا سرپیچی دارد؛ گاهی اطاعت کرده و اراده حق تعالی را محقق می سازد و گاهی عصیان کرده و بر خلاف اراده حق تعالی عمل می کند.
بنابراین فرق اراده تشریعی و تکوینی در این است که:
اول- اراده تکوینی بدون قید و شرط است و بدون شک محقق شدنی است.
دوم- اراده تکوینی به فعل خود حق تعالی تعلق می گیرد ولی اراده تشریعی مربوط به فعل بنده است.
پرسش این است که در آیه بالا اراده به کدام معنا است؟ اگر آن را به معنای اراده تشریعی بگیریم، صحیح نیست زیرا:
۱- گفتیم که اراده تشریعی به فعل بنده تعلق می گیرد در حالی که در اینجا متعلق اراده، فعل حق تعالی است (یریدالله لیذهب.. . و یطهر.. .).
۲- اراده تشریعی بر تطهیر بندگان، یک اراده عمومی است و هیچ اختصاصی به ((اهل بیت)) ندارد. خداوند پس از تشریع وضو، غسل و تیمم می فرماید:
((ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم))[۵].
خداوند نمی خواهد شما را به زحمت اندازد و لکن می خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمتش را بر شما تمام کند.
بنابراین اراده تشریعی خدا بر تطهیر بندگان، از راه امتثال اوامر و ترک نواهی، یک اراده عمومی است و اختصاص به گروهی ندارد در حالی که اراده مطرح شده در این آیه، یک اراده اختصاصی است.
بعضی از مفسران عامه، اراده مطرح شده در این آیه را اراده ای تشریعی دانسته اند و آن را چنین توجیه کرده اند:
اراده اذهاب رجس و تطهیر در این آیه مختص به همسران رسول خداست که در آیات قبل و بعد مورد خطاب هستند و معنای آیه چنین است:
اگر خداوند شما همسران پیامبر را مورد توجه خاص قرار داده و تکالیف شما را سنگین کرده و وعده پاداش دو برابر و وعید کیفر دو برابر داده است، همه و همه برای آن است که خداوند می خواهد شما اهل بیت پیامبر را پاک گرداند.
در جواب باید گفت بر این تفسیر چند اشکال وارد است:
۱- این تفسیر بر این مبناست که این آیه و آیات قبل و بعدش یکجا نازل شده و بر یک سیاق می باشد ولی سیاق این آیه با آیات قبل و بعد فرق می کند و از دقت در آن معلوم می گردد که یا این آیه با آیات قبل و بعد نازل نشده بلکه در واقعه دیگری نازل شده است، چنان که روایات شأن نزول موید آن است، و بعد از آن جمعآورندگان قرآن آن را با آیات مربوط به همسران یک سیاق دانسته و آن آیه را در اینجا قرار داده اند و یا اگر در بین این آیات نازل شده، این آیه یک جمله معترضه است و مطلبی جداگانه را مطرح کرده و مطلب آن با آیات قبل و بعد رابطه ای ندارد و مشابه آن در قرآن فراوان است.
وجه اول متفاوت بودن سیاق و فضای این آیه با آیات دیگر، از نظر مخاطب است. در آیات قبل و بعد از این آیه مخاطب همسران رسول خدایند که از آنها با ضمیر ((کن))، ((تن)) و دیگر ضمایر مربوط به ((جمع مونث)) تعبیر شده است. در صورتی که از مخاطب در این آیه با ضمیر ((کم)) که مربوط به ((جمع مذکر)) است، تعبیر شده و معلوم می شود که مرجع این دو ضمیر متفاوت است.
وجه دیگر، مفسرین تصریح کرده اند که مخاطب این آیات مدح شده و این آیات بیانگر شأن و عظمت آنها در نزد خداست و حال آنکه سیاق آیات قبل و بعد، نه تنها مدح نیست بلکه نکوهش است بخصوص با توجه به شأن نزول آنها.
اما وجه سوم اینکه در آیات قبل و بعد، سخن از ((بیوت)) است و حال آنکه در این آیه سخن از ((بیت)) است.
شأن نزول آیات قبل و بعد
همه مفسران اتفاق نظر دارند که بعد از یکی از جنگها، وقتی پیامبر(ص) با غنیمت برگشت، همسران آن جناب انتظار داشتند که رسول خدا(ص) مقداری از آن غنایم را در جهت بهبود زندگی آنان هزینه کند، ولی دیدند رسول خدا(ص) خواسته آنان را اجابت نکرد. آنان خشمگین شدند و به آن حضرت اعتراض کردند که گمان کرده ای اگر ما را طلاق دهی، دیگر همسر مناسبی برای ما پیدا نمی شود؟!
خدای متعال از این سخن آنان در خشم شد و پیامبر(ص) را دستور داد از آنان کناره گیری کند تا برای طلاق آماده گردند. آنگاه این آیات نازل شد و آنان را بین انتخاب زندگی پیامبر(ص) با سختیهایش یا گرفتن طلاق مخیر کرد.[۶]
لحن خود آیات نیز حاکی از توبیخ و مذمت است و وعده هایی هم که به آنان داده شده، همه مشروط است؛ در حالی که لحن آیه تطهیر مدح است و در آن هیچ قید و شرطی دیده نمی شود.
و اما دلالت آیه تطهیر بر مدح خیلی واضح و آشکار است زیرا:
اولا: از بین همه مردم اراده خدا بر تطهیر آنها تعلق گرفته که نشان از اعتنای خاص خدا به آنها دارد.
ثانیا: فرموده است: خداوند می خواهد پلیدی را از شما دور گرداند و این خیلی بلندتر از آن است که بگوید خداوند می خواهد شما را از پلیدی دور گرداند. در مورد اول، ساحت آنها آنقدر مقدس و متعالی فرض شده است که خداوند خود مدافع آن تقدس گشته و نمی گذارد رجس و پلیدی بدان نزدیک گردد. مشابه این تعبیر و عنایت خاص در سوره یوسف نسبت به آن جناب نیز مطرح شده و علت آن عنایت نیز بیان شده است:
((کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین))[۷]
اینچنین (با یوسف عمل کردیم) تا سوء و فحشا را از او بگردانیم زیرا او از بندگان مخلص ما بود.
از مقایسه این دو آیه معلوم می گردد در اینجا نیز خداوند اهل بیت(ع) را به خاطر مخلص بودنشان مورد عنایت قرار داده و هر نوع پلیدی را از ساحت آنان دور ساخته است.
ثالثا: با آوردن لفظ اهل بیت که بدل از ضمیر ((کم)) است این اراده را به آنها اختصاص داده که خود مفید مدح است بخصوص با توجه با حصر اول آیه.
رابعا: از میان بردن رجس را با ((یطهرکم)) تأکید کرده و با اینکه خود زدودن پلیدی، مساوی با تطهیر است ولی تطهیر را هم جداگانه آورده تا نشان از آراستگی آنها به جمیع فضایل نیز باشد.
خامسا: ((یطهرکم)) را با مصدر ((تطهیرا)) تأکید کرده است. و آن مصدر را هم نکره آورده تا بیان کند که عمق و ژرفای این تطهیر را غیر از خدا نمی داند.
اینها بعضی از وجوه مدح در این آیه است و با توجه به وجوه ذم در آیات قبل و بعد معلوم می گردد که آنها با هم نازل نشده اند و یک سیاق نیستند تا اراده مطرح شده در این آیه، اراده ای تشریعی باشد.
ممکن است که اراده را تشریعی دانسته و مخاطب آیه را همسران رسول خدا(ص) و خود آن جناب بدانیم و تغییر سیاق را با توجه به شخص رسول خدا توجیه کنیم. در این صورت نیز اشکال این است که گرچه رسول خدا(ص) در تشدید تکلیف شریک بوده، ولی وعده های این آیه و آیات قبل نسبت به آن جناب جور در نمیآید زیرا عصمت آن جناب به تأیید و موهبت الهی بوده نه اکتسابی و در اثر عمل به اوامر و ترک نواهی. و صحیح نیست که خداوند به پیامبرش بفرماید:
((ما تکالیف تو و همسرانت را سنگین کردیم تا اجرتان را مضاعف کنیم و پاکتان گردانیم))
زیرا بنابراین بیان، تشدید تکلیف و مضاعف شدن اجر مقدمه تطهیر و به دست آوردن عصمت می باشد و حال آنکه عصمت آن جناب مقدم بر اینها و موهبت الهی بوده است.
بنابراین اراده در این آیه به معنای اراده تکوینی است[۸] و آیه دلالت بر عصمت مخاطبانش دارد.
در تفسیر آیه به لفظ ((رجس)) رسیدیم. رجس به معنای پلیدی است؛ اعم از پلیدیهای معنوی مثل کفر، شرک و ریا و اخلاق رذیله، و پلیدیهای مادی مانند پلیدی سگ و خوک که مورد تنفر هستند با پلیدی خمر و قمار و کارهای پلید. ((الف)) و ((لام)) در کلمه ((الرجس)) ((الف)) و ((لام)) ((جنس)) بوده و همه پلیدیها را شامل می شود. و مراد از تطهیر بعد از از میان بردن رجس به معنای مزین ساختن آنها به تمامی پاکیها و طهارتهاست و معنای ((اذهاب رجس)) و ((تطهیر))، چیزی جز عصمت نیست.
پس معنای آیه این می شود که خدای سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت، یعنی عصمت اختصاص دهد؛ به این صورت که اعتقاد باطل و ثمره آن، یعنی عمل زشت و اثر آن را از شما ببرد و شما را به عصمتی بیاراید که اثری از اعتقاد باطل و گناه در دلهای شما باقی نگذارد.
معنای بیت
یک لفظ دیگر در آیه هست که قابل بحث می باشد و آن لفظ ((بیت)) است. در بیان منظور از بیت سه احتمال داده اند:
۱- منظور از بیت، بیت مسکونی می باشد. این قول را بسیاری از عالمان اهل سنت اتخاذ کرده اند و بنا بر آن مراد از ((اهل بیت)) را اهل خانه رسول خدا(ص) از جمله همسرانش دانسته اند ولی بر این احتمال چند اشکال وارد است:
اول- اگر منظور منزل مسکونی آن جناب و همسرانش بود، باید با لفظ جمع میآمد. همچنان که در آیات قبل و بعد از این آیه با لفظ ((بیوتکن)) به آنها اشاره شده است.
در رد این اشکال بعضی از علمای عامه گفته اند، گرچه این خانه ها به اعتبار همسران ((بیوت)) است ولی چون همه آنها خانه رسول خداست پس اطلاق لفظ مفرد بر آنها صحیح است. ولی این حرف با سیاق قرآن سازگار نیست، زیرا در قرآن بر این خانه ها به اعتبار ساکنانش، یعنی همسران رسول خدا و هم به اعتبار صاحبشان، یعنی شخص رسول خدا، لفظ جمع اطلاق شده است. در آیات قبل و بعد از آیه تطهیر بر این خانه ها به اعتبار ساکنانشان لفظ ((بیوت)) اطلاق گردیده و در آیه ۵۳ همین سوره نیز بر این خانه ها به اعتبار صاحبشان لفظ ((بیوت)) اطلاق شده است:
((یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم))
ای مومنان به خانه های رسول خدا وارد نشوید مگر اینکه به شما اذن داده شود.
دوم- اگر منظور از ((بیت))، خانه مسکونی رسول خدا(ص) باشد، بنابراین اهل آن عبارتند از: همسران، فرزندان، غلامان و کنیزان که در آن خانه ساکنند و اینکه عالمان اهل سنت که ((بیت)) را به معنای خانه مسکونی گرفته اند، اهل آن را فرزندان و همسران می دانند و غلامان و کنیزان را جزء اهل نمی شمرند، رأی و نظر آنان است و حجت شرعی و دینی نیست و نمی توان بدان ملتزم شد. جالب است که زید بن ارقم، همسران رسول خدا(ص) را در زمره اهل بیت نمی داند و استدلالش این است که همسر فرد جزء اهل بیت او نیست زیرا چه بسا طلاق بگیرد و از آن خانه برود و با دیگری ازدواج کند ولی فرزندان جزء اهل بیت هستند چون رابطه آنان همیشگی است. صاحب تفسیر روح المعانی بعد از نقل نظریه او می گوید:
((و لا یلزمنا ان ندین الله برأیه))[۹]
ما مجبور نیستیم در پیشگاه الهی به رأی او معتقد و پایبند باشیم.
سوم- بنا بر آنچه گذشت اهل بیت معصوم هستند و حال آنکه هیچ کدام از همسران رسول خدا معصوم نبوده و ادعای عصمت نکرده اند و کسی نیز مدعی معصوم بودن آنها نشده است.
۲- منظور از ((بیت))، بیت نسب و خاندان است. در این صورت نیز اهل بیت، همه بنی هاشم خواهند بود و حال آنکه بنی هاشم دارای مومن و کافر بوده اند و خداوند نسبت به کافر اعتنایی ندارد که چنین آیه مدحآمیزی را در باره اش نازل کند.
بعضی نیز به ملاحظه مدح آیه، آن را مختص به مومنان بنی هاشم یا آل علی و عقیل و جعفر و عباس دانسته اند که این هم جز تفسیر به رأی نبوده و نمی توان آن را پذیرفت؛ علاوه اینکه این افراد معصوم هم نبوده اند.
۳- منظور از بیت، بیت ((رسالت)) است و اهل این بیت بنا بر بیان خود پیامبر عبارتند از: شخص ایشان، علی بن ابی طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام. البته این بزرگواران اعضایی هستند که در آن زمان حیات داشته اند و بقیه امامان معصوم علیهم السلام نیز از اهل این ((بیت)) هستند که در آن زمان متولد نشده بودند. این بزرگواران هستند که اراده خدا بر طهارت ظاهری و باطنی آنها قرار گرفته و به عنایت حق تعالی از مقام متعالی عصمت برخوردارند. اینها اعضای بیت نبوت و رسالت هستند که خداوند آنان را برگزیده، از پلیدیها پاکیزه ساخته و به فضایل آراسته تا رسالت، امامت و هدایت جامعه را بر عهده آنان بگذارد. اینها همگی از رسول خدایند و رسول خدا از آنهاست. رسول خدا(ص) در مورد آن بزرگواران فرمود:
((اللهم انهم منی و انا منهم))[۱۰]
خدایا اینان از من هستند و من از اینان هستم.
و در مورد تک تک آن بزرگواران نیز مکرر تصریح کرده که آنان از اویند و او از آنان است.[۱۱] آیه مباهله خود برترین دلیل بر اتصال و پیوند ناگسستنی این بزرگواران دارد. وقتی مسیحیان نجران خدمت رسول خدا(ص) رسیدند و پیامبر آنان را با دلایل روشن و آشکار به دین اسلام دعوت کرد، آنان نپذیرفتند و پیامبر(ص) به امر خدا آنان را به مباهله دعوت کرد و فرمود:
((تعالوا ندع ابنأنا و ابنأکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین))[۱۲]
بیایید فرزندان، زنان و خودمان را بخوانیم، سپس مباهله کرده و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بنابراین آیه، هر کدام از دو طرف مباهله باید با اهل بیت خود، یعنی خودش، زنانش و فرزندانش برای مباهله حاضر می شد و به گفته همه مفسران، مورخان و عالمان اسلامی، رسول خدا(ص) جز دخترش فاطمه(س)، فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) و پسرعم و دامادش علی بن ابی طالب(ع) را با خود نبرد؛ پس معلوم می شود مصداق ((نفس رسول خدا(ص))) علی علیه السلام و مصداق ((نساءنا)) فقط فاطمه(س) و مصداق ((ابناءنا)) فقط حسنین علیهماالسلام بودند و کسی دیگر را شایستگی داخل شدن در این عناوین نبود تا رسول خدا(ص) او را هم با خود ببرد و اینها اهل بیت نبوت و شریک در رسالت بودند.[۱۳]
با اینکه همه مفسران اتفاق نظر دارند که فقط این پنج بزرگوار در مباهله شرکت داشته اند ولی بعضی می گویند که پیامبر(ص) آنها را از باب نمونه برد و گرنه آنها تنها مصادیق ((انفس، ابناء و نساء)) نبودند و بردن آنها علامت بر فضیلت آنها نیست! گرچه علامت صداقت رسول خدا و ایمان او بر حقانیت دعوتش می باشد.
علامه طباطبایی در رد این ادعاها تأکید دارد که پیامبر(ص) به امر خدا موظف شد به آنها اعلام کند که هر یک از دو طرف، دیگری را نفرین کنند و لعن را در صورت دروغگو بودن بر آنها قرار دهند: ((فنجعل لعنه الله علی الکاذبین)). این ((کاذبین)) مطلق نبوده بلکه با ((الف)) و ((لام)) عهد مشخص شده اند، یعنی بر کسانی که در مورد رسالت حضرت عیسی(ع) و الوهیت ایشان و رسالت پیامبر اسلام(ص) دروغگو هستند. نصارا و مسیحیان ((نجران)) همگی از مرد، زن و فرزند مدعی بودند که عیسی خدا، پسر خدا و یا یکی از سه خداست و رسالت پیامبر اسلام(ص) را منکر بودند. آنها یا در این ادعا صادق بودند و یا کاذب. و در صورت کاذب بودن، اطلاق لفظ ((الکاذبین)) بر آنها صحیح بود چون همگی ادعای دروغی داشتند و اما در طرف رسول خدا، اگر فقط رسول خدا را صاحب دعوت و ادعا بدانیم، اطلاق لفظ ((الکاذبین)) بر آن حضرت به تنهایی صحیح نمی باشد و این مورد هم از مواردی نیست که بتوان از یک فرد با لفظ جمع تعبیر کرد چون چنین تعبیری فقط در جایی صحیح است که آن مطلب برای دیگران هم اتفاق افتادنش ممکن باشد، ولی مباهله با مسیحیان نجران فقط یک واقعه شخصی و اختصاصی است.[۱۴] بنابراین باید در طرف رسول خدا(ص) هم، اطلاق لفظ جمع ((الکاذبین)) محل و امکان داشته باشد، و آن فقط در صورتی است که همراهان آن جناب نیز در دعوت و ادعا شریک باشند؛ و اینکه رسول خدا(ص) فقط یک مرد، یک زن و دو پسر همراه خود آورد، دلیل بر آن است که از باب نمونه نبوده است زیرا اگر این افراد خصوصیتی نداشتند و آوردن آنها فقط از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 