پاورپوینت کامل دفاع از حقوق زن، نگاهی از این سو ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دفاع از حقوق زن، نگاهی از این سو ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دفاع از حقوق زن، نگاهی از این سو ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دفاع از حقوق زن، نگاهی از این سو ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
>
رویاروئی دو فرهنگ خودی و بیگانه سبب ایجاد گرایشات فکری معارضی در هر زمینه شده است، دیدگاههایی که برداشتهای تازه حتی با حفظ اصول و چارچوبها را برنمی تابد و نمی تواند تغییر و تحولات اجتماعی را همراهی کند، و دیدگاههایی که بی توجه به مبانی ارزشی و اصول پذیرفته شده، حتی قطعی ترین مرزها و حدود را نیز یکباره نادیده می گیرد و یا به تأویل و توجیه غیرمنطقی می پردازد، همه و همه نشان دهنده فقدان ادبیات مشترکی است که این تلاشها در آن چارچوب بتواند در انتقال از جامعه سنتی به دنیای مدرن، ((صراط مستقیم)) را طی کند، دین را دین زندگی بنمایاند، اصول و ارزشهای پذیرفته شده دینی و شرعی را پاسداری کند، شکل گیری ساختار جامعه اسلامی در دنیای نو و همراهی باتحولات جدید را دقیقا در چارچوب شریعت مقدس بدون تأویلهای تحمیلی و برداشتهای بی ریشه، پی بگیرد. برخی ایستادگیهای بیجا و عقب گردهای غیرمنطقی و نیز پاره ای تازه گوییها و بافته های بی ریشه در باره مسأله زن، راه را برای یافتن و ارائه طریق مستقیم دشوار می کند و فضا را غبارآلود. آنچه نویسنده محترم در این مقاله آورده علاوه بر بسیاری نکات بایسته، در مجموع هشداری را در پی دارد برای آنان که خود را بی نیاز از فهم ادبیات فقه و دین، و با نگاه به آن سوی مرزها در پس مسایل زنانند و یا با خروج از مرزهای شناخته شده و گرفتار آمدن به تأویلهای کاملا ذوقی و سلیقه ای، تلاش می کنند اسلام و شریعت را پاسخگوی خواست و نیازهای خودساخته برخی روشنفکران معرفی کنند. روشن است طرح مقاله لزوما به معنای پذیرش همه دیدگاهها و مسائل مطرح شده در آن نیست و پرونده بحث برای ما و دیگران باز است.
بحث دفاع از حقوق زن در سالهای اخیر، دامنه بیشتری یافته و به پیروی از حرکتهای مشابه در غرب، در کشور ما نیز داغتر و تندتر شده است. افزون بر برخی مجلات تخصصی، برخی از روزنامه ها و مجلات غیر تخصصی نیز توجه ویژه ای به این بحث داشته و دارند. فضای حاکم بر این مبحث، دفاع از حقوق زن است؛ و لازمه آن اینکه تا کنون این حقوق پایمال شده و اکنون باید بدان رسیدگی شود! آنچه روشن نیست تعریف این حقوق و تحدید مبانی آن است. ترسیمی از وضعیت گذشته یک سوی ماجراست و تحدید و تعریف وضعیت مطلوب، سوی دیگر آن. در این میان جوسازی کلی بیش از هر چیز خودنمایی کرده و تنها در حد کار در بیرون خانه و احیانا چند مسأله خانوادگی مانند حق طلاق و… جلوه دیگری ندارد. با این حال فشار تبلیغاتی قضیه و بهره برداریهای فرهنگی و سیاسی از آن، بیش از حد متعارف و بالاتر از نمونه های ارائه شده بوده و نشان از آن دارد که ماجرا به این سادگی پایان نخواهد یافت. در این میان یک چیز روشن است و آن تحت فشار قرار گرفتن فقه اسلامی در زمینه حقوق خانواده، آن هم برای تغییر است؛ تغییر در راستای نگرشهای عصر جدید و بر پایه تعریف جدیدی که در دنیای جدید از زن به دست داده می شود. به هر روی و در حال حاضر، دفاع از حقوق زن گاه به صورت یک ابزار سیاسی در دست گروهها و جریانهای مختلف درآمده و با انگیزه خیرخواهانه یا جز آن، به این بحث دامن زده می شود.
سوال این است: زن مسلمان به دنبال چیست؟ چه چیز را در جامعه گذشته فاقد آن بوده که اکنون در پی تحصیل آن است؟ آیا آنچه را داشته یا نداشته بر اساس مبانی درستی بوده یا نه؟ و آیا تغییری که در انتظار آن است بر اساس همان مبانی درست است یا نه؟ البته به طور مداوم وعده حفظ سنتها و شخصیت اسلامی زن مسلمان داده می شود اما افق نامعلوم این حرکت و تحول، و ناپیدایی آینده تعریف ناشده، انسان را به شک می اندازد. این فشارها که بیشتر از سوی نوگراها دامن زده می شود با توجه به فضای ذهنی آنها، منشأ اندیشه های نوی آنها و سمت گیری فرهنگی آنها در پذیرش حقوق بشر جدید، شک انسان را بیشتر می کند.
پرسش دیگر آن است: پایان این حرکت کجاست و ماجرا به کجا خاتمه خواهد یافت؟ به نظر می رسد اگر پاسخ را از نوگراها بخواهیم، برخی خواهند گفت: اندکی صبر کنید تا ببینیم از دنیای جدید چه خبر تازه ای و چه اندیشه نوینی می رسد.
بی راه نخواهد بود اگر به زمینه این مسأله نگاهی بیفکنیم. بی تردید باید گفت: طرح این مسأله، یک طرح غربی است نه اسلامی. و ما ناخواسته در دام آن افتاده ایم. این مطلب نیازمند شرح مختصری است:
در حال حاضر مهمترین مسأله در توسعه که امروز به یک شعار غیر قابل تردید درآمده، رویکردی است که ما به تحولات غرب داشته ایم؛ بویژه به اندیشه هایی است که در یک دهه اخیر پس از تک قطبی شدن جهان – حداقل از نظر فرهنگی – پدید آمده است. عده ای اصرار دارند تا ما را وارد عرصه های جدید فرهنگی کرده و اندیشه های نو را به عنوان اندیشه هایی که بشر در پذیرش آن ناگزیر است، بر ما تحمیل کنند. در اینجا دو عامل فشار در کار است؛ یکی اصراری که به طور طبیعی از ناحیه غربیها بر ما وجود دارد؛ دوم عوامل درونی که با اختیار و انتخاب، ما را به این سمت و سو سوق می دهد. در حال حاضر همه عوامل دست به دست هم داده اند تا ما را وارد دنیای جدیدی بکنند و به هر زبان ممکن، زبان و زمان دنیای جدید را بر ما تحمیل کنند. در اینجا گاه صحبت از حفظ سنتها به میان میآید اما مقصود آنها از این شعار چیزی شبیه شعارهایی است که حتی غربی ترین کشور غربی مانند فرانسه حفظ آنها را توصیه می کند و علاقه به ماندگاری آنها دارد.
در این قبیل توصیه ها، بحث از برخی از مسائل فرعی سنتی است که اصولا بود و نبود آنها لطمه ای به حضور قاطع فرهنگ غربی وارد نمی کند. در نگاه اینها تمام آنچه در سیستم حقوقی و ارزشی ماست باید مطابق و هماهنگ با اندیشه های جدید باشد؛ اما به فرض سنت خواستگاری یا جشن عروسی یا چیزهایی شبیه اینها باید به عنوان سنت محفوظ بماند، این چه سودی دارد. بود و نبود این قبیل سنتها که بسیاری از آنها ریشه دینی نیز ندارد، چه ضرری به تمایلات غربگرایانه ما دارد؟
به هر روی ما در معرض یک فشار جدی از سوی عوامل خودی هستیم؛ کسانی که زبان دنیای جدید را، زبان تفاهم و آشتی دانسته درک متقابل را راه حل نهایی می کنند. تصور اینکه یک فرهنگ غالب با یک فرهنگ مغلوب که در درازای چندین قرن در برابر هم بوده اند، به تفاهم برسند، آنهم به چه قیمتی و با از دست دادن چه چیزهایی، البته آسان نیست. حداقل اگر شرایط برابری در میان بود، امکان آن وجود داشت که از چنین تفاهمی سخن گفت.
می دانیم این تفاهمی است که غرب به کمک آن قصد تحمیل خواسته هایش را دارد، یعنی تفاهم یکطرفه و البته با استفاده از همه اهرمهای فشار و مهمتر از همه، از طریق اتحادیه اروپا در درجه نخست و یونسکو در مرحله بعد.
به طور معمول عوامل داخلی که شیفته فرهنگ جدید هستند، گرایشی جز این ندارند که فرهنگ خود را تأویل بر فرهنگ جدید کرده و راه را برای ورود هر چه بیشتر در آن فراهم کنند. در این سیاست فرهنگی، به هر نوع شباهت صوری فرهنگی تمسک می شود تا به نوعی تمایل به فرهنگ جدید در نیروهای داخلی نیرومندتر شود. مثلا اگر قرار است تکثرگرایی دینی که اصلی اصیل از اصول تمدن جدید است و همه اندیشه ها را به طور نسبی در صراط مستقیم می داند، به عنوان یک اصل دینی عرضه شود، به راحتی با مبحث وحدت ادیان یا تمایل اسلام به پیوند با اهل کتاب بر سر اصل توحید استناد می شود؛ در حالی که آن اصل قرآنی با این اصل غربی از کفر تا توحید فاصله دارد.
تمایل به چنین گرایشی در طول بیش از یکصد سال در میان متجددین مسلمان مطرح بوده است؛ کسانی که از یک سو شیفته فرهنگ جدید بوده اند و از سوی دیگر تمایلات دینی داشته اند. بسیاری به بخش دوم، اعتقادی نداشته اند و تنها برای فریب مومنان و متدینان دست به این قبیل استدلالها زده اند.
در مسائل مربوط به زنان همین گرایش وجود دارد. بخشی از مسائل توسعه فرهنگی که به معنای قرار گرفتن در گردونه فرهنگ جدید عالمگیر است، مربوط به مسأله زن است. زمینه های بهره برداری از این مسأله سبب حساسیت موضوع شده است. تمایلی که به طور کلی در اصل این سیاست فرهنگی وجود دارد، رفتن به سمت نگرشی است که در آن سوی عالم حاکم است. اگر بحث از حق و باطل و درست و نادرست، صرف نظر از تمایلات عصر جدید بود، باز امید آن بود که بر اساس تعریفی خاص از حق و باطل و درست و نادرست، از اصلاح و تحول و بازنگری صحبت کرد؛ اما اصولا بیشتر کسانی که این مسائل را مطرح می کنند، قبل از هر چیز تحت تأثیر حرکت پدیدآمده در غرب، اصل تحول را پذیرفته اند، آن هم تحول به سوی ارزشهای تعریف شده عصر جدید. آنها یکسره ((داشت))های خود را اعم از آنچه دینی یا عرفی بوده، پشت سر گذاشته و به سرعت خواهان ترقی و تحول و تکاملند. گویی کسی تردید ندارد که وضعیت باید عوض شود، آن هم به سود و به سوی تمدن جدید غربی، صرف نظر از اینکه با هویت دینی ما، با عرفیات مقبول میان مردم ما، با ارزشهای سنتی و جهت گیری کلی ما توافق داشته باشد یا نه.
در این گرایش، انتقاد از گذشته بلکه انکار آن یک اصل است و برای این کار هیچ لزومی به اینکه از جنبه های مثبت داشت ها صحبت شود وجود ندارد، بلکه تنها و تنها انتقاد از محدودیتها و نقصهاست، آن هم محدودیتهایی که در تعریف جدید از زن مطرح شده و به اعتقاد اینان باید هر چه زودتر از بین برود.
جنب و جوش تحول و توسعه در این زمینه، رنگ غالب تمامی یا بخش اعظم مطالبی است که در نشریات وابسته به این گروه مشاهده می کنیم. در این نگرش به زن به عنوان موجودی که به طور دائم در فرهنگ گذشته – که پایه و اساس آن نگرش دینی بوده – مورد تهاجم و محدودیت و مصیبت بوده نگاه می شود. برای این کار غربیها مواد و خوراک لازم را فراهم کرده و می کنند. یک شرکت انتشاراتی به ریاست بتی محمودی که از چند سال پیش او را می شناسیم، تنها دست به انتشار آثار زنانی می زند که در دنیای اسلام از مصیبتهای خود سخن گفته اند. تأسیس چنین مرکزی بی شبهه نشانگر آن است که غرب روی این مسأله انگشت نهاده و از آن به عنوان یک اهرم فشار استفاده می کند.
در تمام این مسائل یک جنایت فرهنگی صورت می گیرد و آن اینکه غرب از یک سو تلاش می کند روی این قبیل مسائل به عنوان ارزشهای فرهنگی مستقل تکیه کند و حساب آنها را از واقعیت سلطه جدا کند و از سوی دیگر وقتی این قبیل ارزشها از نظر تئوریک پذیرفته شد اصرار بر تحقق آنها داشته و از آن به عنوان یک بهانه برای تحکیم سلطه سیاسی خود بهره می گیرد. انتظار آن را نیز باید داشت که نهادهای مربوطه در غرب، جوایزی را برای کسانی که در اینجا سنگ ارزشهای آنها را به سینه می زنند در نظر بگیرند و فشار تبلیغی خود را به فرهنگ اسلامی فزونی دهند.
در این سوی، ما جدای از روشنفکران غیر دینی، گرفتار روشنفکری دینی نیز هستیم که ارزشهای جدید غربی را به عنوان ارزشهای انسانی و اسلامی پذیرفته و تلاش در تطبیق آنها با دین دارد. این طایفه دین را می پذیرد اما دینی که ارزشهای جدید را مورد تأیید قرار دهد. به همین دلیل از بخشهای زیادی از دین صرف نظر کرده از آنها سخنی نمی گوید؛ اگر کسی مطلبی از ناگفته ها را ابراز کند با چماقهای فکری عصر جدید مورد حمله و هجوم قرار می گیرد؛ در نتیجه بخشی از دین از صحنه کنار می رود.
راستی زن مسلمان ما به کدام سوی می رود؟ چه آینده تعریف شده ای را انتظار می کشد؟ در تغییر و تحولات عصر جدید چه جایگاهی را طلب می کند؟ در این سمت گیری نگاهش به زن غربی است با اندکی اصلاحات! یا به اسوه های اصیل دینی؟
یک اصل در این رویکرد باید پذیرفته شود و آن اینکه ما تنها و تنها بر اساس آنچه که در دین در تبیین جایگاه زن و تعیین تکلیف برای وی آمده باید تصمیم بگیریم و در این جهت اکراهی از پذیرش حق نداشته باشیم، حتی اگر به مذاق ما تلخ آید. در چنین چارچوبه ای می توان در حدی که اجتهاد دینی اجازه می دهد سخن تازه گفت آن هم نه آنکه بنای مجتهد ما آن باشد که حتما سخن جدید بگوید. واقعیت آن است که گاهی مجتهدان جدید ما نیز وقتی اظهارنظر می کنند تمایل بدان دارند که در راستای نگرشهای جدیدی که به زن شده، مطالب تازه ای ارائه دهند. به عنوان مثال ملاحظه می شود که تنها در یک مصاحبه، چندین حکم فقهی اجماعی زیر سوال برده می شود و اعلام می گردد که: به نظر من اگر در این موارد، فقها و حقوق دانان تجدید نظر بکنند و مجددا با ((دیدی باز)) وارد مسائل شوند، ((کثیری)) از این حکام تغییر می کند.[۱]
مقصود از دید باز چیست؟ این پذیرفتنی است که استنباطهای فقهی ممکن است مختلف باشد، اما آیا ممکن است در برابر اجماع تمامی فقهای اسلام، اعم از شیعه و سنی که اجماعشان هم ناشی از نصوص شناخته شده ای است، حکم جدیدی که دلخواه روشنفکری دینی است عرضه کرد؟ دید باز چیست و چه اندازه کارساز است. می دانیم که باب توجیه فراخ است و گشاد. اگر قرار باشد با تحلیلهای ذهنی و لفاظیهای شاعرانه آیه و قرآن هم توجیه شود در آن صورت نه برای این قبیل آیات فقهی، حتی برای دیگر محکمات قرآنی نیز جای ارائه ((برداشتها)) باز می ماند؛ بویژه اگر با ((دید باز)) به آنها نگاه شود. در آن صورت چه اصل یا اصولی برای کنترل وجود دارد؟ تغییر در احکام فقهی گذشته بدین معنا نیست که ما درعصر جدید، تنها در یک بحث در عرصه مسائل زنان، یکجا چندین حکم فقهی که تقریبا بلکه تحقیقا مورد اتفاق نظر تمامی فقهای اسلام است عوض کنیم. بی شبهه در این قبیل موارد، تغییر از باب استنباطهای سنتی علما و فقها نیست. این ((دید باز)) که عبارت دیگری از رسوخ ارزشهای دنیای جدید است، یکباره سبب چنین تحولی می شود. در سالهای اخیر شاهد تأثیر این دید باز در عرصه معرفت دینی بوده ایم و دیده ایم که چطور با ارائه یک نظریه، نیمی از دین باطل اعلام می شود.
البته باید اعتراف کرد که در گذشته، عرف سایه بر استنباطهای فقهی داشته است. و در نتیجه در راستای تأکیدات فقهی، اعم از الزام و استحباب، افراطهایی صورت گرفته است، اما اصلاح آنها همزمان با تحمیل عرف جدید که همان رسوخ بلکه تحکم اندیشه های جدید است، نشان از انحرافی دیگر است. وقتی قرار باشد ما فقه و شرع را با حقوق بشر که برخاسته از تفکر انسان گرایانه عصر جدید است – و البته بخشی از آن آزادیهایی است که ممکن است با اندیشه دینی نیز هماهنگ باشد – تطبیق دهیم، آن هم یک طرفه، یعنی شرع تابع حقوق بشر شود، باید انتظار یک فاجعه دینی را داشت.
ابزاری که برای این نگرش در فقه مورد استفاده قرار می گیرد، توسعه ای است که به نام عقل و احکام عقلایی انجام می شود. ارزشهای جدید غرب، نظام اجتماعی پذیرفته شده در غرب و عرفیات حاکم بر آن، که البته مبنایش مصلحت سنجیهای انسان جدید غربی و مناسبات تازه موجود در آن است، به عنوان اصول عقلایی مطرح می شود و بعد هم با اظهار اینکه مبنای این قبیل احکام بناء عقلاست، به عنوان احکامی برخاسته از شرع اسلامی عرضه می شود. مقصود از بناء عقلا چیست؟ آیا مقصود از عقل، عقل جدید غربی است؟ عقلی که خود در طول یکصد سال گذشته، در هر یک یا دو دهه، بخش عمده ای از دیدگاههای خود را عوض کرده و به جای آنها دیدگاههای نوینی را عرضه می کند؟ طبیعی است که در طی چند دهه آینده نیز همین وضعیت ادامه داشته باشد؛ در آن صورت تکلیف شرع ما با این عقل متجدد نوگرای متحول که هر روز بنای عق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 