پاورپوینت کامل دختران و زنان، مسائل و معضلات، درس ها و عبرت ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دختران و زنان، مسائل و معضلات، درس ها و عبرت ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دختران و زنان، مسائل و معضلات، درس ها و عبرت ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دختران و زنان، مسائل و معضلات، درس ها و عبرت ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
واقعیتها، مسائل و معضلاتی که دختران و به دنبال آن، زنان جامعه ما درگیر آنند، راهبردها و راهکارهایی که باید مورد توجه قرار گیرد، و در یک جمله فاصله ای که میان ((واقعیت موجود)) تا ((حقیقت مطلوب)) وجود دارد، نکات بسیاری را پیش پای اولیأ تربیتی، متولیان فرهنگی و مدیران جامعه می گذارد. آنچه می خوانید بخشی از این نکات است که می تواند ((درسها)) و ((عبرتها))ی خوبی را در خود داشته باشد. إن شاء الله.
در شرایط کنونی که مسأله توسعه در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است، اگر به مسائل دختران و زنان کشور و نقش آنان در توسعه، توجه سزاواری نداشته باشیم سخن گفتن از توسعه در همه زمینه ها، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی، داعیه ای گزاف است. زنان به سبب نقشهای چندگانه خود، عناصر انسانی تأثیرگذار بر فرآیند تحول و توسعه در هر جامعه هستند. آنها هم به عنوان یک فرد تأثیرگذار بر روند کلی حرکتهای جامعه خویش مطرح هستند و هم می توانند هدایتگر یا تغییردهنده نگرشها و رفتارهای جامعه باشند.
دختران در دوره نوجوانیشان، بخش عظیمی از نسل جوان کشور و جهت گیریها، انگیزشها و پاسخ این نسل به حرکت های سیاسی، اجتماعی جامعه را تشکیل می دهند و در تحلیل حرکتها و خیزشهای اجتماعی باید روی آنها حساب کرد.
نقش یک زن، در محیط خانواده، به عنوان همسر، مادر یا در نقشهای اجتماعی خود، جهان بینی او (نگرش او به انسان و هستی و نقش و رسالت و مسوولیت آدمی در عرصه هستی)، هر انتخاب او، شیوه زیستن، نگرش او نسبت به ارزشهای والای الهی – انسانی و برگزیدن هر هدفی در زندگی حتی شیوه خوردن و پوشیدن بدون تردید در نوع جهت گیری و رفتار همسر و فرزندانش تأثیری تام دارد. زنان غالبا می توانند به عنوان یک هادی قوی در محیط خانواده عمل نمایند و جامعه نیز که از اجزایی همچون خانواده شکل گرفته، از این جریان بی تأثیر نخواهد ماند.
مسائل بانوان را بایستی در واقع در دو حیطه زمانی عمده مورد بررسی قرار داد. یکی مسائل مربوط به دوران جوانی و نوجوانی و دیگر مسائل برآمده و یا برانگیزنده وضعیت اجتماعی زنان در دوره حضور اجتماعی شان. به دلیل اهمیت نقش زنان در ابعاد چندگانه اش و تأثیر آنان بر وضعیت روانی و جسمی فرزندان و اعضای خانواده خود، مانند زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، توجه و شناسایی معضلات و مسائل موثر در رشد روانی، اجتماعی زنان و ارائه راه حلهای عملی و منطقی معضلات و مسائل یادشده و سیاستگذاری و برنامه ریزی و تحقق راه حلهای یادشده این راهکارها از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مسائل پیش روی دختران نوجوان و جوان
در دوران نوجوانی و بلوغ، عوامل پیچیده زیستی، روانی و اجتماعی به صورت عواملی تنش زا، دختر نوجوان را تحت تأثیر قرار داده و شرایطی بحرانی را برای وی ایجاد می نماید. این دوره از مراحل حساس و بحرانی و آینده ساز رشد انسان به شمار رفته و در شکل گیری شخصیت او نقش بسزا دارد. این دوره زیربنا و جهت دهنده دوره های بعدی زندگی زن یعنی، بزرگسالی و سالمندی او است و بی شک تأثیر مستقیم بر خانواده و کودکان او و به نوبه خود بر همه جامعه خواهد داشت.
دختران به خاطر ساختار فیزیکی و فیزیولوژیکی انسان و به دلایل متعدد فرهنگی و اجتماعی در مقایسه با پسران، آماج ضربات بیشتری بر پیکر روانی، زیستی، اجتماعی خویش می باشند، لذا بیش از دیگران نیاز به توجه ویژه دارند. در این مقاله برخی از این معضلات به قرار زیر می باشد:
۱. تغییرات ساختاری:
تغییرات عمده فیزیولوژیک در دوره نوجوانی و بلوغ و دوره ماهانه و بعدا بارداری و شیردهی و یائسگی ویژه دختران و زنان است که هر کدام به دلیل نوسانات هورمونی و تغییرات بیولوژیک، دختران را در معرض فشارهای مداوم فیزیکی – زیستی، و مشکلات عاطفی – روانی و رفتاری ناشی از این فشارها قرار می دهد. وجود این مسائل و بی توجهی اطرافیان به این خصیصه های زیستی دختران و زنان، و عدم عنایت به آنها و تعدیل میزان توقعات و انتظارات از آنان، منجر به این شده است که گروهی از بیماریها و اختلالات، نظیر اضطراب و افسردگی، در زنان بیشتر از مردان و گاه چندین برابر است. تحقیقات میدانی انجام پذیرفته از دیدگاه این قبیل شاخصه ها نیز حاکی از آن است که میزان اضطراب و ترسهای موهوم در دختران راهنمایی و دبیرستان بیش از پسران می باشد. همچنین مشخص شده است بسیاری از مسائل روانی – اجتماعی از جمله مشکلات تحصیلی و شغلی، بزهکاری، اعتیاد، خودکشی و حتی بی بند و باریهای جنسی با اضطراب و افسردگی رابطه مستقیم دارد.
۲. زمینه های اضطراب:
رفتارهای توأم با شرم و پنهان کاری والدین بخصوص مادر، نسبت به تغییرات طبیعی جسمی و عاطفی نوجوان موجب می شود، دختر جوان هم متقابلا تغییراتی را که در خود کشف می کند پنهان نماید. و سپس از این همه تحول در خود، دچار اضطراب شده و برای کنترل و کاهش این اضطراب ناراحت کننده، طرف مشورت خود را دوستانی همچون خود قرار دهد، که آنها هم معلوم نیست که بینش نسبت به زندگی و گرایشهای ارزشی و اطلاعات خود را از چه منابعی به دست آورده اند.
تأثیرپذیری از بینشهای نادرست و گرایشهای ناصواب و دریافت اطلاعات غلط و بعضا انحرافی می تواند آثار نامطلوب روانی و نگرش منفی نوجوان نسبت به خود، ایجاد نموده یا می تواند منجر به آثار سوء اخلاقی و رفتاری وی شود. در آینده نیز این آثار منفی می تواند تعیین کننده رفتار جسمی او باشد. بنابراین آموزشهای اولیه در باره بلوغ از اهمیت زیادی در بهبود بهداشت جسمی و روانی او داشته و سلامت رفتار جنسی او را در آینده تأمین می کند.
۳. رفتارهای تبعیض آمیز:
به دلیل سنتهای غلط جاهلیت و رسمهای رایج مردسالاری و گرایشهای تبعیضآمیز حاکم بر جوامع، دختران و زنان در بیشتر دوره های تاریخ بشر مورد بی عدالتی و بی توجهی قرار گرفته اند.
فرهنگ مردسالاری از همان دوران کودکی و تولد نوزاد دختر و پسر، در تعلیم و تربیت و نحوه برخورد والدین، واگذاری امکانات، میدان ابراز وجود فرزندان و روابط دختر و پسر در محیط خانواده کم و بیش قابل رویت است. در محیط خانواده ها بیش از آنکه به تربیت و رشد فرزندان به عنوان انسان و آموزش مهارت برقراری یک رابطه انسانی بین آنها اهتمام گردد، از همان ابتدا با فرزندان دختر و پسر ارتباط و رفتاری تبعیضآمیز برقرار می شود و سیستم تربیتی مقبول خانواده ها بر اساس این روابط تبعیضآمیز شکل می گیرد.
از همان ابتدا محرومیتها و محدودیتهای بیش از حد و کنترل مفرط بر دختران اعمال شده و آزادیها و بی قیدیها برای پسران مجاز شمرده می شود. در بعضی خانواده ها با این باور که دختر را می توان در خانه نگه داشت و تحت نظر قرار داد، بسیاری از نیازهای آنها فراموش می شود و دختران از نگاه والدین تا اندازه زیادی محو می شوند و بیشتر توجهات معطوف فرزندان ذکور خانواده می شود.
تلاش خانواده عمدتا بر فراهم آوردن ابزاری برای سرگرمی یا افزایش مهارت و آموزش پسران متمرکز می گردد. و در مورد دختران تنها محیط خانه را منبع اصلی برای رشد او می دانند. در حالی که در چنین خانواده هایی آن گونه که باید شرایط تربیتی عادلانه و سزاوار فرزندان دختر فراهم نیست. این شیوه برخورد با دختران، منجر به احساس تبعیض و حقارت از زن بودن در آنان شده و به تبع آن، احساس عدم کفایت نفس و عدم اعتماد به نفس در وجود آنها می نشیند که در آینده، پیشرفت و رشد آنها و نیز پذیرش مسوولیتهای فردی یا اجتماعی آنها را دچار مشکل می سازد و چه بسا در آنان احساس خشم و انزجار نیز نسبت به جنس مذکر شکل می گیرد و همواره جماعت مردان را عامل محرومیت خود، از حقوق حقه ای که باید پاس داشته می شد ولیکن از آنان دریغ شده است می دانند. این همه که گذشت یقینا در آینده در نحوه برخورد آنان با همسر یا فرزندان ذکور تأثیر سوء خواهد داشت یا منجر به گریز از مردها خواهد گردید.
۴. خشونت:
خشونت علیه دختران یکی دیگر از واقعیات تلخ جوامع بشری است. حتی جوامع غربی که داعیه دار آزادی زن از تبعیضات مرسوم طی قرنهای گذشته هستند بیشترین آمار آزار جسمی یا جنسی نسبت به دختران و زنان را به خود اختصاص می دهند. یکی از علل این برخوردها، اندیشه مردسالارانه حاکم بر بسیاری از جوامع است که خاستگاه این قبیل خشونتهاست. بر پایه این نحوه نگرش، مرد تصور می کند مالک مطلق العنان همسر و دختر خود است و به هر شیوه که مایل باشد مجاز است با آنها رفتار کند؛ بزند، طرد کند یا بپذیرد. و با اقدام به چنین رفتارهایی، این فرهنگ منحط غیر انسانی را به فرزند ذکور خود میآموزد و به ودیعه می گذارد. دختران نیز میآموزند که پذیرنده چنین رفتاری در زندگی آینده خود در کنار مردی دیگر، به عنوان همسر باشند و با احساس حقارت مفرط و عدم اعتماد به نفس رشد کنند. همیشه خود را محکوم ببیند و مقهور عناصر قویتر بپندارند، و حتی فکر اینکه خود قادر باشند در زندگی خود تغییری ایجاد کنند یا تسلطی داشته باشند در مخیله شان نمی گنجد. و یا بالعکس به دلیل انزجار و نفرتی که نسبت به مردان پیدا می کنند گرایشهای مادرسالارانه در آنها شکل می گیرد تا انتقام آن همه آزار را بگیرند. جامعه نیز به نوبه از این احساس حقارت با خشم و نفرت آنان در امان نخواهند بود چون آنان نیز مادرانی خواهند بود که یکی از این دو حالت را در فرزندان خود پرورش خواهند داد.
۵. توقعات اضافی:
خانواده ها غالبا از دختران خود انتظار دارند خواستهای محدودتر داشته باشند یا به صورت فعالتری در امور خانه و قبول مسوولیت مشارکت کنند. در صورتی که حتی تا پایان سالهای نوجوانی، از پسران چنین توقعی نیست و خانواده ها خود را موظف به انعطاف در مقابل آنان و کنار آمدن با آنان می دانند و توقعی از او ندارند. در تنظیم روابط بین فرزندان نیز عموما از دختران انتظار می رود که تسلیم خواستهای برادران باشند و نظرات آنها در مقایسه با برادران در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. در مقابل، برادران آنها هستند که کوتاه میآیند و حتی اگر از نظر سنی بزرگتر از فرزندان پسر باشند، توقع هست که از ابراز وجود یا اظهار نظر در مقابل پسران خودداری کنند. در برخوردهای اجتماعی و بین فردی، محدودیت بیشتر و غیر منطقی تری برای دختران قائل می شوند، و این در حالی است که همزمان از فرزندان پسر، این انتظار کمتر بوده و حتی گاهی مواقع آزادی بی حسابی را برای پسران در نظر می گیرند.
در این خانواده ها پسر میآموزد متوقع باشد و دختر میآموزد که باید کمتر بخواهد و تسلیم تر باشد! در واقع، در این نگرش غلط از دختران بیشتر انتظار هست که منفعل، پذیرا و مطیع باشند تا آنکه به صورتی فعال قادر به اظهار وجود و بیان خود باشند. حتی در برقراری نظم اجتماعی و مسائل اخلاقی، دختران به خودنگه داری بیشتر تشویق می شوند تا پسران. این گونه برخورد با جنسیتهای مختلف، باور اشتباهی را در ذهن نوجوانان، چه دختر و چه پسر شکل می دهد. یعنی آنکه دیگر هیچ کدام نه به خود، نه به طرف مقابل، به عنوان یک انسان که مستحق برخورد بر اساس ارزشهای انسانی است، نگاه نمی کنند و فردا فرزندانی بدتر از آنچه خود گرفتارش هستند تربیت خواهند کرد و در کنار آمدن با یکدیگر مشکل پیدا خواهند کرد.
۶. ضعف آگاهی از زمینه های انحراف:
ضعف شناخت و عدم آگاهی کافی نسبت به ابعاد مختف سوءاستفاده از دختران، جنسی یا عاطفی یا اقتصادی از دیگر مسائل مهم مربوط به دختران است. این عدم آگاهی یا پایین بودن اطلاع خانواده ها منجر به بروز مسائل متعددی در دخترانی که مظلوم چنین ظلمی قرار گرفته اند می شود. و متأسفانه بی توجهی خانواده نسبت به این مسأله و عدم اقدام فوری برای جلوگیری از آن یا مراقبت صحیح از دخترانشان، موجب آشفتگیهای عاطفی و رفتاری پایا در آنان می شود.
والدین با تصور آنکه تنها مسائل بیرون از مرزهای خانه، منجر به بروز مشکل برای دختران می شود، با محدودیت قایل شدن در روابط اجتماعی و بین فردی برای دختران و نگه داشتن آنها در محیط خانواده فکر می کنند سلامت دخترشان را تضمین می کنند و در این حال از مراقبتها و دقتهایی که لازم است حتی در نوع رابطه اعضای خانواده و فامیل لحاظ شود، غفلت می کنند. بعضا مشاهده می شود که سوءاستفاده از دختران در خود خانه ها بیش از محیط اجتماعی است و عوارض آن می تواند تا پایان عمر گریبانگیر آنان باشد. یکی از عوامل مهم چنین سوءاستفاده هایی، بی دقتی والدین بخصوص مادر می باشد. در خانه هایی که مادر کم هوش یا منفعل یا بیشتر درگیر مسائل خود باشد تا فرزندانش، چنین مسائلی بیشتر رخ می دهد.
۷. ارزشیابی ناصحیح:
عدم شناخت واقعی نسبت به دختران و ارزش آنها در خانواده یکی دیگر از معضلات عمده دختران است. چگونه می توان پذیرفت نزد پیروان مکتبی که بهترین و بالاترین نگرش را نسبت به دختران دارد و دختر را ریحانه می نامد و او را شکوفه ای که بایستی در مراقبت از آن جدیت نمود می شمارد، او قربانی تعصبات قبیله ای و قومی و فرهنگی شود.
وقتی نقشی که یک دختر بایستی به عهده گیرد خوب تبیین نشود، و توانایی او در ساختن و شکل گیری یک جامعه توسعه یافته، شناخته نشود یا انکار گردد، این دختر، نه برای فردا آماده است و نه نگرشی درست در ذهن پسران امروز که مردان فردا هستند و در کنار زنان فردا قرار می گیرند، شکل می گیرد، و آنها نیز قادر به شناخت یا ارزش گذاری مناسب برای همسر و دختران خود نخواهند بود.
۸. مشکل هویت:
یکی از مسائل مهم دوره نوجوانی و جوانی کسب هویت است؛ هویت شغلی، فردی، اجتماعی و سیاسی و. نوجوان یا جوان به دنبال هویتی است تا بتواند به خود یا دیگران بگوید، کی هست و چه می خواهد بکند؟ جایش در این دنیا کجاست و کارش چیست؟ اگر در این دوران حساس عمر، نوجوان نتواند هویت مشخص و ثابتی برای خود بیابد دچار بحران شده و در سالهای بعدی زندگی خویش دچار مشکل می شود. و یک احساس سردرگمی، بی خودی و پوچی گریبانگیر او خواهد شد و برای اثبات حضور و وجود خود به هر دست آویزی چنگ خواهد زد. یکی از عواملی که می تواند به کسب هویت مناسب و باثبات نوجوان کمک کند، توجه به الگوهای شخصیتی و الگوبرداری از آنهاست. متأسفانه هم اکنون بسیاری از نوجوانان ما به دلیل عدم ارائه الگوهای مناسب و عینی از طریق خانواده یا جامعه یا وسایل ارتباط جمعی از جمله صدا و سیما، در انتخاب الگوهای مناسب برای انتخاب نقش و کمک به کسب هویت صحیح، دچار نوعی سردرگمی و تضاد شده اند. گاه ارزشهای ارائه شده توسط خانواده با ارزشهای ارائه شده در جامعه یا مدرسه با هم تضاد دارند، و از سویی دیگر یک سیستم ارتباط جمعی گسترده و موثر مثل صدا و سیما نیز الگوهای شخصیتی و خانوادگی و رفتاری که عرضه می کند، نه تنها قادر به کمک به نوجوان در رسیدن به هویتی مستقل و ثابت نیست، بلکه بسیاری اوقات با ارزشهای مورد اعتقاد جامعه، چندان هم خوانی نداشته و بعضا منافات دارد. معضل دیگر این است که هویت مذهبی که قادر است برای نوجوان و جوان ما هویتی مستقل، قوی، باثبات و رشدیافته به ارمغان آورد، چندان صحیح و روشن تبیین نمی شود.
غالبا با کمی دقت در رسانه های گروهی مثل صدا و سیما و سینما می بینیم الگوهای شخصیتی ارائه شده، نه تنها قادر به هدایت مناسب دختران ما نیست، بلکه برخی مخرب نیز هست. مثلا وقتی قرار است زنی روشنفکر، امروزی، اجتماعی و تحصیل کرده، نمایش داده شود، وضع ظاهری و آرایشی، پوشش و سبک زندگیش، چندان سنخیتی با کل جامعه ما ندارد. از تزیینات داخل منزل گرفته تا نوع لباس و مدل حجاب او. چنان که بسیاری از مدلهای نه چندان مناسب پوششی را گاه نخست در فیلمهای ارائه شده در تلویزیون یا سینما مشاهده می نماییم و بعد در سطح جامعه. به این ترتیب ما با نشان دادن سبک زندگیهایی که دیگر چندان رنگ و بوی بومی و ملی ما را ندارد و ارزشهای ملی و فرهنگی و مذهبی ما چندان در آنها نمایان نیست، تقاضاها و ایدهآلها و الگوهای نوجوانانمان را رقم می زنیم.
از سویی دیگر، نحوه تصویر کشیدن افراد مذهبی یا کسانی که حجاب چادر را برگزیده اند گاه تداعی کننده عامی گری، بی فرهنگی، فقر و متحجر بودن است! چنان که چادر، لباس عزا برای خانمها در صحنه های فیلمها شده است یا پوششی برای خدمتکاران یا وسیله ای برای نشان دادن روستایی بودن زن است! اینها موجب بیزاری نوجوان خواهان پیشرفت و برتری و آرمان گرا از این گونه بودن می شود.
۹. ضعف آموزش:
نبود آموزش صحیح به دختران در زمینه های مختلف مثل مهارتهای اجتماعی، ایجاد روابط بین فردی مناسب، شناخت درست از خود به عنوان یک زن و شناخت مناسب تواناییها و استعدادهای خود. آموزش مهارتهای مدیریتی و عملکردی بخصوص در زمینه وظایفی که خواه نا خواه در آینده درگیر آنها می شود؛ نقص بزرگ سیستمهای آموزش و پرورش و آموزش عالی و خانواده هاست. در واقع آن گونه که باید هیچ کدام از این محیطها یا حتی منابع اطلاعاتی موجود در سطح جامعه و وسایل
ارتباط جمعی تا کنون در این زمینه موفقیت لازم را نداشته اند. اینها نتوانسته اند نقشهایی را که دخترها در خانه به عنوان یک دختر نزد پدر و مادر و خواهر برای خواهرها و برادران، در سطح جامعه و مدرسه به عنوان عنصر نوجوان و فعال و یا در آینده به عنوان کسی که نقش مادری و همسری و دیگر نقشهای اجتماعی را به عهده می گیرد، خوب تبیین کنند، و وظایفی را که در هر مورد بر عهده دارد به او آموزش دهند، تا در هر موقعیتی که قرار گرفت بتواند قوی، محکم و درست عمل کند و دچار سرخوردگی، یأس و عدم اعتماد به نفس نشود.
دختر نوجوان ما اگر در گذشته به طور تجربی حداقل اداره یک خانواده را، حداقل در حد برآورد نیازهای روزمره افراد خانواده، میآموخت و سپس اندوخته هایش را به صورت تجاربی باارزش در اختیار فرزندانش می گذاشت، حالا دیگر بیشتر خانواده ها و نیز جامعه به انگیزه پیشرفت دختران، تنها به رشد جنبه های تحصیلی و شغلی آنها می اندیشند. و چندان در پی آموزش مهارتهای اجتماعی و وظایف متناسب با نقشهایی که در طول زندگی بر عهده می گیرد نیستند و این جنبه ها در واقع از چشم مسوولین آموزش دختران (خانواده، سیستم ارتباط جمعی، مدرسه و دانشگاه) پنهان مانده و مورد بی توجهی قرار گرفته است.
نتیجه این بی توجهی آن است که دختران ما، اولا نقشهایی را که باید به عهده بگیرند نمی شناسند و از پذیرفتن آنها احساس حقارت می کنند و فکر می کنند پذیرش آن مسوولیتها حقیر شدن آنهاست. ثانیا، مهارتهایی که باید در هر نقش دارا باشند تا در کار خود موفق گردند، را نمیآموزند و فردا به عنوان یک همسر یا مادر، قادر به برخورد مناسب با اطرافیان و درک موقعیت خویش و تربیت شایسته فرزندان نخواهند بود. مهارت مفاهمه مناسب با نزدیکان، والدین یا همسر و فرزندان را نداشته و در زمینه این فعالیتها و فعالیتهای اجتماعی خویش دچار شکست و ناکامی و افسردگی خواهند شد. البته در این مورد خاص، آموزش تنها خاص دختران نیست بلکه لازمه رشد و تربیت مناسب پسران نیز خواهد بود. زیرا وقتی آموزش دختران جوان در آینده کارساز و مثمرثمر می باشد، که طرف مقابل آنها نیز بی بهره از شناخت و مهارت لازم در نقشهای آینده اش نباشد.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 