پاورپوینت کامل فدک، سایه سار حاکمیت اهل بیت علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فدک، سایه سار حاکمیت اهل بیت علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فدک، سایه سار حاکمیت اهل بیت علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فدک، سایه سار حاکمیت اهل بیت علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
فدک یک رمز است؛ رمزی با مایه های تاریخی، تفسیری، کلامی، سیاسی و حقوقی. فدک حقی است بر باد رفته، نمودی از فزون طلبی آنان که تکیه گاهشان ((قدرت)) است و ((سکوت)). چون ((حاکم))اند پس ((حکم)) می کنند، و ((عامه)) نیز چون رعیت اند پس ((سکوت)) روا می دارند. فدک فریاد ((بانوی آب)) است به درازای تاریخ و به پهنای گیتی، چرا که او ((سیده نساء العالمین)) است. خشم و فریادش نیز هماره در گوش فلک خواهد ماند. فدک، فاطمی است، همان گونه که اسلام ناب، اسلام فاطمی است، و فدک نمادی روشن و جاودان در مبارزه اسلام ناب محمدی(ص) با اسلام دربار اموی.
این است که فدک در کلام موسی بن جعفر(ع) به گستره همه سرزمینهای اسلامی است؛ از سمرقند تا عدن، از آنجا تا تونس و تا ارمنستان. اینچنین بود که فدک را سایه سار حاکمیت اهل بیت(ع) خواندیم. آنچه می خوانید شرحی است بر فدک و آنچه بر او گذشت. شرحی که اگر فرصت و فراغت بیشتری بود مولف محترم حتما به گونه ای مناسبتر سامان می داد.
ماجرای مصالحه
از جمله غزواتی که در سال هفتم هجری به وقوع پیوست، نبرد ((خیبر)) می باشد. این فتح به قوت بازوی حضرت علی(ع) انجام یافت.[۱] گویند رسول اکرم(ص) در بازگشت از جنگ خیبر که با پیروزی رزمندگان اسلام پایان پذیرفت، محیصه بن مسعود انصاری را نزد اهل فدک فرستاد و آنان را به اسلام فرا خواند. رئیس آنان که یوشع بن نون یهودی نام داشت با رسول خدا(ص) صلح نمود و مقرر گردید نصف فدک را به حضرت محمد(ص) وا گذارند و بدین سان، نیمی از این مکان خالصه خاتم پیامبران گردید.[۲]
فدک سرزمین حاصلخیزی در حجاز بود که در یکصد و چهل کیلومتری شمال مدینه در وادی زیدیه واقع بود و چون مسلمانان در به دست آوردن آن پیکاری ننموده و اسبی نتاخته بودند از آن پیامبر(ص) بود. خداوند در قرآن فرموده است:
و ما أفاء الله علی رسوله منهم فما او جفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شیء قدیر.[۳]
((و آنچه خدا از دارایی آنها به فرستاده اش غنیمت داد، آن نبود که شما با اسب یا شتری بر آن یورش برده بودید بلکه خداوند پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط می سازد و خدا بر هر چیزی توانایی دارد.))
بر اساس مفاد این آیه شریفه و نیز آیه بعد از آن، فدک به ملک طلق رسول اکرم(ص) در آمد و در این موضوع تمامی فرق اسلامی اتفاق نظر و وحدت رأی دارند.[۴]
علاوه بر اراضی بسیار سرسبز، باغات خرما و چشمه های باطراوت بر ارزش فدک می افزود و در برخی منابع خاطرنشان گردیده که نخلستانهای آن با درختان خرمای شهر کوفه در قرن ششم هجری برابری می نمود. مجموع عایدات تمامی این منطقه را از بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار طلا نقل نموده اند و امکان دارد این اختلاف در میزان درآمد آن بر حسب سالهای متفاوت باشد.[۵]
آنچه که سبب گردید یهودیان بدون آنکه به اسلام بگروند نصف اراضی و باغستانهای فدک را در اختیار رسول اکرم(ص) قرار دهند، پیروزی مسلمانان در نبرد خیبر به فرماندهی حضرت علی(ع) بود که در قلوب آنان رعب شدیدی افکند.[۶] آنان با پیامبر قرارداد بستند به این شرط که برداشت محصول در تمامی اراضی، چه در نیمه سهم خویش و چه در نیمه تفویض شده به رسول اکرم(ص)، به مباشرت آنان باشد و یهودیان نصف محصول چیده شده ملک فدک و بهایش را به آخرین فرستاده الهی بپردازند و هرگاه صلاح اسلام و صوابدید رسول الله(ص) اقتضا کند، از این مکان جلای وطن نموده و پیامبر، معادل املاک و خانه های آنان – در هر کجا که اراده کند آنها باشند – زمین و خانه بدهد. آیه ای که بدان اشارت رفت، همزمان با تصویب این قرارداد بر حضرت محمد(ص) نازل گردید.[۷]
از منابع معتبر چنین استنباط می گردد که فدک از املاک و قریه هایی بوده که با نیروی نظامی مسلمین فتح نشده بلکه آن را شخص پیامبر(ص) بدون دخالت جنگجویان تصاحب فرمود و بنابراین داخل در غنائم مسلمانان نبود که تمامی آنان در فدک سهیم باشند. احدی از علما و مورخان مسلمان، در این موضوع خلافی نقل نکرده است. یاقوت حموی می گوید: فدک دهکده ای است بین شهر مدینه و تا آنجا از این دیار دو روز راه است. و برخی اظهار داشته اند سه روزه راه می باشد. در سال هفتم هجرت از طریق صلح و مسالمت به دست پیامبر آمد و خداوند آن را بهره اختصاصی (فیء) رسول الله(ص) قرار داد.[۸] ابن ابی الحدید نیز چنین نظری ارائه داده است.[۹] ابن منظور در اثر مشهور خود اظهار می دارد: فدک دهکده ای است در خیبر و برخی گفته اند در حجاز واقع شده و چشمه و نخلستانی دارد که خداوند آن را به پیامبر خود اختصاص داد.[۱۰]
هدیه پیامبر(ص)
در کتاب مسند احمد بن حنبل، در مورد صله رحم از ابوسعید خدری نقل شده که چون آیه ((وآت ذاالقربی حقه))[۱۱] نازل گردید، نبی اکرم(ص) خطاب به حضرت زهرا(س) فرمود: ای فاطمه(س) فدک از آن تو است. به موجب این روایت که در منابع اهل سنت آمده است فدک به ملک حضرت صدیقه طاهره(س) درآمد.
روایت ابوسعید خدری آن قدر معروف و مورد نقل بوده است که مأمون عباسی که فدک را تسلیم بنی فاطمه نمود بدان استناد جست. در تفسسیر الدر المنثور، جلال الدین سیوطی شافعی می گوید: بزار از ابی یعلی و ابن ابی حاتم و ابن مردویه از ابی سعید خدری نقل کرده اند که او گفته است: وقتی آیه ۲۶ از سوره اسراء نازل شد. پیامبر(ص) فاطمه(س) را فراخواند و فدک را به وی عطا فرمود. در این تفسیر ذیل بحث در باره آیه یاد شده، سه روایت ذکر شده که سه لفظ اعطاء، اقطاع و ایتاء در آنها قابل مشاهده است، و این سه حدیث بر این واقعیت دلالت دارند که فدک در تصرف حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است[۱۲]. ابن جریر طبری از امام چهارم – حضرت زین العابدین(ع) – نقل نموده که وقتی آن حضرت وارد شام شدند و مردی شامی به دلیل عدم شناختن امام، بنای گستاخی را گذارد، حضرت فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ عرض کرد: بلی. امام(ع) فرمود: آیا آیه ((و آت ذاالقربی حقه)) را خوانده ای؟ آن مرد با نهایت تعجب عرضه داشت: شما همگان نزدیکان رسول خدا(ص) هستید که خداوند بدو فرمان داد حق آنان را ادا کند؟ حضرت فرمود: آری.[۱۳]
صبحی صالح در واژه نامه پایانی خود بر نهج البلاغه خود می نویسد: فدک پس از ماجرای خیبر به پیامبر(ص) تعلق گرفت و شیعه همه اجماع دارند که رسول اکرم(ص) آن را به دختر والامقامش فاطمه(س) عطا نمود ولی نخستین خلیفه آن را گرفت و در زمره اموال عمومی قرار داد.
تمامی مسلمین مشاهده می کردند که در ظرف سه سال، تنها زهرای اطهر(س) در فدک مداخله نمود و آنچه در آمد و عایدی داشت گرد میآورد و به مصرف خود، فقرا و مساکین و نشر فرهنگ قرآن و عترت می رسانید.
عبدالفتاح عبدالمقصود، در مقدمه ای که بر کتاب ((هدی المله الی ان فدک نحله)) آیه الله سید محمدحسن قزوینی نوشته، می گوید: زمین فدک، چه آن را اعطایی پیامبر بدانیم یا میراث آن حضرت، در هر حال حق مسلم و خالص حضرت زهرا(س) بوده و به هیچ عنوان این مطلب قابل تردید نمی باشد و اگر در مناقشه خلیفه اول با آن بانوی نمونه، دقت شود، چنین استنباط می گردد که ادعای فاطمه(س) مبنی بر اعطایی بودن فدک، انکار نمی شده و بلکه از پذیرش اظهارات حضرت زهرا(س) بدین جهت امتناع می گردید؛ که خلیفه اول به تصور خویش بینه دخت پیامبر را ناکافی می دانسته و به کیفیت شهود اعتراض داشت نه بر ادعای آن بانو.
شهید بزرگوار، حضرت آیت الله دستغیب در شرح خطبه فدکیه می گوید: پیامبر(ص) فرمود از جبرئیل پرسیدم: منظور از ذیالقربی (در آیه ((وآت ذیالقربی حقه))) کیست؟ پاسخ داد: حضرت زهرا(س). پیامبر هم فدک و عوالی آن را نحله او نمود.[۱۴]
حضرت فاطمه زهرا(س) هم در احتجاجی که با ابوبکر داشت، سهم ذیالقربی را مطالبه فرمود. زیرا قرآن بر این مطلب تصریح فرموده است: و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذیالقربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل.. .[۱۵]
در این آیه خداوند برای ذویالقربی در خمس حقی مشخص فرموده که باید بدانها اختصاص یابد و رسول اکرم(ص) در طول حیات پر برکت خویش آن را رعایت می فرمود و قسمتی از خمس را به نزدیکان خویش می داد و بخشی را خود برمی داشت، و لذا وقتی که غنایم خیبر را تقسیم می کرد و حق مسلمانان را ادا می فرمود، حصار کتیبه را خمس خدا و پیامبر، ذویالقربی، ایتام، مساکین و ابن السبیل قرار داد.[۱۶] وقتی نجده حروری از عبدالله بن عباس سهم ذویالقربی را جویا شد، آن مفسر نامی و دانشمند امت اسلامی گفت: آن مال نزدیکان پیامبر(ص) است که رسول الله(ص) بینشان تقسیم می فرمود.[۱۷]
ابن ابی الحدید از فردی به نام ابی بکر جوهری نقل کرده که: خلیفه اول، فاطمه و بنی هاشم را از سهم ذی القربی منع کرد و این حق مسلم را در امور سلاح و لشکر به کار برد![۱۸]
مصرف خمس دو نوع متفاوت را در برمی گیرد: مصرف ثابت که سهم خدا، رسول او و یک تن از خویشاوندان فرستاده الهی را شامل می شود و این سهام سه گانه، همیشه ثابت و استوار است، و یک مصرف غیر ثابت که سهم ایتام و مساکین و ابن السبیل بنی هاشم است، و چون در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) از این نوع دوم کسی را سراغ نداریم، آن حضرت تمام سهم خمس را به مصرف شخصی و ذیالقربی می رسانید و نیز به دلیل آنکه مصارف مزبور با زهد و قناعت و پرهیز از تبذیر و اسراف می گذشت و مازاد وافری داشت در جهت اهداف خداپسندانه و امور خیر و خوبی خرج می شد.[۱۹]
حضرت علی(ع) یار و معاون و برادرخوانده پیامبر بود و بر اساس حلف موازرت پیرو آیه ((وانذر عشیرتک الاقربین))[۲۰] و پیمان مواخات،[۲۱] در میراث رسول خدا(ص) سهیم بود ولی شخصا ادعایی نکرد و صرفا در گواهی فدک شرکت نمود که متأسفانه مورد قبول واقع نگردید. آن حضرت بر این واقعیت واقف بود که دستگاه خلافت می خواهد وی را به لحاظ اوضاع مالی و اقتصادی در تنگنا قرار دهد تا فرصت هرگونه تلاشی از آن بزرگوار مظلوم سلب گردد. او به خوبی مشاهده می کرد و با چشم بصیرت می دید که بعد از تنازل از حق ولایت و خلافت، بحث کردن در این مورد موثر نخواهد بود و لذا دادرسی را به خداوند حواله نمود و تنها در نامه ای به عثمان بن حنیف به موضوع فدک اشاره نمود و فرمود:
بلی کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین و نعم الحکم الله…[۲۲]
آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیدند و نفوسی با سخاوت از آن چشم پوشیدند و بهترین داور، پروردگار است.
در این سخن زیبا، حضرت، بخل را به عنوان انگیزه غصب فدک مطرح کرده اند و به اینکه در تصرفشان بوده اشاره دارند و تأکید می کنند که فدک در اختیار حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است. ابن ابی الحدید ضمن بحث در باره این جملات می گوید: کلام حضرت، سخن شخص مظلومی است که از آنچه بر او ستم رفته شکایت می نماید. حضرت علی(ع) در زمان حکومت خود مصلحت را در این ندانست که این قریه را همچون دارایی شخصی تصاحب کند و عایداتش را بین فقرا و مستمندان تقسیم فرمود و در همان نامه می فرماید: مرا با فدک و جز آن چه کار است، حالی که فردا جایگاه آدمی گور است.. . نفس خود را با پرهیزگاری پرورش می دهم تا در روزی که خوفناکترین روزهاست در امان باشد و بر ساحل لغزشها استوار بماند…
در این بیان، حضرت می فرماید: با آنکه فدک ملک شخصی من می باشد، آن را وا می گذارم و با اعراض از متاع دنیایی (فدک و غیر آن) نفس خویش را ریاضت می دهم تا به ثروت اندک و فناپذیر آلوده نشود.
غصب فدک، غضب فاطمه(س)
طبق شهادت تاریخ، حضرت زهرا(س)، در منطقه فدک، تعدادی کارگر و کشاورز داشتند و چون عوامل حکومتی خواستند آن را غصب نمایند، تصمیم به اخراج این نیروها گرفتند. از این برنامه می توان نتیجه گرفت که فدک قبل از رحلت پیامبر(ص) در اختیار حضرت فاطمه(س) بوده است و این کارگران نیز از قبل در آنجا مشغول بکار بوده اند.
در هر حال پس از رحلت پیامبر(ص) نخستین خلیفه تمام املاک خالصه و سهم خمس را در اختیار خود گرفت و کفالت آن را به ابوعبیده جراح واگذار نمود. سهم ذیالقربی نیز به طور کلی حذف شد و خلیفه اظهار داشت: رسول خدا(ص) که رحلت نمود خاندانش همچون سایرین هستند؛ اگر در جهاد شرکت نمایند از سهم رزمندگان بهره مند می شوند و در غیر این صورت سهم ویژه ای ندارند. در نتیجه سهام خمس به سهم رسول اکرم(ص) منحصر گشت که ابوبکر آن را به عنوان جانشین پیامبر(ص) تصاحب نمود و گفت سهام ایتام، مساکین و ابن السبیل به بنی هاشم اختصاص ندارد بلکه از آن تمامی مسلمانان است![۲۳]
فدک در زمره املاکی بود که شامل این غصب و تصاحب گشت. کارگزاران حضرت فاطمه(علیهاسلام) با شتاب و نگرانی نزد دخت پیامبر(ص) آمدند و عرض کردند: خلیفه ما را از فدک اخراج نمود و افراد ویژه خود را در آنجا گماشت! فاطمه(س) در حالی که از بیماری رنج می برد و در بستر درد خوابیده بود از جای خویش برخاست و فرمود: چرا و به چه دلیل؟ کارگزاران پاسخی نداشتند و از برآشفتگی دختر پیامبر(ص) مبهوت بودند. درست است که فدک ملک پردرآمد و حاصلخیز و باارزشی است اما برای زهرای بریده از ((دنیا)) و پیوسته به ((عقبی)) این متاع اندک فناپذیر، نمی توانست قابل اعتنا باشد. تازه شخصا از آن بهره ای نمی برد و با وجود آنکه فدک در تملکش بود، روزها می گذشت و دودی از مطبخ خانه اش بلند نمی شد و فقر از سر و روی این خانه می بارید. همسرش علی(ع) هزاران درهم را در لحظاتی کوتاه بین فقرا تقسیم می کرد و دستهای خود را تکان می داد و با حالتی گرسنه به خانه میآمد. پس راز هراسان گشتن فاطمه(س) از غصب فدک، در چه چیزی نهفته بود؟ باید در جواب گفت: فدک باغ و مزرعه ای عادی نبود بلکه نشانه ای از خلافت در آن نهفته بود و در مصادره آن نوعی انحراف از اصل اسلام و سیره پیامبر(ص) هویدا بود. در واقع حداقل فدک هویت اقتصادی خلافت و پشتوانه مالی ولایت به شمار می رفت:
آن فرقه ای که تیشه به نخل فدک زدند
آتش به جان سما تا سمک زدند
فدک و عوالی آن، منبع اقتصادی معتنابهی به شمار می رفت که خدای متعال به رسولش امر فرمود: باید در نسل حضرت زهرا(س) و ذویالقربای پیامبر(ص) باشد و تا از آن استفاده نمایند و دچار مشکل مالی نباشند، دیگر آنکه فقیران مسلمان از چنین عوایدی برخوردار گردند؛ و لذا دخت پیامبر(ص) احساس کرد که باید به چنین نعمتی اعتنا بفرمایند.
جهت دیگر، احقاق حق و ابطال باطل بود که ظاهر فدک و باطنش رسوایی غاصبین بود. آری زهرا(س) دفاع از حق را لازم می داند و نیز فدک را می خواهد اما نه برای استفاده شخصی بلکه در صدد آن است تا بدین سبب در راه خدا انفاق کند و اجازه ندهد چنین منبع درآمدی در دست افرادی باشد که آن را در جهت مصارفی دیگر به کار ببرند. حضرت زهرا(س) سه سال فدک را در تصرف داشت و کارگزارانش مال الاجاره آن را آورده و تحویل آن حضرت می دادند. آن بانوی پاک سرشت هم درآمد حاصله را بین فقرای مدینه توزیع می نمود. زهد واقعی این است. سلمان فارسی گفته است: چادر زهرا(س) را در حالی مشاهده کردم که دوازده جای آن وصله داشت. از دیدن این وضع متأثر شدم و گریستم.[۲۴]
طنین نطق محمدی
با غصب فدک حضرت زهرا(س) نوعی چادر که تمام بدن را فرا می گیرد پوشید و در حالی که زنان بنی هاشم او را چون دری گرانبها در میان گرفته بودند از خانه بیرون آمد. چادرش به حدی بلند بود که در حال حرکت هیچ جای بدنش مشخص نبود و به هنگام قدم برداشتن پا روی چادر خویش می نهاد و در واقع این چادر بر روی زمین کشیده می شد. کیفیت راه رفتن زهرای مرضیه(س)، قدم برداشتن رسول اکرم(ص) را در اذهان تداعی می کرد؛ به گونه ای که هر کس حرکت آن بانو را نظاره گر بود و آن وقار و سکینه را می دید به یاد پدرش مصطفای پیامبران و سرور عالمیان می افتاد.
عبدالله بن حسن مثنی طبق اسناد خود از پدرانش نقل می کند: چون زهرا(س) از غصب فدک باخبر شد روسری خویش را بر سر پیچید و عبای عربی برتن نمود و در میان جمعی از خدمتگزاران و خویشاوندان حرکت کرد تا آنکه بر خلیفه اول که در میان گروهی از مهاجران و انصار و دیگر مسلمانان در مسجدالنبی نشسته بود، وارد گردید. در برابر حضرت فاطمه(س) پرده ای آویختند و چون بر زمین قرار گرفت ناله ای جانگداز از حنجره مبارکش بیرون آمد، به گونه ای که حاضرین را به اندوه و گریه واداشت و هیجان و التهاب خاصی بر آن مجلس حکمفرما شد. حضرت فاطمه(س) لختی صبر نمود تا ناله مردم فرو نشست و شدت گریه آنان آرام گرفت. آنگاه خطابه مهیج خود را با حمد و ستایش خداوند و درود بر فرستاده فرزانه اش آغاز کرد. مردم برای بار دوم گریستند و چون ساکت شدند، فاطمه به بیانات شیوا، شیرین، پرمغز و افشاگر خود ادامه داد.
طنین نطق محمدی در اذهان زنده شد و یادگار پیامبر(ص) در مسجدالنبی سخنانی بر زبان جاری ساخت که مجلس به لرزه درآمد. آری چون آفتاب درخشان مصطفای پیامبران به لقاء حق شتافت و مردمان مشتاق معرفت از ماهتاب ولایت علوی محروم گشتند. بانگی رسا از پاره تن پیامبر(ص) برخاست و خلافکاران غاصب را مفتضح ساخت و بی خبران را از خواب غفلت بیدار ساخت. سخنرانی آتشین دخت گرامی رسول الله(ص) نقطه عطف و فرازی شکوهمند در تاریخ اسلام به شمار می رود با آن عبارات پرمغز و ژرف و معانی شگرف و الفاظ متین و زیبا و باصلابت.
آری، آنان که با شتاب هر چه بیشتر برای رسیدن به حکومت می کوشیدند تا پایه های قدرت خود را به تصور خویش محکم کنند، فدک را که به عنوان نحله (هدیه پیامبر) از آن تعبیر می شد مصادره کردند و با این حرکت خواستند خاندان عصمت و طهارت را در حصر اقتصادی قرار دهند تا با پدید آمدن تنگناهای مادی، تسلیم حاکمان وقت شوند؛ غافل ازآنکه این وارستگان هر چه رنج و بلا تحمل کنند با اقتدار معنوی به موفقیت بیشتری دست می یابند و همچون قله های استواری مانع پیشرفت سیلآسای غاصبان می گردند.
بحر بصیرت
حضرت فاطمه زهرا(س) از فرصت پیش آمده بهره برد و با دنیایی از بصیرت و دریایی از بینش و معرفت، ضمن مطالبه حق خویش در محورهای سه گانه نحله، ارث و ذویالقربی، مظلومیت خویشتن و عداوت کارگزاران حکومتی و بی خبری برخی جهال را به دنیا اعلام نمود و به منظور آنکه تمامی مسلمین، از این وضع متلاطم آگاه شوند و آیندگان و مسلمین اعصار بعد و حق جویان و طالبان حقیقت و عدالت در زمانهای دیگر، چنین ضایعه ای را درک کنند و اوضاع پس از رحلت رسول اکرم(ص) را با دیدی واقع بینانه بررسی نمایند، در مسجد پیامبر(ص) (در مدینه) که مرکز فعالیت اسلام و کانون عبادت و محل برگزاری همه گونه برنامه سیاسی – اجتماعی بود و تمام مسلمین و برگزیدگان انصار و مهاجران در آنجا حضور به هم رسانیده بودند، محکمه ای تشکیل داد و خلیفه وقت را به استناد مدارک لازم، شواهد متقن مندرج در کتاب و سنت، استیضاح نمود و چنان مباحث مطروحه را از زوایای گوناگون به آگاهی حاضران رسانید که نقطه مجهولی باقی نماند.
سخنران این اجتماع پرشور، فاطمه(س) است که سوره کوثر در منزلت او فرو فرستاده شده و خداوند تبارک و تعالی به وسیله سوره مزبور، پیامبر(ص) خویش را به دادن عطیه ای گرانبها که خیر او وجود را در بر گرفته و همه عالم هستی از موهبت و احسان شامل او برخوردار می گردند، مژده داد و از او خواست در مقابل چنین موهبتی پروردگار خود را ثنا گوید و در راه رسیدن به مقام قرب پروردگار از هر گونه احسانی مضایقه ننموده و به شکرانه این نعمت قربانی نماید.
در صبح روز مباهله که قرآن در آیه ۶۱ سوره آل عمران ماجرای آن را بازگو نموده، پیامبر اکرم(ص) در حالی که دستان امام حسن(ع) را در دست گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش داشت و حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) در پشت سر آن وجود گرامی حرکت می کردند، به سوی طایفه نجران عزیمت نمودند تا به مباهله بپردازند. در این آیه منظور از ((نسائنا)) که به صورت ضمیر جمع آمده تعظیم، مقام حضرت فاطمه(س) است. این موضوع در آثار مفسران و سیره نویسان شیعه و سنی به وضوح درج شده است.
پیامبر(ص) کرارا می فرمود:
فاطمه(س) پاره تن من است. هر کس به یاری او بشتابد مرا یاری کرده و هر کس مرا مدد نماید خدا را یاری داده است و هر فردی او را آزرده خاطر نماید مرا اذیت نموده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزار داده است.
دنیایی از حقیقت در این عبارت نهفته است؛ از جمله آنکه، فاطمه(س) به مقام نبوت وابستگی دارد و وجودش سبب بقاء و دوام آیین اسلام می باشد.[۲۵]
ام سلمه می گوید: فاطمه شبیه ترین مردم به رسول الله(ص) بود[۲۶] و نیز پیامبر(ص) فرموده اند: حضرت زهرا(س) پیشوای زنان عالم است و آنان را به سوی بهشت هدایت می کند.[۲۷] بدین گونه رسول رحمت، فاطمه را الگوی زنان عالم قرار داد تا در زندگی خویش از تعالیم و سیره و شیوه زندگی او درس بگیرند و راه را از بیراهه و راهبر را از راهزن بازشناسند. حضرت محمد(ص) در بیان استوار دیگری فرموده اند: ایمان به خداوند در اعماق قلب و ژرفای روان فاطمه چنان رسوخ یافته که برای عبادت پروردگار، خود را از همه چیز فارغ می سازد.[۲۸]
فاطمه(ع) بنا به گزارش فرزندش حضرت امام حسن(ع)، در شب جمعه ای در هاله ای از شکوه و احساس به عبادت خدایش مشغول می شود و پیوسته به رکوع و سجود می پردازد تا گریبان افق چاک می خورد و صبح صادق طلوع می کند. امام دوم می بیند مادرش مومنان را نام می برد و برایشان دعا می کند اما برای خودش چیزی نمی خواهد، و چون می پرسد: مادرجان چرا برای خویش دعا نکردی؟ بانوی نمونه اسلام می فرماید: الجار ثم الدار.[۲۹] اول همسایه بعد خانه.
فرازهای فرزانگی
راوی این خطبه عبدالله محض نوه دومین فروغ امامت می باشد که با اسنادی از پدران خویش نقل نموده و نیز گویند از حضرت زینب(س) روایت شده است. عامه و خاصه آن را با سندهای معتبر از صدیقه کبرا(س) روایت کرده اند. احمد بن عبدالعزیز جوهری در تألیف خود تحت عنوان ((سقیفه و فدک)) به نقل ابن ابی الحدید در ((شرح نهج البلاغه))، از آن یاد کرده و او را چنین معرفی کرده است: ابوبکر نامبرده محدث ماهر در ادبیات، باتقوا و مورد اطمینان است به نحوی که تمامی محدثان عامه وی را به حسن و نیکی ستوده و همه مصنفات خود و دیگران را از این فرد نقل کرده اند.[۳۰]
چنان که مسعودی در ((مروج الذهب)) و ابوالفضل احمد بن ابی طاهر از علمای عصر امام رضا(ع) در کتاب ((بلاغات النساء)) به چندین سند آن را روایت کرده اند.[۳۱]
مباحثی که حضرت زهرا(س) در خطبه مورد اشاره بدانها پرداخته، حدود صد و ده موضوع را شامل می شود و در آن توحید و خداشناسی، نبوت و رسالت پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام، احک-ام دین و فروع اسلام، اخلاق و خلق و خوی مورد قبول قرآن، ایمان، عترت و ولایت اهل بیت، خلافت برحق علی بن ابی طالب(ع)، پرهیز از ستم و دیگر رذایل و… مطرح گردیده است.
حضرت فاطمه(س) کاملا بر این موضوع بصیرت داشت که چون پدرش می خواست رحلت نماید، فرمود: ای مسلمانان! من از میان شما می روم ولی در بین شما دو اثر گرانبها را می گذارم. کتاب خدا و عترت اهل بیتم. مادامی که از این دو متابعت نمایید گمراه نخواهید شد. اما برخی، به عناوین گوناگون مردم را فریب داده و گفتند کتاب خداوند ما را کفایت می کند و نیازی به جانشینی معصوم نداریم و خود قادریم از کلام وحی بهره بگیریم. دخت گرامی رسول اکرم(ص) با مشاهده چنین وضعی مسوولیتی بزرگ احساس نمود و تصمیم گرفت قرآن را توأم با عترت مطرح کند و به مسلمانان تشنه حقایق این آگاهی را بدهد که آن گروه نه از قرآن سهمی دارند و نه با عترت مرتبط هستند و تنها می خواهند به حکومت برسند. آری دخت پیامبر(ص) با استناد به قرآن کریم و بهره گیری از نیروی الهی و اقتدار معنوی، نهضت خویش را آغاز نمود.
غصب فدک تنها یک موضوع مالی نبود که فاطمه(س) از آن بگذرد، بلکه مشکل این بود که این اجتهاد در مقابل نص، نخستین و آخرین نخواهد بود و در زمانی دیگر چه کسی ضمانت خواهد کرد که خلیفه دیگری با اجتهادی این گونه، دگرگونیهای اساسی در دین پدید نیاورد، چنانکه مدعیان او نیز چنین تشخیص دادند که اگر به موجب ادعا و گذراندن گواه امروز مزرعه ای را که حضرت(س) مطالبه می کند بدو برگردانند فردا حقوق دیگر را درخواست خواهد کرد.[۳۲]
مطالبه میراث
حضرت فاطمه(س) در بخشی از خطابه خود خطاب به خلیفه وقت می فرماید: یکی از ادعاهای شما این است که ما از پیامبر(ص) ارثی نمی بریم، آیا حکم جاهلیت را انتخاب کرده اید و به دروغ به آن حضرت نسبت می دهید که فرموده: ((ما طایفه انبیاء هیچ چیزی را به عنوان ارث باقی نمی گذاریم و آنچه از ما باقی است صدقه می باشد. ))
این عبارت در واقع ساخته و پرداخته خلیفه اول بوده و عایشه، حفصه و اوس بن حدثان گواهی دادند که رسول اکرم(ص) این جمله را فرموده و می خواستند بدین بهانه فدک را از حضرت زهرا(س) بگیرند. این است که دخت پیامبر می فرماید: ((و انتم الان تزعمون))، که در این عبارت زعم به معنی پندار است. یعنی گفتن چیزی بدون باور، و یا شک در صدق و کذب آن. در منابع تاریخی نیز ذکر شده که ابوبکر هنگام مرگ از قضیه فدک سخت اظهار ندامت نمود و به حاضرین گفت: بیعتتان را باز پس گیرید. و از این سخن مشخص می شود که وی به حدیث مزبور در مورد ارث باقی ننهادن پیامبران اعتقادی نداشته است.
بعد حضرت فاطمه(س) افزود: آری، برایتان چون خورشید درخشان روشن است که من دختر پیامبرم. ای مسلمانان، آیا من مغلوب شوم بر ارثم! ای پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پیامبر ارث نبرم؟! حضرت(ع) مسأله فدک را به عنوان ارث مطرح نموده اند تا بتوانند حاکمیت انحرافی قدرت وقت را نزد افکار عمومی محکوم نمایند. علاوه اینکه آنان با این استدلال که پیامبران ارثی نمی گذارند به میدان آمده بودند؛ و گرنه فدک را پیامبر طبق روایات متعددی در زمان حیات خود به زهرا(س) به عنوان هدیه و نحله واگذار نموده بودند.
بخشی از احتجاج فاطمه(س) استمداد از قرآن در خصوص ارث است و به این آیه اشاره فرمود: و ورث سلیمان داود[۳۳] یعنی سلیمان از داود ارث برد.
اصولا لفظ میراث و یا ارث هر گاه در لغت استعمال شود و یا در عرف به کار رود، مراد به جای گذاشتن مال است و این لفظ ظهور عرفی در ارث مال دارد نه در معرفت، مگر اینکه قرینه ای در کلام ذکر شود که وارث در علم مراد است. چنانکه در قرآن آمده است و اورثنا بنی اسرائیل الکتاب[۳۴] یعنی کتاب را به بنی اسرائیل دادیم و نیز پیامبر(ص) فرموده است: العلما ورثه الانبیاء.[۳۵]
حضرت زهرا(س) بعد از آوردن این آیه و اشاره به ارث بردن سلیمان از داود، داستان یحیی فرزند زکریا را نقل کرده و این آیه را تلاوت فرمود:
فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا.[۳۶]
(زکریا) گفت: خدایا مرا از جانب خود فرزندی عطا کن که میراث بر من و خاندان یعقوب باشد و او را ای پروردگار من، شایسته و پسندیده گردان.
((ولی)) در لغت به معنی کسی که از پشت سر میآید. گویند، این آیه بر این واقعیت دلالت داشت که انبیاء نیز از خود ارث باقی می گذارند و قانون ارث برای آنان صادق است.
مقصود زکریا در این آیه، فرزندی بوده که پس از وی صاحب میراث او گردد، زیرا قبل از آن گفته است: من پس از مرگ خویش از بستگانم بیمناک هستم و زنم نازا می باشد[۳۷]، و از این عبارت هویداست که زکریا می ترسد خویشاوندان و خصوصا پسرعموها در اموالش تصرف نمایند و ثروت وی را در مسیر نامشروعی قرار دهند. فخر رازی در تفسیر خود ذیل آیه مورد اشاره گفته است مقصود از کلمه میراث، وراثت مال است و این قول عبدالله بن عباس، حسن و ضحاک می باشد و اینکه مقصود میراث نبوت باشد، از احدی نقل نشده جز ابی صالح. علم و نبوت از لحاظ عقلی نمی تواند چیزی باشد که به ارث از نیاکان به آیندگان انتقال یابد. چون اگر چنین بود، همه اولاد آدم باید دانشمند باشند ولی خداوند در مورد وی می فرماید: ((و علم آدم الاسماء کلها))[۳۸] خداوند همه نامها را به آدم آموزش داد و منظور از اسماء در این آیه، علوم است.
طبری در تفسیر خود از قتاده نقل می کند هر گاه رسول الله(ص) قرآن می خواند و به این آیه می رسید می فرمود: خداوند زکریا را رحمت کند. او و ارثی نداشت. و نیز از حسن روایت کرده که گفت پیامبر(ص) فرمود: خدا بیامرزد برادرم زکریا را که وارثی برای اموالش نبود، چون می گفت: خدایا از جانب خود ولیی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد.[۳۹]
علامه طباطبایی ذیل تفسیر آیه مذکور می گوید: چون در سوره آل عمران زکریا گفته است: ((رب هب لی من لدنک ذریه طیبه)) و عبارتی چون ((هب لی)) خود مشعر به نوعی ملکیت است که زکریا مالک آن شود و با سایر مردم کاری ندارد، این معنا روشن می شود که مراد از جمله ((ولیا یرثنی)) فرزند پسر است که ولی در ارث می باشد و بی شک متبادر به ذهن از ارث، همان بهره بردن ما ترک میت از اموال و امتعه حیات است. و متبادر از کلام او در جای دیگر که عرض کرده ((رب لا تذرنی فردا))[۴۰] درخواست فرزند می باشد و قضیه درخواست فرزند منافاتی با قداست نفس انبیا ندارد زیرا علاقه به فرزند از اموری است که خداوند تعالی فطرت بشر را بر آن مجهز نموده است[۴۱].
شاهد دیگری که نشان می دهد منظور از ارث و میراث در آیات مورد بحث، اموال است، این می باشد که وقتی حضرت فاطمه(س) به این مضامین قرآنی استدلال فرمود هیچ کدام از افرادی که احتجاجات آن حضرت را استماع می نمودند استدلال مذکور را به اینکه مقصود از ارث در این آیات مال می باشد، رد نکردند.
مقصود از ارث بردن سلیمان(ع) از داود(ع) نیز اموال یا ارث حکومت و مقام بوده زیرا حضرت سلیمان(ع) در عصر داود به مقام نبوت رسید و دل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 