پاورپوینت کامل کشتی پهلو گرفته، روایتی دیگر ۵۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کشتی پهلو گرفته، روایتی دیگر ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کشتی پهلو گرفته، روایتی دیگر ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل کشتی پهلو گرفته، روایتی دیگر ۵۶ اسلاید در PowerPoint :

>

با تولد فاطمه زهرا(س) به حقیقت، راز آفرینش زن بر جهانیان آشکار گشت. او که دردانه یزدان است و زمین و آسمان چشم انتظار آمدنش. او که عزیز خداوند است و حساب و کتاب پروردگار بسته به میزان محبت و رضایت او از خلایق. او که چون کوه پرصلابت و استوار است و در مقابل چون گلی لطیف و خوشبو، دلی نرمتر از حریر دارد و شفافتر از بلور.

وصف مقام او چیزی نیست که به آسانی به کاغذ بیاید و در دل حک شود، چرا که شخصیت فاطمه(س) چنان پرمنزلت و عظیم است که زبان بشر در شرح و تفسیر آن همه جلال و عظمت ناتوان مانده است.

با این همه در طول قرونی که از تولد زهرای اطهر(س) می گذرد کتابهای بسیاری در باره زندگانی آن بزرگوار به رشته تحریر درآمده است. کتابهایی که هر کدام با زبان و سبک و سیاق خاص نویسنده شان نگاشته شده است، اما از میان تمام این مکتوبات ((کشتی پهلوگرفته))، نوشته سیدمهدی شجاعی، عطر و بویی دیگر دارد، گرچه کتابهای مشابه شاید کاملتر و همه جانبه تر به این موضوع پرداخته و با احادیث و آیات مزین شده باشند، ولی ((کشتی پهلوگرفته)) با لحنی زیبا و نثری روان و دلچسب دارد، بر دل می نشیند. کتبی که در مورد زندگانی آن حضرت(س) قلم خورده اند بیشتر نثری سنگین و مقاله ای دارند که گاه خواننده کم حوصله را دچار مشکل می کنند. این کتاب با بهره گیری از سبکی داستانی و با زیباترین توصیفات و کلمات، موفق شده است هر گونه مخاطبی را به سوی خود بکشد، حتی جوانانی که بنا به دلایلی تا به حال از آگاهی در خصوص شخصیت گرانبار فاطمه زهرا(س) بی نصیب بوده اند با خواندن این کتاب و دنبال کردن داستان آن، اذعان کرده اند ((کشتی پهلوگرفته)) بهترین و ساده ترین کتابی است که تا به حال در باره اهل بیت(ع) مطالعه کرده اند. نگارنده توانای کتاب با استفاده از مهارتهای داستان نویسی و انتخاب زاویه دیدهای افراد مختلف که همه به شیوه اول شخص پرداخت شده اند، جذابیتهای نویسندگی را با لحظات پرارزش زندگانی حضرت(س) همراه کرده و خواننده را مسحور سرگذشت زهرای اطهر(س) نموده است.

این کتاب نیز مانند کتابهای مشابه عمل کرده و پرده از شخصیت والای آن حضرت برداشته است با این حسن شیوه ای جدید را برای روایت برگزیده است؛ شیوه ای که با روحیات و علایق جوان امروزی سازگاری دارد و بر دل او بیشتر می نشیند.

نویسنده محترم که با آگاهی، چنین سبک نگارشی را برای روایت وقایع مذهبی انتخاب کرده است، بعد از ((کشتی پهلوگرفته)) که برای اولین بار در سال ۱۳۶۸ چاپ شد، ۴ سال بعد، کتاب ((پدر، عشق و پسر)) را به همین شیوه نوشت. در این کتاب هم آقای شجاعی به زیبایی از زبان اسب پیامبر(ص) که ((عقاب)) نام داشت و بعدها به علی اکبر(ع) رسید، وقایع کربلا و رابطه جدایی ناپذیر امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر(ع) را روایت می کند و از شهادت او سخن می گوید. حتی جایی اعلام می کند: ((من اگر چه اسبم اما با برترین خلایق امکان، محشور بوده ام.))

نگاهی به فصلهای چهارده گانه

((کشتی پهلوگرفته)) شامل ۱۴ فصل مجزا و در عین حال مسلسل و به هم پیوسته می باشد. در هر فصلی، راوی با زاویه دید خاص خود، ماجرا را تحلیل می کند و از وقایع قبل از تولد حضرت فاطمه(س) تا بعد از وفات او پرده برمی دارد. در این داستان بلند، زمان حال است؛ یعنی هنگام وفات حضرت است و راویان یک به یک بر بالین او آمده و گذشته ها را مرور می کنند. در این رجعت به گذشته زندگانی دختر خاتم النبیین به ترتیب حوادث و اتفاقات آن زمان بررسی می شود.

فصل یکم:

راوی فصل اول، رسول اکرم(ص) است و در واقع روح معظم آن حضرت. چرا که پیامبر مسلمین به تازگی وفات یافته و حال در کنار بستر بیماری دختر گرامیش حاضر شده است و او را دلداری می دهد. ((آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی. ..)) سپس پیامبر(ص) از شخصیت والای فاطمه(س) پیش از تولد، سخن می گوید: ((آن شب که به معراج رفته بودم، دیدم که بر در بهشت به زیباترین خط نوشته است: خدایی جز خدای بی همتا نیست، محمد(ص) پیامبر خداست. علی معشوق خداست، فاطمه، حسن و حسین برگزیدگان خدا هستند و لعنت خدا بر آنان که کینه ورز این عزیزان خدا باشند.))

فصل دوم:

در این فصل، داستان تولد حضرت(س) از زبان خدیجه کبرا(س) نقل می شود: ((وقتی رسول محبوب من به خانه درآمد، انگار خورشید پس از چهل شام تیره، چهل شام بی روزن، چهل شام بی صبح از بام خانه طلوع کرده باشد، دلم روشنی گرفت و من روشنی را زمانی با تمام وجود، با تک تک رگها و شریان هایم احساس کردم که نور حضور تو را در درون خویش یافتم.)) سپس خدیجه(س) از درد زادن و درد مضاعف تنهاییش می گوید و از نحوه تولد دخترش و یاری چهار زن بلندبالا و روحانی: ((گفتند: خداوند ما را فرستاده است تا یاریت کنیم در این حال که هر زنی به زنان دیگر محتاج است، سپس ساره در سمت راستم نشست، مریم در طرف چپم، آسیه در پیش رویم و کلثوم پشت سرم. ))

فصل سوم:

در فصل سوم زهرای اطهر(س) خود، فرزندانش را تسلای خاطر می دهد و درد خود را در مقابل مصیبتی که برآنها روا خواهد شد، کوچک می شمارد: ((گریه نکنید عزیزان من! شما از این پس جای گریستن بسیار دارید. بر هر کدام از شما مصیبتها می رود که جگر کوه را کباب می کند و دل سنگ را آب.)) در ادامه از زمان کودکی خویش سخن می گوید، از شعب ابی طالب و از جاهلان روزگار، از پدرش، پیامبر خدا و از هجرت مسلمین به سوی مدینه: ((هر سنگ نه بر پای او که بر چشم من فرود میآمد و هر زخم نه بر اندام او که بر جگر من می نشست. با این تفاوت عمیق که دل او، دل پیامبر بود، عظیم و استوار و نلرزیدنی و دل من دل فاطمه بود، نازک و لطیف و شکستنی. شرایط آن قدر سخت و سخت تر شد که خداوند پیامبرش را دستور هجرت داد. مردمی که به خورشید با نفرت می نگرند، شایسته شب اند. مردمی که به سوی آفتاب، کلوخ پرتاب می کنند، لایق ظلمت اند. خورشید، طلوع کردنی است. ابرهای سیاه حتی اگر در آغاز مشرق کمین کنند، خورشید متین و بزرگوار از کنارشان خواهد گذشت و روشنی اش را به ارمغان جهانیان خواهد برد.))

فصل چهارم:

در این فصل، راوی حضرت علی(ع) است. او که با دلی لرزان بر بالین همسرش فاطمه(س) نشسته است: ((این دل بی تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است. ای جلوه خدا! ای یادگار رسول! زیستن بی تو چه سخت است. ماندن، بی تو چه دشوار. این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی تو، حیات نیست. این مرگ، نقطه ختمی است بر کتاب جهان.))

سپس حضرت وقایع بعد از هجرت را در مدینه دنبال می کند و از ازدواجش با دخت پیامبر می گوید: ((هر چه من بیشتر محبت رسول را نسبت به خویش دریافتم، بیشتر حیا کردم در بیان آنچه از او می خواستم. سلام کردم و به امر پیامبر زانو به زانوی او نشستم. سرم را از سر حیا به زیر انداختم و نگاهم را از شرم بر زمین زیر پای پیامبر دوختم. .. من امروز به خواستگاری دختر گرانقدرت فاطمه آمده ام. میان این خواهش و اجابت چقدر فاصله است؟ چهره پیامبر باز و بازتر شد و تبسمی شیرین بر لبان او نشست و این کلمات دوست داشتنی از میان لبهای مبارک او تراوش کرد: بشارت باد بر تو ای ابوالحسن که پیش پای تو جبرئیل بر من فرود آمد و پیام آورد که پیوند تو و فاطمه را خداوند جل و علا، در آسمانها منعقد کرده است. ..)). سپس از صبر و بردباری فاطمه(س) بعد از ازدواج تعریف می کند: ((والله که خانه تو، خانه سکینه و آرامش بود و من هر گاه به خانه درمیآمدم، یک نگاه تو، تمامی غمها و غصه ها را از دلم می زدود. کوله بار جهادها به دست تو بسته می شد، جراحت سنگین جنگها به دست تو التیام می یافت و حتی خون شمشیرهای من و پیامبر با دستهای مبارک تو شستشو می گشت.))

فصل پنجم:

در ادامه، نوبت به امام حسن(ع) می رسد. آن حضرت از تولد و دوران کودکی خود و محبت و علاقه پیامبر نسبت به او و برادرش سخن می گوید و از خاطرات آن زمان حکایت می کند: ((من که شعرهای نوازشگرانه تو را در دوران کودکی ام، فراموش نکرده ام، چگونه می توانم نیایشها و مناجاتهای شیرین تو را با خدا از یاد برده باشم. .. هر چه هست از برکت توست مادر! و هر چه فرزندانمان هم داشته باشند، از برکت وجود توست. تو زنی هستی که امامت بشر در مقابل تو زانو می زند، تو همسر و مادر رهبری خلایقی)).

فصل ششم:

در فصل ششم، امام حسین(ع) از زندگی سراسر جنگ و دفاع پدر سخن می راند و از سالهای سختی و مشقت. گرچه خود اذعان می دارد با توجه به مرگ مادر آن روزها، ایام شادکامی بوده و امروز روز اندوه است. این بزرگوار از حادثه غدیر خم