پاورپوینت کامل مروری بر زندگی نخست وزیر شهید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مروری بر زندگی نخست وزیر شهید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مروری بر زندگی نخست وزیر شهید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مروری بر زندگی نخست وزیر شهید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

اسوه استقامت

۸ شهریور، هیجدهمین سال شهادت دو کبوتر خونین بال آسمان انقلاب اسلامی ایران، رئیس جمهوری شهید محمدعلی رجایی و نخست وزیر شهید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر است.

مجله پیام زن، پیشتر در سال ۷۴ به همین مناسبت گفتگویی را با همسر محترم شهید رجایی، سرکار خانم عاتقه رجایی منتشر ساخته است. البته مجله در آن شماره، از طرف خانواده محترم شهید باهنر، این فرصت را نیافت که همزمان گفتگویی داشته باشد.

آنچه می خوانید مقاله ای است در بزرگداشت آن شهید بزرگوار.

اعتقاد و عاطفه

شهید حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد باهنر در زمره دانشورانی است که تمامی عمر خویش را برای رضای حق، گسترش دین الهی و هدایت افراد بشر به سوی سعادت واقعی صرف نموده اند. این ستاره فروزان برای رشد فضایل و احیای ارزشها کوشید و با ایمان، فکر و مجاهدت علمی و عملی خود در جهت رهایی جامعه از آفات جهل و گمراهی تلاش کرد. او بارها از سوی اعوان و انصار استکبار دستگیر شد، به زندان افتاد و تحت شکنجه قرار گرفت و از وطن و محل زندگی آواره گردید. با این حال آن الگوی مقاومت و اسوه پایداری در شب بیداد ستم و یلدای کفر و نفاق به پا خاست و با تحمل فشارها، سختیها و ناملایمات و فداکاری فراوان به افشای تاریکیهای ستم و نابرابریهای دوران اختناق مبادرت ورزید و صبح صادق را نوید داد.

آن دانشمند به خون خفته، بارها بر این حقیقت اصرار می ورزید که اگر فرهنگی بخواهد نسل جوان ما را به سوی حرکت، رشد و کمال برساند، باید بر پایه فرهنگ اصیل اسلامی استوار گردد. و به همین دلیل بود که سالهای متمادی را در تحصیل این فرهنگ سپری نمود و پس از کسب آگاهیهای لازم از معارف دینی در عرصه فکری و عملی، نمونه زنده ای از این فرهنگ بود و برای آنکه در عصر سیاهی و ستم، تحولی در جامعه ایجاد کند، به موازات مبارزه سیاسی، به درون آموزش و پرورش راه یافت و تصمیم گرفت به همراه شهید مظلوم آیت الله بهشتی برای برنامه ریزی تعلیمات دینی و نوشتن کتابهای مذهبی به عنوان متن درسی به طور جدی تلاش کند. و به رغم مشکلات فراوان در فرصت به دست آمده، موفق گردید برای مقاطع گوناگون آموزشی مدارس و حتی دوره های تربیت معلم، متون درسی جالب و پرمحتوایی تنظیم کرده و به نگارش در آورد؛ بدون آنکه حتی جمله ای از آنها با دخالت عوامل رژیم استبدادی نوشته شده باشد. گاه مطالب این کتابها در برخی حوزه های مبارزاتی مخفی به عنوان مضامین بنیادی تعلیم داده می شد. در سراسر این کتب درسی جمله یا عبارتی پیدا نمی شد که نظام طاغوتی شاه را تأیید کند، و برعکس صدها مورد بود که نفی استکبار، استبداد و استعمار را گوشزد می کرد و به طور غیر مستقیم رژیم سیاسی مزبور را مورد انتقاد قرار می داد.

در سالهای ۱۳۵۵ ۱۳۵۶ که ساواک پی به مطالب این کتابها برد، سخت جلو آنها را گرفت و برای سانسور و تجدید نظر به مراکزی داد. یکی از این نمونه ها را که خود شهید باهنر ملاحظه کرده بود، با سه قلم گوناگون دور سطوری از آن را خط کشیده بودند و حدود ۶۰% مطالبی را که برای دوره راهنمایی نوشته شده بود، حذف کرده و در حاشیه اظهار نظرهایی کرده بودند و معلوم شده بود برایشان ناگوار است، اما چون سالهای آخر حیات رژیم فرا رسید، دیگر مجبور شدند تسلیم گردند. برخی معلمان به شهید باهنر گفته بودند: با این سبک نگارش، زمینه بسیار خوبی به ما دادید و اگر می خواستیم حرفهایی علیه نظام استبدادی بگوییم، در هیچ کدام از کتابها امکان نداشت و ما می توانیم بحثهای خود را با این سرنخها مطرح کنیم.[۱] آری شهید باهنر در سایه شناخت ژرفی که طی سالیان تلاش و تکاپوی علمی نسبت به اسلام کسب کرده و رنجهای زیادی که در این راه به جان خریده بود، دریافت که عامل اصلی بقای رژیم طاغوتی تهی ساختن فرهنگ جامعه از محتوای اسلامی و ارزشی است و باید به غنای فرهنگ دینی مردم پرداخت. وی سعی داشت چنین حرکتی ر ا از خردسالان و (با عرض پوزش: مطالبی در هنگام پردازش افتاده است.) بنویسد که به عنوان متون آموزشی بنیانهای عقیدتی این نونهالان را بارور و پربار نماید و زیربنای فکری، تربیتی و اخلاقی آن شکوفه های انسانیت تقویت گردد و با تحول در ساختار روانی نوجوانان و جوانان زمینه های دگرگونی در نظام سیاسی و اجتماعی فراهم شود.

نگارش تعلیمات دینی توسط آن شهید که با مشکلات فراوان تحقق یافت، براستی تحولی عظیم و فرهنگی بود و رژیم، زمانی از این حرکت بیدارگرانه و آگاهی بخش باخبر گردید که شعله های انقلاب اسلامی زبانه کشیده و چاره ای جز نظاره نمودن و پذیرش آثار این غفلت از سوی رژیم نبود. در درون آیات و روایات برگزیده این کتابها و سطور نگاشته شده آن نکاتی نهفته بود که ناخودآگاه به جانهای نوجوانان و جوانان اثر می کرد و ایمان، حماسه و فداکاری را در آنان بیدار می ساخت.[۲]

طهارت و طراوت

در یکی از محله های قدیمی شهر کرمان خانواده ای نیکوکار و نیک نام که درستی، راستی و صدق گفتارشان، زبانزد خاص و عام بود، روزگار می گذرانیدند. غنای اعتقادی آنها نوعی صفای معنوی و بارقه ای روحانی بر فضای این خانه حاکم گردانیده بود. به موازات این ویژگی ارزنده، فقر و عدم توانایی مالی به عنوان عاملی مشقت زا بر خانه سایه افکنده و مشکلاتی را برای اعضای آن پدید آورده بود، اما پدر خانواده با تلاش توانفرسایی می کوشید این مشکل را بر طرف نموده و با کسب و کار حلال حداقل معیشت را برای عائله اش تدارک ببیند. اگرچه زندگی در چنین منزلی با سختی می گذشت و یافتن ممری برای درآمد کار آسانی نبود، اما به دلیل آنکه نور مذهب و تدین بر آن تابیدن گرفته بود، اهل خانه در به دست آوردن مال حلال دقت زاید الوصفی داشتند و سعی می کردند حتی ریالی حرام یا شبهه ناک در زندگیشان وارد نشود.[۳] این خلوص و پارسایی پدر و مادر موجب آن گردید تا جویباری از این خانواده سرچشمه بگیرد.

در یکی از روزهای سال ۱۳۱۲ش دومین فرزند در این خانواده دیده به جهان گشود. پدر از این بابت خداوند را سپاس گفته و چون او را در آغوش می گیرد، برایش دعا می کند و از خداوند می خواهد وی را در پرورش نوزادش به سوی کسب فضایل یاری دهد. او نخستین گام را در راه نیکی به فرزندش برداشت و نام ((محمدجواد)) را برایش برگزید. محمدجواد همچون دیگر نوزادان روزبه روز از نظر جسمی رشد می کرد، و چون چشمه خداباوری در خانواده اش جاری بود، جان و دل این کودک نورسته از چنین معنویتی تغذیه می گردید.

دوران کودکی اش در محیطی مشحون از صمیمیت و آکنده به محبت نسبت به دیانت و خاندان عترت(ع) سپری گشت و محمدجواد همچون نهالی سبز و باطراوت در دامنی پاک و بیآلایش عواطفش با حب به پیشوایان آسمانی شکل گرفت. آن هنگام که مادر مهربان وی را شیر می داد، فضایل اخلاقی و خلق و خوی نیک را در قلب طفل خویش به ودیعت می نهاد. به همین دلیل بر لوح پاک این پسر، فضیلت نقش بست و چنین ویژگی ضمن آنکه محمدجواد را در دوران رشد از گزند آفتهای هرز و مسموم ابتذال مصون ساخت، او را برای رسیدن به مقامات عالی روحانی و فکری و فرهنگی آماده نمود. پاک زیستن و پرورش یافتن در محیط عاری از هرگونه آلودگی توانست در ارتقایش به مراتب عزت بخش معنوی موثر باشد.

در خانواده ای که پدر از راه کسب حلال و کار توأم با تلاش اموراتش را می گذراند و شیفته دیانت و خاندان عصمت و طهارت(ع) است، ارزشها و الگوهای مذهبی بخوبی توانست فطرت محمدجواد را به سوی مسیری عالی شکوفا کند و از او انسانی بسازد که در زمره دانشوران و مجاهدان راه حق و حقیقت در آید و برای غنای فکری و عقیدتی جامعه لحظه ای از تکاپوی علمی دست برندارد و تمامی مشکلات را در این طریق تحمل کند. شهید باهنر در باره دوران کودکی اش می گوید:

((در سال ۱۳۱۲، در شهر کرمان متولد شدم. محله ما معروف به ((محله شهر)) از محلهای بسیار قدیمی و مخروبه شهر کرمان بود و من دومین فرزند خانواده بودم، که غیر از من هشت خواهر و برادر دیگر هم بود. پدرم پیشه ور ساده ای بود که زندگی بسیار محقرانه ای داشت. مغازه ای کوچک در سر گذر، که از همین مغازه امرار معاش می کردیم.. . من از کودکی در سن پنج سالگی به مکتب خانه ای سپرده شدم که نزدیک منزلمان بود. چون اولا در آن ایام مدارس چندان زیاد نبود و بعد هم اگر بود، خانواده هایی امثال ما چندان دسترسی به مدرسه نداشتند و همین پیشامد مکتب خانه بسیار خیر بود، برای اینکه در همین مکتبخانه بانوی متدینه ای بود که قرآن را نزد ایشان خواندم[. وی] فرزندی داشت که آن روز از تحصیل کرده ها بود و بعدها وارد حوزه علمیه کرمان شد؛ به نام آقای حقیقی. و ما در همان خانه نزد ایشان خواندن و نوشتن و درسهای معمول آن روز را فراگرفتیم و از حدود یازده سالگی به مدرسه معصومیه کرمان با راهنمایی همان حجت الاسلام حقیقی راه پیدا کردیم)).[۴] محیط خانوادگی، وضع پرورش مکتب خانه و استعدادها و شایستگیهای ذاتی موجبات تربیت و تهذیب این کودک را فراهم ساخت.

مرکز علوم دینی که باهنر در آن به تحصیل مشغول گشت، چون سایر مدارس علمیه توسط عوامل رضاخان تعطیل گردید تا اینکه بعد از شهریور ۱۳۲۰ش بازگشایی شد. وی ضمن فراگیری علوم حوزوی، دروس رسمی را خواند و در سال ۱۳۳۲ در حالی که بیست بهار را پشت سر می نهاد، گواهینامه پنجم متوسطه را نیز دریافت کرد.[۵] مهر و عاطفه سرشار و عمیق و سرپرستی توأم با گذشت و فداکاری که برانگیخته علاقه شدید مادر بود، توانست جوابگوی خواسته های این نوجوان و پرورش دهنده جنبه های روحی و اخلاقی او باشد. قسمت عمده بذر سرمایه های فکری و نبوغ علمی این دانشمند به دست مادرش کاشته شد و او که متوجه نقش مادر در ساختن شخصیت عاطفی و اعتقادیش بود، رنجها و گرفتاریهای وی را در هیچ شرایطی فراموش نکرد و در هیچ حالی احترام و حقوق والدین خصوصا مادر را از یاد نبرد و به نیکی و مهربانی با آنها رفتار می نمود و همان توصیه هایی را که از قرآن و روایات در این مورد استنباط کرده بود، در مورد پدر و مادر به کار بست و بعدها در کتب دینی که برای دانش آموزان نوشت، به آنان توصیه کرد تا اوامر پدر و مادر را اطاعت کنند، جز آنکه راه و رسم آنان خلاف حق باشد و بخواهند فرزند خود را به گمراهی و خطاکاری بکشانند.[۶]

عرصه های ایثار

شهید باهنر با همه اشتیاق و علاقه ای که نسبت به والدین و آشنایان داشت، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل، زادگاه خود را ترک نموده و به شهر مقدس قم عزیمت کند. او در اوایل مهر ماه سال ۱۳۳۲ش در مدرسه فیضیه این دیار سکونت اختیار نمود و پس از گذراندن مراحلی به محضر درس بزرگانی چون امام خمینی، آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی راه یافت. وی در همین سال دیپلم متوسطه را اخذ کرد و چندی بعد در دانشکده الهیات تهران به ادامه تحصیل پرداخت و این رشته را تا دریافت مدرک دکترا ادامه داد و در همین مدت دوره فوق لیسانس امور تربیتی را به پایان رسانید. در سال ۱۳۳۶ ش به همراه عده ای از همفکرانش سالنامه مکتب تشیع را که بعدها به صورت فصلنامه در آمد، انتشار داد که با استقبال نویسندگان مسلمان روبه رو شد.

فعالیتهای مبارزاتی وی از سال ۱۳۳۷ شکل جدی و گسترده ای گرفت.[۷] همسر ایشان در این باره گفته است:

شهید باهنر از همان آغاز کودکی با علاقه شدیدی به دنبال کسب علم رفت و پس از تمام کردن دوران تحصیلی و با شناخت به مکتب و معارف دینی و یافتن روحی بزرگ و سرشار از عشق و ایمان به خدا، به سوی کمال گام برداشت و این دوران را با سختی و مشقت گذرانید و چون برای ما تعریف می کردند، بسیار جالب و شنیدنی بود. مبارزات ایشان از همان زمان طلبگی و سخنرانی نمودن شروع شد. در آن سالی که دولت وقت ایران، اسرائیل غاصب را به رسمیت شناخت، ایشان در آبادان به این مسأله حمله کرده و با سخنرانی علیه رژیم شاه توسط شهربانی دستگیر شد و سپس آزاد گردید. در سال ۱۳۴۲ ش که اوج مبارزات بود، ایشان از کسانی بود که از قم برای رفتن به شهرهای دیگر اعزام شدند و به همدان رفتند که روز هفتم محرم دوباره دستگیر شدند و با اعتراض شدید مردم آزاد گردیدند؛ ولی دایم از سوی ساواک تحت تعقیب بودند، تا آنکه توسط سرهنگ طاهری به زندان قزل قلعه فرستاده شد و حدود چهار ماه دوران حبس وی طول کشید. در سال ۱۳۵۰ سخنرانیهای ایشان ممنوع گردید و او با تجمع معلمین و آشنا کردن آنان به رسالت سنگین مربی و مهیا نمودن نیروهای متعهد و آگاه و با شتکیل جلسات متعدد در منزل و شهرستانها تحول عمیقی را در احیای فرهنگ اصیل اسلامی بین آنان پدید آورد. پس از فعالیتهای فرهنگی سیاسی در مسجد ((الجواد))، ((کانون توحید)) و به راه انداختن تشکلات نیمه علنی در پوشش اجتماعی مدرسه رفاه، سرانجام در سال ۱۳۵۲ در شیراز دستگیر شد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تنظیم اعتصابات و طرح ریزی تظاهرات و راهپیماییها نقش موثری را ایفا نمودند.[۸] در اواخر دوران رژیم سابق مشکلات مضاعفی برای شهید باهنر پیش آمد و این گرفتاری برای خواهرش بود که وقتی انسان آن را در ذهنش مجسم می کند، حتی تصورش ناراحت کننده می باشد، که چگونه مأموران ساواک به خانه ایشان یورش برده و خواهرش را گرفته و می بردند شکنجه می دادند؛ آن هم در حالات بسیار خوفناک. در عین حال آن شهید چنین مسایل دردناکی را می دید، ولی از خود احساس ناتوانی و زبونی نشان نمی داد.[۹] خود ایشان در این باره می گوید[…)): در سال ۱۳۵۲ ش] ظاهرا تحت مراقبت شدید بودیم.

می دانید که آن سالها، سالهای بسیار پروحشتی بود. غالبا افرادی که به صورتی، مبارزاتی داشتند، تحت نظر بودند. یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد؛ خواهری داشتم که نزد ما زندگی می کرد. آمدند او را دستگیر کردند و دستگیریهای بسیار عجیبی بود.

مرتب دستگیر می کردند و چند روز نگه می داشتند و گاهی در بیابانها رها می کردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر. و عمدتا اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند بپرسند که ما با چه گروههایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسایلی را تعقیب می کنیم. بعد در همان رابطه هم به منزل ما ریختند و آنجا را بازبینی کردند و چند روزی هم در کمیته کذایی آن روز بودم که دومین دستگیری بنده بود)).[۱۰] شهید باهنر به موازات مبارزه سیاسی و فعالیتهای گسترده فرهنگی و علمی از مسایل مربوط به خانواده غافل نبود و عقیده داشت به هر نسبت که خانواده بر اساس پیوندهای ریشه دار و صمیمت بیشتری تشکیل شود، بقا و همبستگی جامعه افزونتر خواهد گشت و قسمتی از موجبات تلاش معاش و کوشش در گردانیدن چرخهای زندگی و فعالیتهای اقتصادی را علاقه به اداره زندگی خانوادگی و حفظ سعادت همسر و فرزندان فراهم می کند.

او هدف از ازدواج را تشکیل کانون سالم خانوادگی می دانست که باید در آن هماهنگی و الفت و صمیمیت حاکم باشد و محیط مناسبی برای پیدایش و رشد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.