پاورپوینت کامل مروری بر لطافت های شعری و ادبیات عرفانی امام خمینی ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مروری بر لطافت های شعری و ادبیات عرفانی امام خمینی ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مروری بر لطافت های شعری و ادبیات عرفانی امام خمینی ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مروری بر لطافت های شعری و ادبیات عرفانی امام خمینی ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
>
از حجاب جمال؛ تا طلعت بی مثال
در گفتگو با چند تن از بانوان صاحب نظر هند
– پروفسور هوا والا، رئیس دانشکده های زبان خارجی دانشگاه جواهر لعل نهرو.
– دکتر آذرمیدخت صفوی، رئیس انجمن استادان زبان فارسی.
– پروفسور نرگس جهان، استاد دانشگاه دهلی.
– دکتر قمر غفار، استاد زبان فارسی.
– کنیز فاطمه، معاون مدیر کل وزارت فرهنگ و توسعه نیروی انسانی هند.
محبوبه پلنگی
سالها می گذرد حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
امام. امام خوبان، در بینش عارفانه خویش مبارزه را مکمل نیایش ها می کند و عرفان را به جهاد گره می زند و هر دو را به همخوانی کنار یکدیگر می نشاند. شعر او ادامه سنت عرفانی در شعر فارسی است. او از یکسو میراث دار شاعران عارف است و از سوی دیگر میراث دار عالمان شاعر. او در هیأت یکی از والاترین زعمای دین در حوزه فقاهت، حکمت و عرفان و تفسیر صاحب نظر بوده و رهبری سیاسی ملتی بزرگ را در تاریخ معاصر بر عهده می گیرد و از یک سوی روح دریایی او تعلق به زمین و زمان ندارد و او این روح بزرگ را به امواج می سپارد تا جایی که، شعر را از زبان او جاری می سازد و زاویه ای دیگر از شخصیت پر رمز و راز او را به تفسیر می نشیند؛ تفسیر نور آفتاب.
بینش عارفانه تنها او است که عرفان را به جهاد گره می زند و به وصال حق و دوست راهبری می کند. اشعارش ریشه در معارف زلال اسلامی دارد و سیطره اشعارش در حوزه های معرفت و مقاومت و ریاستیزی به خوبی مشاهده می گردد. نگاه امام خوبان، خمینی بزرگ، نگاه عارف عاشقی است که دلبسته به خاک نیست و افلاک را نمی نگرد. شعر او با عارف نماییها نمی خواند و درویش واقعی در شعر او کسی است که از بند و دلبستگی رها گشته است.
او شیفته خلوت مستان است و از بند هیاهو و بحثهای دنیایی خود را آزاد می کند:
این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی
آری اکنون این پیر عزیز، مرشد و مراد ما نیست. انتظار حادثه را از نیمه خرداد می کشید و چشم به راه فرج از این نیمه بود و بالاخره وصال به حق را نیز در همین نیمه خرداد، یافت. چه خوش سرود:
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سر می دهد غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او نورافشان می شود
هرچه غیر از ذکر یار از یاد رندان می رود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود
روز وصلش فرا رسید و او معشوق خود را ملاقات کرد و ما ماندیم و درد غریبی و غربت و دور ماندن از اصل خویش:
بردار حجاب تا جمالش بینی
تا طلعت ذات بی مثالش بینی
برای مرور اندیشه های عرفانی و ظرافتهای شعری و چشیدن قطره از زلال دریای عرفان او به گفتگو با چند تن از دوستداران و مریدانش در سرزمین هند، مهد ادب فارسی می نشینیم. با این تأکید و با این پیش فرض روشن که هدف ما تنها مروری بر برخی لطافتهای ادبیات عرفانی امام است و الا ما را و همراهان گفتگو را چه رسد که در وادی بسیار دشوار عرفان نظری امام و دنیای پر رمز و راز عرفان عملی و مراتب معرفتی آن پیر میکده عشق، قدم گذاریم.
خانم پروفسور هوا والا
به سراغ خانم پروفسور هوا والا ((HAVE WALLA)) می رویم. او که رئیس دانشکده های زبانهای خارجی، دانشگاه جواهر لعل نهرو است ((jNU)). خانم هوا والا زردشتی است و تسلط کامل به زبان فارسی دارد. وقتی از او می خواهیم نظرش را راجع به شعر و عرفان امام خمینی بیان کند، صحبتش را با این شعر آغاز می کند:
یار امشب در پی عاشق کسی است
من نگویم از خدنگش پیداست
و این طور ادامه می دهد:
برای اولین باری که شنیدم امام خمینی شعر هم می نوشته، برایم باور کردنی نبود اما وقتی شیرینی و لطافت و عمق شعر امام خمینی را دیدم، بی درنگ گفتم که بلی ایران کشور و سرزمین سخنوران است و قبل از اینکه راجع به اشعار امام خمینی اینجا چیزی بگویم، عقیده شمس مغربی را در شعری که در خصوص دیوان امام خمینی گفته با هم می خوانیم:
اگر دیدی در این دیوان اشعار
خرابات و خراباتی و خمار
بت و زنار و تسبیح و چلیپا
می و ترسا و دیر و مینا
شراب و شاهد و شمع و شبستان
خروش بربط و آواز مستان
می و میخانه و رند خرابات
حریف و ساقی و مرد مناجات
خط و خال و قد و بالا و ابرو
عذار و عارض و رخسار گیسو
مشو زنهار از آن گفتار در خواب
برو مقصود آن گفتار دریاب
مپیچ اندر سر و پای عبارت
اگر بینی از ارباب اشارت
نظر را نقض کن تا نغز بینی
گذر از پوست کن تا مغز بینی
این بهترین عقیده نسبت به دیوان اشعار امام خمینی است. خانم هو والا دیوان اشعار امام خمینی را مطالعه کرده اید؟
بله من دیوان اشعار این مرد بزرگ را خواندم و حتی مقایسه ای داشتم بین اشعار او با خیام در خصوص علم بدون تزکیه. نتیجه بررسی را ببینید: خیام می گوید:
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
و امام می گوید:
آنان که به علم و فلسفه می نازند
بر علم دگر به آشکارا تازند
ترسم که در این حجاب اکبر آخر
سرگرم شوند و خویشتن را بازند و رباعی دیگر امام که می فرمایند:
افسوس که ایام جوانی بگذشت
حالی نشد و جهان فانی بگذشت
مطلوب همه جهان نهان است هنوز
دیدی همه عمر در گمانی بگذشت
و خیام می گوید:
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار ارغوانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم که کی آمد و کی شد
رباعیهای امام خمینی واقعا زیباست. مثلا در خصوص کشتن خویشتن خویش و رسیدن به مقصود و خدا در رباعی دیگر امام می خوانیم:
از هستی خویشتن گذر باید کرد
زین دیو لعین صرف نظر باید کرد
گر طالب دیدار رخ محبوبی
از منزل بیگانه سفر باید کرد
و امام عاشق خدا در رباعی دیگری راجع به رسیدن به معبود می فرماید:
از هستی خویشتن رها باید شد
از دیو خودی خود جدا باید شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است
کجا راهی راه انبیا خواهد شد
امام خمینی که در زندگیش نمونه کامل یک انسان بزرگ است دایم در تکاپوی برداشتن حجاب و پرده بین خدای و خود است. او در شعری دیگر می فرماید:
بردار حجاب تا جمالش بینی
تا طلعت ذات بی مثالش بینی
خفاش از جلد خویشتن بیرون آی
تا جلوه خورشید جلالش بینی
و در شعر دیگر می گوید:
تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی
در سر هویتش تو ناآگاهی
بردار حجاب خویشتن در سر راه
با بودن آن هنوز اندر راهی
بعد این امام خوبان عاشق می شود. عشق او به معبودش پایانی ندارد. همه شاعران راجع به عشق زیاد گفته اند. می گویند آنجا که عشق است عقل مکانی ندارد و آنجا که عقل است عشق جایی ندارد. امام خمینی یک عاشق است. عاشقی به معنای واقعی پاک باخته. او می فرماید:
ای عشق ببار بر سرم رحمت خویش
ای عقل مرا رها کن از زحمت خویش
از عقل بریدم و به او پیوستم
شاید کشدم بلطف در خلوت خویش
و جای دیگر می فرماید:
عشق در سر فزود و عقل برفت
کان دو در یک مکان نمی گنجد
در اینجا می خواهم به شما بگویم که هر یک از اشعار امام خمینی درونمایه ای دارد که در دل انسان می نشیند. او که خودش سالهاست درس فقه و طلبگی خوانده است، راجع به علم این گونه می گوید؛ چیزی که شبیه این شعر حافظ است:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
امام می فرماید:
علمی که جز اصطلاح و الفاظ نبود
جز تیرگی و حجاب چیزی نفزود
هر چند تو حکمت الهی خوانیش
راهی بسوی کعبه عاشق ننمود
این خمینی خوب و عزیز هر چه دارد و می اندیشد و در شعرهای عرفانی اش برای ما می گوید در واقع برای رسیدن و وصال حق است و عاقبت می رسد. زندگیش نمایانگر آن است که او خدا را می بیند، او در باره خدا و هستی و وجود خدا می فرماید:
آن کیست که روی تو به هر کوی ندید؟
آوای تو در هر در و منزل نشنید؟
کو آنکه سخن ز هر که گفت از تو نگفت؟
آن کیست که از می وصلت نچشید؟
این است گفتار و عقیده امام خمینی در اشعارش و من ترجیح دادم که به جای اینکه شما از من بپرسید و من بگویم، بهتر است اشعارش را و برداشت خودم را برایتان بگویم و در آخر هم سه بیت از غزلیات او را برایتان می گویم که بسیار مرا تحت تأثیر قرار داده است:
همه در عید به صحرا و گلستان می روند
من سرمست ز میخانه کنم رو به خدا
یا بکش یا برهان زین قفس تنگ مرا
یا برون ساز ز دل این هوس باطل را
هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
آری امام عاقبت توانست حجاب را کنار زند و به یار بپیوندد.
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
خانم دکتر آذرمیدخت صفوی
با خانم دکتر آذرمیدخت صفوی رییس انجمن استادان زبان فارسی به گفتگو می نشینیم. او که تاکنون چندین سفر به ایران داشته است، در جواب پرسش در باره امام می گوید:
شخصیتها و بزرگان در هر عصر و زمانی که ظهور کنند به تناسب میزان و توانایی خود در دریای زندگی موج ایجاد می کنند، که دامنه امتداد آن یکسان و برابر نیست. گروهی از شخصیتها در چارچوب همان محیطی که در آن به سر می برند موج میآفرینند و دسته ای موج شخصیت آنها از این فراتر می رود و زمان و عصرشان را در بر می گیرد. عده ای از شخصیتها حصارهای زمان و مکان را در هم می شکنند و تا کرانه های ناپیدا پیش می روند و بر افکار و اعمال مردم و فرهنگ و تمدن کشور یک نقش مستحکم و جاویدانی می گذارند که تا قیام قیامت راهنما و راهگشای مردم جهان می ماند که یکی از مصادیق بارز و کامل آن امام راحل، آیت الله خمینی است. او بود که دلهای شکسته و ویران گشته را با دم مسیحیایی خود حیات نو بخشید و گنجینه دار عشق و محبت او بود که با قیام و فریاد ستم سوزش بر تمام قدرتهای استکباری تمام جهان شورید. صدای پرشور و دلنوازش و آزادیخواهی وی همان صدای نی مولوی است که از قلب عشق گرفته او بلند می شود و آزادیخواهان جهان به آن لبیک می گویند:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
او مردی علی وار است. زندگیش کلامش، بیانش، همه و همه چیزش چون مولایش علی است. در جایی خواندم که شهید مطهری در خصوص امام گفته بودند:
شاید شما باورتان نشود این مردی که روزها می نشیند و این اعلامیه های آتشین را می دهد، سحرها با خدای خویش راز و نیاز می کند و آنچنان اشک می ریزد که باورش مشکل است.
در باره علی(ع) هم گفته اند که در میدان جنگ به روی دشمن لبخند می زد و در محراب عبادت از شدت زاری بیهوش می شد. ما نمونه او را در این مرد می بینیم.
گفت من تیغ از پی حق می زنم
بنده حقم نه مأمور تنم
او مرد خداست. او غیر از خدا چیزی دیگر در زندگیش نمی بیند و در اشعارش این هویداست.
درد خواهم، دوا نمی خواهم
غصه خواهم، نوا نمی خواهم
عاشقم عاشقم مریض توام
زین مرض من شفا نمی خواهم
همه آفاق روشن از رخ تو است
ظاهری جای پا نمی خواهم
او که سالها در پی درس و مدرسه بوده است و سالیان دراز عمرش را از جوانی تا واپسین لحظات زندگی و رحلتش در طلب درس و مدرسه گذرانده است. از درس بدون یار می نالد و از زهد ریاکارانه گریزان است و می گوید:
برگیر جام و جامه زهد و ریا درآر
محراب را به شیخ ریاکار واگذار
با پیر میکده خبر حال ما بگو
با ساغری برون کند از جان ما خمار
کشکول فقر شد سبب افتخار ما
ای یار دلفریب بیفزای افتخار
یا جای دیگر می فرماید:
از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد
کی می توان رسید بدریا از این سراب
هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند
در خرقه شان بغیر منم تحفه ای میاب
در آخر می خواهم بگویم که کمتر
کسی را می توان پیدا کرد که امام و شخصیت او را بتواند ترسیم کند. از یک طرف او یک شخص سیاسی و شخصیت دینی است و از طرفی دیگر یک عارف، فرزانه و شاعر بزرگ است که عمری را در پی حق تیغ می زند و مأمور تن نیست و به خدا می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 