پاورپوینت کامل فاطمه زهرا (س) و الگوی تعالی روانشناختی خود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فاطمه زهرا (س) و الگوی تعالی روانشناختی خود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فاطمه زهرا (س) و الگوی تعالی روانشناختی خود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فاطمه زهرا (س) و الگوی تعالی روانشناختی خود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

حضرت امام خمینی، در نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی در اردیبهشت سال ۱۳۵۸، به مناسبت اعلام روز فرخنده ولادت حضرت صدیقه کبرا، فاطمه زهرا(س) به عنوان روز زن در سخنانی فرمودند:

((تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا، سلام الله علیها، جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان او زن معمولی نیست، او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است.. . تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در این زن است.. . زنی که تمام خاصه های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود به جای رسول الله بود.. . معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است. انسانی است به تمام معنا انسان، زنی است به تمام معنا زن.)) این است که به روشنی باور داریم سخن گفتن از صدیقه کبرا(س) و تبیین خاصه ها و ابعاد مختلف شخصیتی آن بزرگ بانوی جهان، امری است ناشدنی و برای ما دست نایافتنی. اما اگر نبود هیچ انگیزه ای جز همین سخنان امام، ما را بس بود که بارها و بارها درباره آن وجود کامل و مظهر جلوه های ربوبی سخن بشنویم و بگوییم. و همین می تواند انگیزه پرداختن به برخی جلوه های ملکوتی آن بزرگ بانو، در استقبال از روز ولادت فرخنده او و هفته بزرگداشت مقام زن و در بزرگداشت یکصدمین سال ولادت پربرکت فرزند بزرگوار او حضرت امام خمینی باشد. همه ما از استعدادهای عظیم و کشف نشده برای کمال و دگرگونی، از توانایی یافتن معنایی ژرفتر و دست یافتن به توفیق بیشتر در زندگی بهره مندیم. آدمی می تواند از مرز ((بهنجاری))[۱] فرا رود و به گنجینه استعداد، خلاقیت، نیرو و انگیزش پنهان دست یابد. از خویشتن فراتر رود و کمال خویش را در رویش و رستگاری و پیوستگی با هستی و کمال مطلق دریابد و در این پیوستگی خلق را تا مراتب مطلوب اعتلا و ترقی، همراهی و راهبری کند.

بانوی بزرگ فاطمه زهرا(س) و زندگانی او الگوی تعالی و فراروندگی خودی است[۲] که با او می توان زمینه هایی چون تحقق خود، انگیزش، سلامت روان، نقش کار و هدف، چگونگی ادراک خود و جهان و جامعه و تاریخ و نقش آدمی در وسعت رابطه با اینها، اهمیت احساس مسوولیت در برابر خود و دیگران و شیوه راهبری خود و مردم خویش به سوی برترین آرمانها، و نکته های بسیار دیگری را دریافت و در قالب یک الگوی تعالی و کمال شخصیت پیشنهاد نمود و به اظهارنظر انتقادی در برابر دیگر الگوهای روانشناختی رشد پرداخت.[۳] مقاله فراتر از نگره تفکیک جنسیتی از این دیدگاه به تفسیر ابعادی از تجربه های روانشناختی سنت بانوی بزرگ می پردازد.

دو رکن اصلی مقاله پس از بیان نکاتی مقدماتی یکی برداشتی روانشناختی از تجربه های کودکی بانو به عنوان مراحل خودشدن یا پدیداری خویشتن و دیگری بیان برخی ویژگیها و معیارهای شخصیت بالنده و بالغ در نگاه سنت و زندگانی آن حضرت است.

هر گاه نیازهای اصیل و عمیق انسانی خویش را خودآگاه باشیم نیازهایی که حالتهای کمال یا هستی (یا هدفهایی) آنهایی است که خواستار تحقق همه ابعاد وجودی خویش اند، نیازهایی مانند حقیقت، خوبی، زیبایی، یگانگی و تمامیت، فراروی از دوگانگی، سرزندگی و فراشدن، یکتایی هویت، کمال، عدالت، نظم، استغنا، پرمعنایی و بسیاری از دیگر نیازها که همه در نیاز به رویش و رستگاری جمعند، در این حالت خودآگاهی هنگامی که درمی یابیم همراهی با فاطمه زهرا، راه و روش شایسته برآوردن این نیازهاست، به او روی می کنیم و او را همواره پیش روی و راهبر خویش خواهیم داشت. مقاله به کمی از بسیار پرداخته است.

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار

در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید

پیشگفتار

شناخت نخست

مبحث اول: فاطمه(س)، در عرصه سه جریان و سه شناخت

بانو از آن اولین هنگام که جان آدمی، آگاهی ها را درمی یابد و پرورش می گیرد، تحت تعلیم و پرورش آموزه های وحی، خانواده و به خصوص پدر است. و فاطمه به این گونه می آموزد و می بالد.

وجود صدیقه طاهره(س)، فراگیر سه جریان وجودی است و شناخت او در گرو شناخت این سه جریان عظیم تربیتی و وجودی اوست.

اول – جریان وجودی او به عنوان صاحب ولایت کبرا و اسرار باطنیه

نفس قدسی زهرای مرضیه(س)، از سرادق عالم ربوبی برای هدایت آدمیان به این جهان آمده است، جریان عظیم وجودی که اساس هستی شناختی پایداری و حقانیت و فراتری از زمان و مکان سنت او است. و مبنای نظری، کلامی نظام تربیتی اجتماعی قابل استنباط از سنت او را، توضیح می دهد. و همین خاستگاه هستی شناختی است که کلام او را، زندگی او را، مرگ او را، تنهایی ها و خروشها، اشکها و فریادها و سلوک و سیره او را، الگویی می دارد، جاودان و جاری در همه عرصه های زندگی، جامعه و تاریخ بشری.

فاطمه زهرا انسان هادی است.[۴] در اسلام انسان هادی، پس از نفس الوهی پیامبر اعظم و اکرم(ص)، همان کسانند که در حدیث نبوی و مسلم ((ثقلین))، عدل و لنگه قرآن کریم قرار گرفته اند. انسان هادی ناگزیر معصوم است. عصمت، پاکیزگی از خطا و گناه است. ((علم صحیح)) و ((اختیار خلاق)) (برآمده از جوهره عبودیت) ملازم با ((عصمت)) است و عصمت ملازم با علم صحیح و اختیار خلاق. آیات تطهیر و مباهله عصمت زهرا(س) را توضیح می دهند.

دوم – جریان وجودی او به عنوان تربیت یافته آموزه ها و پرورش خانواده و پیامبر

وجود فاطمه(س) در وجهه انسانی، عرصه جریانهای عظیم شناختی، روحی و رفتاری است:

جریان عظیم شناختی در برخورد با انسان، زندگی، هستی، خداوند، جامعه، تاریخ، رسالت، مسوولیت، تکلیف، دنیا و آخرت جریان عظیم وجود او به عنوان بنده ای خاشع و عارفی عاشق در اوج عرصه های حماسه و تدبیر جریان عظیم وجود به عنوان انسانی مسوول در ارتباط با عمیق ترین دغدغه های بالندگی انسانی جریان عظیم وجود او به عنوان پاسدارترین انسان از ارزشهای انبیایی جریان عظیم وجود او به عنوان فداکارترین یاور و مام پیامبر خاتم و بسیاری جریانهای عظیم دیگر.

سوم – جریان و جودی او به عنوان انسان راهبر

فاطمه یک زن است و خود، یک هادی، یک شاهد و یک امام است، یک اسوه برای هر زنی که می خواهد چگونه بودن خود را، چگونه شدن خویش را، خود برگزیده باشد. او در بینش و اندیشه و احساس و باورها و انگیزه ها و سلوک و سیره و رفتار و زندگیش، آموزگار چگونه بودن و چگونه شدن زن در هر دو عرصه فردی و اجتماعی است. در وجود فاطمه(س) جریان عظیم انسان هادی، دیدنی است: جریان عظیم وجودی او به عنوان دردمندترین با خلق و همنشین باورها و رنجهای زن در تاریخ جریان عظیم وجودی او برای پیشنهاد زن الگو جریان عظیم وجود او به عنوان مصلح ترین حکیم و حکیم ترین حماسی و حماسی ترین عاشق و عاشق ترین تبیین گر حق و افشاگر باطل و نیز جریانهای عظیم دیگر شناختی و ناشناختی.

مبحث دوم: با دوره های زندگانی آن آموزگار

تجربه های خاص بانو در دوره های مختلف زندگانیش تصویر کاربردی روشنی از کار و نگرش وی درباره طبیعت آدمی، به دست می دهد. در بسیاری از موارد این رابطه برای ادراکات ما مستقیم تر و آشکارتر است. به بیانی صریح تر، نظریه پیشنهادی بانو در تعالی خودی، به واقع تصویر دقیقی از شخصیت خود او است. در همه حال، دیدگاه پیشنهادی بانو، نمایانگر بینش پویای اعتلای شخصیت و همچنین نمودار تحلیلها و تجربه های عمیق و تفسیر آرای او از معنای انسان بودن، تحقق خود و جهت داری بارور است.

تجربه های کودکی و پدیدار شدن خود، از نامگذاری که نشانه شخصیت الگویی و آرمان و خواسته پدر و مادر برای فرزندش که آموزگار فرآیند عظیم بالندگی او است؛ تا دوره پرورش شخصیت فکری و روحی و رفتاری و اجتماعی او با آموزه های وحی و خانواده و پدر در دوران کودکی دوره بالندگی در عرصه تجربه انواع آزمونها و تنشها از تبعید و محاصره اقتصادی و آزمون عقیده، تجربه صعوبت و آماده سازی اراده، تا مرگ مادر و عمو. و او که در این آزمون دیگر، جانشین پدربزرگ و عمو و مادر برای پدر و راهبر امت می شود و در ادامه دوره پایداری در آن برهه های تبلیغ و صعوبت تا هجرت به مدینه و حضور پویا در عصر آغازین شکل گیری مدنیت و تمدن مسلمانی و وقت ازدواج با سالکی همراه، و آموزگاری شیوه گزینش همسر، مبانی نهاد خانواده، الگوی همسری و الگوی مادری و دوره های تاریخ ساز پس از ازدواج یعنی دوران تکوین مدنیت نوبنیاد اسلامی و آزمون حضور تربیتی، اجتماعی سیاسی و تعهد و مسوولیت شناسی و دین خواهی و قناعت و زهد و ایثار در عصر هجوم کفر و نفاق تا استقرار در حضور مدنیت اسلامی مکه و رخداد غدیر و تفسیر نبوی نظام ولایت و وقت رحلت پیامبر و پیچیدن بزرگترین غم همه هستی در وجود فاطمه و آغاز رویارویی بدعت در برابر سنت نبوی و نمایش سقیفه و تقابل دو اراده تاریخ ساز (سنت محمدی و جاهلیت بازگشته با نام دین)؛ دو انتخاب ممکن با دو فرجام تاریخی تا قیامت رقم خورد.

و پایه گذاری نهضت اصلاحی (در هر دو وجهه فکری در تفسیر دین و اجتماعی در فراخوانی جامعه) در برابر بدعت در حال تثبیت با روشهای مختلف و شکل دهی آن با تنی سوخته و شکسته و روحی دردمند تا تثبیت بینش و اصول تفسیر فاطمی از دین و جنبش فاطمی اصلاح و عصر شهادت. مرگ انتخاب فاطمه است؛ درد اصلی او رنج روح او است. تن او نیز پیچیده در دردی جانکاه است. درد او برای رنج خلایق تا واپسیین تاریخ است.

مبحث سوم:

خود، خویشتن

ای بلوغ انداز

چشمه غدیر در باغ دستان تو رویید

و غدیریها از دامان عصمت تو به بلوغی رسیدند

و انسان مانده، با انذار تو، به رویش رسید.[۵]

خود خویش را چگونه تفسیر می کنیم؟ کیستی خود را با چه معنا می کنیم؟ ماهیت هستی انسان سالم چیست؟

خود یا نفس جدای از ابهاماتی که جزء جدایی ناپذیر بخشهای مربوط به آن است عامل مدیریت حیات درونی آدمی[۶] و روابط با دیگر موجود است و در بر گیرنده همه جنبه هایی است که موجب یکتایی شخصیت می شود. خویشتن نیز ((من که احساس می کنم و می شناسم)) خوانده می شود.

یک آموزه بلند بانو آن است که شخصیت سالم، روند است، نه حالت بودن، مسیر است، نه مقصد، تحقق خود، پیش می رود، هیچ گاه پایان نمی پذیرد و وضعیتی ایستا ندارد. این هدف رو به آینده، فردا را به پس می راند و همه جنبه های خود را دگرگون می سازد و می پروراند.

پیامبر(ص) ما را فرا می خواند که او را راهبر خویش داشته باشیم: ((… فاقتدوا بالزهره))[۷] و امام باقر(ع) خطاب به زنی که پی جوی الگو و معیار و ملاک و روش سزاوار زندگی است می گوید:

تو اگر طالب فضیلتی، راه زهرا(س)، را پیش گیر.[۸]

قسمت اول
بانو(س)، تجربه های کودکی و فرآیند خود شدن

پرورش و بالندگی شخصیت آدمی ابتدا در گرو پدیدار شدن خود برای حضور در بستر کمال و رستگاری است. خویشتن، از خردسالی تا دوران بلوغ در شش مرحله خود بودن پرورش می یابد.

این مراحل پس از پدیدار شدن کامل، در مفهوم واحد خویشتن یگانه می شوند. بدین ترتیب خویشتن پیوندی از این جنبه های خود بودن و شرط آغازین لازم برای شخصیت سالم است. این فرآیند، خویشتن آدمی را در آستانه جریان عظیم تعالی خودی قرار می دهد. فرآیند یادشده را با فرازهایی از تجربه های کودکی بانو(س)، مرور می کنیم.

اول: پدیداری خودجسمانی

با حس خود به دنیا نمی آییم، کودک شیرخوار نمی تواند میان خود یا ((من)) و دنیای پیرامونش فرق بگذارد. با گذشت زمان، از راه آموزشی که همواره پیچیده تر می شود و تجربه های ادراکی، میان چیزی ((در من)) و چیزهایی ((در بیرون)) تفاوت مبهمی می گذارد. هنگامی که کودک شیرخوار، خود یا دیگران و اشیاء را لمس می کند، می بیند و می شنود، این تمایز آشکارتر می شود. حدود پانزده ماهگی نخستین مرحله پرورش خویشتن یعنی خودجسمانی پدیدار می شود. هنگامی که فاطمه را پاکیزه نمودند و قنداقه اش را در دامن خدیجه گذاردند، مادر مهربان مسرور می شود و پستانش را در دهان کودک نوزادش می نهد و از شیره جان سیرابش می کند تا به خوبی رشد و نمو نماید.[۹] ارتباط عمیق عاطفی مادر با فرزند بویژه در دوران شیردهی و بویژه تجربه آغازین عاطفی کودک از چیزهای در بیرون (سینه مادر)، رکن جدی پیوستگی قلبی و درونی وی با جهان خارج در دوران بلوغ و پس از آن است.

دوم: پدیداری تشخیص هویت خود

در دومین مرحله پرورش، حس تشخیص هویت خود پدیدار می شود. کودک از هویت مداومش به عنوان شخصی جداگانه آگاه می شود. نام خود را می آموزد و درمی یابد که آنچه امروز در آیینه می بیند، همان شخص دیروزی است و معتقد می شود که حس ((من)) یا ((خود)) به رغم تجربه های متغیر ادامه می یابد و پایدار می ماند.

مهمترین جنبه هویت خود ((نام شخص)) است که نمودگار هستی او می شود. نام شخص، نشانه شخصیت الگویی و آرمان و خواسته پدر و مادر و خانواده برای فرزند خویش است. نام شخص، خود وی را باز می شناسد، و او را از سایر خودهای جهان متمایز می سازد. و اینک بنگرید نامهای بانو را. او را فاطمه نام کردند با لقبهایی برای توضیح منزلت الگویی او و جاودانگی این اصل روانشناختی حس تشخیص هویت خود. فاطمه(س)، برای نشان دادن جداشدگی[۱۰] او از آتش دوزخ[۱۱] و بریدگیش از بدیها[۱۲]؛ و زهرا(س)، برای نشان دهی خودشکوفایی و درخشندگی و روشنایی و برازندگی بانوی بزرگ در کمال و آدمیت و تقوا و بالندگی بر تارک انسان و تاریخ؛ صدیقه(س)، برای توضیح سلوک و سخن و روح همواره راست و درست او و تصدیق او نسبت راه و آرمان و حقانیت رسول(ص)[۱۳]؛ بتول(س)، تا معلوم باشد که دختر الگو پاک و پارسا و برجسته در فضل و دین است؛ و مبارکه(س)، که دختر الگو برکت یافته از حیات و فلاح و کمال است؛ راضیه(س)، که دختر الگو خشنود از خداوند است، و به آرامش ژرف درونی رسیده است؛ و طاهره(س)، که دختر الگو در اندیشه و روح و سلوک پاکیزه است؛ و مرضیه(س)، که دختر الگو در رضای رب داخل شده است.

کودک با نام خویش به آینده می نگرد. برگزینی نامهای بیگانه با آرمان رشد و بلوغ و کمال برای فرزند، یعنی ناکامی و شکست در مرحله ای جدی از فرآیند پدیداری خود که به پیدایش مراحل بعدی لطمه می زند. کودک در دوران بلوغ، خویش را و نقش و روابط خویش را از منظر نام خود می نگرد. پدر و مادر افزون بر گزینش نام نیکو برای فرزند، بایستی در همان دوران کودکی ابعاد ملموس نام شایسته ای که برای وی برگزیده اند، را برایش تبیین کنند.

سوم: پدیداری احترام به خود

سومین مرحله پرورش خویشتن، پدیدار شدن، احترام به خود است. این مرحله با احساس اتکا به خود کودک در نتیجه آموختن کارهایی به طور انفرادی و مستقل همراه است. در این مرحله کودک دو نیاز اصلی دارد؛ یکی نیاز به درک و اکتشاف و دیگری نیاز به به رسمیت شناخته شدن و مورد توجه و اعتنا بودن بخصوص از طرف پدر و مادر. کودک میل دارد برای درک قابلیتهای خود، چیزهایی بسازد (مانند گل بازی و ساختن مجسمه یک مرغ)، رفتاری مورد توقع و خلاق بیافریند (مانند ایفای نقش مادر یا طبیب) و به اکتشاف بپردازد و کنجکاویش را درباره محیط پیرامون ارضا کند و به دستکاری در آن و تغییر آن بپردازد. این مرحله از پرورش، بسیار حساس و تعیین کننده است. در این حال طرح پرسش و شکل دهی دغدغه هایی که کودک در آینده زندگیش مطلوب است که با آنها دمخور باشد، در همین دوران شکل می گیرد. همپای بارورسازی پرسشها و دغدغه های کودک و ارضای کنجکاویهای وی، کودک نیازمند به آن است که برای او اعتبار قایل شویم و او را به چیزی بگیریم و به تعبیری به وی شخصیت دهیم تا از رهگذر آن به اعتماد به نفس لازم برای ورود به عرصه های تازه و تجربه های جدید، دچار خودکم بینی و زبونی نباشد. چنانچه پدر و مادر نیاز کودک به اکتشاف و شخصیت را ناکام بگذارند، چه بسا ((احترام به خود)) که در حال پیدایش است، لطمه ببیند و به احساس حقارت و خشم بینجامد. پیدایش ((احترام به خود)) با نیاز کودک به استقلال همراه است. جنبه های گوناگون حس احترام به خود را بانو به اولیاء و مربیان می آموزد:

ارزش دهی به فرزند؛ پدر همواره می گوید: فاطمه پاره وجود من است. هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و هر که او را بیازارد مرا آزار داده. فاطمه برای من عزیزترین مردم است.[۱۴]

شخصیت دهی به وی؛ پدر هرگاه به دختر می رسد دست و پیشانی او را می بوسد.

فاطمه عزیزترین زن و عضو خانواده برای پدر است،[۱۵] پدر احترام به او را وظیفه خود می داند. به وقت خطاب او را ((دخترجان)) (یا بنیه)،[۱۶] می خواند. به گاه دیدار با دختر، پیشانی او را می بوسد، او را در جای خویش می نشاند و به او احترام می کند.[۱۷]

چهارم: پدیداری گسترش خود

مرحله بعدی پرورش ((گسترش خود)) است که از حدود سن چهار سالگی آغاز می شود. اکنون کودک از وجود سایر مردم و اشیاء در محیط و این واقعیت که بعضی از آنها به او متعلق اند، آگاهی یافته است. ((از خانه من)) یا ((مدرسه من)) سخن می گوید. با اینکه در این سن دایره چیزها و کسانی که با عنوان ((مال من)) و از ((آن من)) شناخته می شود محدودتر است، اما پایه پدیده های بزرگتری مانند ((کشور من))، ((دین من))، ((مردم من))، ((مربی من))، ((راهنمای من)) در این سن گذاشته می شود. این مرحله آغاز توانایی شخص برای گسترش وسیع خود و فرا گرفتن نه تنها چیزها بلکه مفاهیم مجرد و ارزشها و اعتقادات است. در دنیای کودکی فاطمه(س)، در درون خویشتن دختر الگو بنگرید که همه کسها و چیزها حاضرند. پرورش زهرا در کنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، آنجا که فرود آمدنگاه فرشتگان، و مرکز نزول وحی و آیه های قرآن است. آنجا که نخستین گروه مسلمانان به یکتایی خدا ایمان آوردند، و بر ایمان خویش پای فشردند. آنان که پروردگار دلهایشان را آزمود، و در قرآن کریم بزرگشان داشت.

تربیت دینی را هم از آموزگاری چون محمد(ص) فرا گرفت، پیامبری که معلم انسانهای جهان است، و تا جهان باقی است مشعل دین و دانش به نام او فروزان. دختر خردسال، این نومسلمانان را می بیند که هر روز با چه شور و سوزی به پیش پدر می شتابند تا از او آیتهای قرآن و شیوه سزاوار پرستش پروردگار و معناداری زندگانی را بیاموزند. در این خانه بود که تکبیر گفتن، خدای را در وجود خویش از همه و همه بزرگتر داشتن، و هر شبانه روز به هنگامی معین او را به یکتایی و بزرگی یاد کردن، آغاز شد. بانگ ((الله اکبر)) در خانه دختر خردسال مکه است که بر گوش جانها می نشیند. او می دید که چگونه این موحدان و خداباوران، عدالت را پاس می دارند، غم مردمان دارند و در تکاپوی سعادت خویش و خلق خدایند. آن بانگ آسمانی و این تکاپوی خلایق مومن، در روح این طفل خردسال چه اثری نهاد، سالها بعد آشکار شد.

رکن اصلی رخ نمود شایسته و اساسی گسترش خود، انس یافتن ذهن و روح کودک در همان اوان طفولیت با خداوند و اولیای معصوم و در راستای آن دوستداری خلق و نیکی و پسندیدگیست.

پنجم: پدیداری تصور از خود و نقش خویش

مرحله بعدی، تصور از خود است و به این مربوط می شود که کودک چگونه خود را می بیند و چه تصوری از خود و نقش خویش دارد. این تصور (یا تصورات)، در وهله اول بر پایه روابط متقابل میان پدر و مادر و کودک است. از راه تشویق و تنبیه کودک می آموزد که پدر و مادرش انجام دادن و یا انجام ندادن کدام رفتارها را از او توقع دارند، و از این رهگذر ادراک نقش کودکی، دختری، پسری، مادری و پدری در ذهن و باور او، شکل می گیرد.

کودک در این دوران به تدریج و میان فرایند گسترش خود گسترش در رابطه با موجودات و پدیدارها و وضعیت خویش در نسبت با آنها نقش خویش در عرصه این مجموعه روابط را، در می یابد. ممکن است پدر و مادر در ازای رفتارهایی کودک را ((خوب)) و در ازای رفتارهای دیگری ((بد)) بخوانند. رفتار آنان بیانگر این طرز تلقی است که نقشی را که پدر و مادر و مربیان کودک به وی می آموزند، آیا کودک این نقش و توقع را ایفا می کند یا نه. با شناختن انتظارهای پدر و مادر و مربیان، پایه حس مسوولیت اخلاقی و شکل گیری هدفها و آمال کودک، گذارده می شود و پرورش می یابد.

در وهله بعد، با آغاز آموزش های رسمی کودک ((خود)) چون مخاطبی معقول پدیدار می شود. کودک از آموزگاران و مربیان و همسالانش، قانونها، نقشها و انتظارهای تازه ای می آموزد. و از آن مهمتر فعالیتهای فکری و درگیریهایش نمایان می شود. کودک می آموزد که با استفاده از منطق و روندهای عقلانی و با تکیه بر آموزشهای دینی می تواند به حل مسایل بپردازد.

زهرا دوران خردسالی را به تنهایی گذراند[۱۸] و این تنهایی انگیزه قویتری شد که از همان دوران کودکی توجه وی به آموزشهای روحانی و ریاضتهای جسمانی معطوف گردد.

تا پیش از بعثت[۱۹] که در بستری از آموزشهای عمیق انسانی پدر و مادر، در نحوه رابطه پدر و مادر، جملات الله اکبر، اشهد ان محمدا رسول الله و اندک اندک دیگر آیه ها می رسند و درسهای وسیع تر داده می شود، درسهایی از اخلاق قرآنی و سفارشهایی برای تحصیل خوی و منش انسانی و او در دو لایه، نقش انسانی و بر اساس آن نقش جنسی و جنسیتی خویش را، می آموزد. هستی خود و جهان را از نگاه حضور خداوند و پیامبران و اولیای الهی و قیامت و وحی و ملائکه، می نگرد. مردم! همه در برابر خداوند و حکم الهی یکسانید، کسی بر کس دیگر برتری ندارد؛ برده و ارباب در پیشگاه خداوند مساویند. شما موظفید با بردگان، با اسیران، با مستمندان، مهربانی کنید و با آنان خوشرفتار باشید. به دختران چون پسران حرمت نهید و با آنان درشتی نکنید! وای بر جاهلان که دخترکان بالنده خویش را با آنهمه قابلیتهای زندگی ساز، به گور خاک و ذلت و تباهی سلطه می سپارند.

لایه ها و سطوح قابل تحلیل نقشها که به تدریج و به زبان کودک و از طریق ارتباط عاطفی ذهنی و به ویژه از طریق عملکرد خود والدین و مربیان، می تواند به دنیای وی در آید، در ابتدا نقش انسان در هستی یعنی عبودیت است و بر اساس آن رسالت انسان در این وسعت و در این راستا، نقش روانشناختی و جامعه شناختی وی در زندگی فردی و اجتماعیش.

ششم: پدیداری سلوک از سر تکلیف

در آخرین مرحله پرورش ((خود شدن)) و مهیا شدن برای سیر و سلوک ارادی خود در سنین بلوغ، تلاش و عمل از سر تکلیف پدیدار می شود. نوجوان با بروز حالات بلوغ جنسی[۲۰] در این مرحله مکلف به تنظیم رفتار خویش در مجموع روابطش و تحقق نقش خویش است، که چنانچه مراحل پیشین به درستی در طی سپرده شده باشد، فعل ارادی او این ضوابط را بر خود می گیرد. این دوره برای شکل گیری سزاوار فرایند تعالی شخصیت آدمی بسیار حساس و تعیین کننده است. برای شخص، این پرسش که: ((من کیستم؟)) والاترین اهمیت را می یابد. نوجوان با نقشهای گوناگون تصویر خود را می آزماید و می کوشد سلوک و رفتار خویش را در راستای نقشی که دریافته است شکل دهد و شخصیت بالغی بیابد.

مهمترین جنبه این جستجوی هویت، تعریف هدف زندگی و در راستای آن ارزیابی نقش خویش در مجموع روابطش، می باشد.

اهمیت این جستجو در آن است که شخص برای نخستین بار متوجه آینده و هدفها و خواسته های بلند و دور و دراز می شود.

بایسته است پدر و مادر و دیگر اولیای دختر در حال بلوغ او را بیاموزند که بنیان زندگی و معناداری آن با سلوک جهت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.