پاورپوینت کامل یک خاکستری ایده آل (نقد فیلم) ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک خاکستری ایده آل (نقد فیلم) ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک خاکستری ایده آل (نقد فیلم) ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یک خاکستری ایده آل (نقد فیلم) ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

>

عنوان فیلم: شهر زیبا

نویسنده و کارگردان: اصغر فرهادی

بازیگران: فرامرز قریبیان، ترانه علیدوستی، آهو خردمند و. ..

شهر زیبا، زیبا نیست مخصوصاً وقتی کانون اصلاح و تربیت را در خود جای می دهد. شهر زیبا، در گوشه ای از غرب تهران، زندان بچه های زیر ۱۸ سال را زیر سایه خود گرفته است تا شاید شهر چهره ای زیبا پیدا کند، که نمی کند. شهر زیبا و تمام شهر تهران زندانی است که قهرمانان نوجوان فیلم رهایی از آن ندارند. شهر زیبا کانونی دارد که مسئولینش با فحش و کتک و گاه محبت، بچه ها را به حرف در می آورند. «شهر زیبا»، آینه ای است از اجتماع که مشکلات آن را منعکس می کند. «شهر زیبا»، سؤال طرح می کند و در ذهن مخاطب دغدغه های نو می کارد اما جوابی به بیننده نمی دهد.

شهر زیبا شهروندانش را در چنان موقعیت هایی قرار می دهد که تصمیم گیری در باره راه حل مشکلات، خود بزرگ ترین مشکل می شود. «شهر زیبا»، از قاتل می گوید و مقتولی که خون بهایش، بهانه کارگردان است برای ساخت فیلم. «شهر زیبا»، از فرار دختران می گوید و از دیه مقتولان و کانون اصلاح و تربیتی که بچه ها را به ظاهر خیلی خوب تربیت می کند. «شهر زیبا»، زشتی و زیبایی شهر و همشهریان را نشان مان می دهد. «شهر زیبا»، ملودرامی است که علاقه دو انسان سرخورده جامعه را حلاجی می کند. «شهر زیبا» شهر شرع و قانون است که صدای نوحه و قرآن از سراسر آن به گوش می رسد.

«شهر زیبا» قصه زندگی چهار زن و دختر است که با قتل یکی از آنها توسط نوجوانی به نام «اکبر»، سرنوشت همه به هم گره می خورد.

«ملیحه»، دخترکی است که در جریان یک ازدواج اجباری و عدم رضایت پدرش برای ازدواج با «اکبر»، با گریختن از خانه، تصمیم می گیرد همراه پسرک مورد علاقه اش، خودش را سربه نیست کند تا کسی دستش به او نرسد. «اکبر»، «ملیحه» را می کشد ولی خودش زنده می ماند و دو سال مهمان کانون اصلاح و تربیت می شود تا به سن قانونی برسد و حکم قصاص که اعدام است در موردش اجرا شود.

«فیروزه» خواهر «اکبر» است و بچه ای یک ساله دارد؛ اما یک سال و نیم است که از شوهر معتاد و خرده قاچاق فروشش طلاق گرفته؛ چون در غیر این صورت مجبور بوده برای تهیه پول مواد مخدر شوهرش، تن فروشی کند. «فیروزه» با وجود اینکه طلاق گرفته است، اما به خاطر آبروداری، دکه سیگارفروشی شوهر سابقش را که جلوی درِ خانه اش عَلَم شده است، همراه با مزاحمت های او تحمل می کند. زن جوان با حلقه ازدواج و سایه دروغین یک مرد، سرش را جلوی مردم محل بالا نگه می دارد که یعنی هنوز شوهر دارد؛ چرا که اگر اهالی بدانند او طلاق گرفته است، مردها مزاحمش می شوند.

«فیروزه»، ۱۹ سال بیشتر ندارد ولی مادر است و زنی کارگر و مطلّقه و صد البته خسته از زندگی. «فیروزه» کارگر رختشویخانه بیمارستان فیروزگر است و با ۵۰ تومان حقوق ماهانه کرایه خانه می دهد و زندگی خودش و بچه اش را می چرخاند. «فیروزه» حاضر است به خاطر «اکبر» هر گونه خواری را تحمل کند به شرطی که کسی خواری اش را نبیند.

نامادری «ملیحه»، پخته ترین زن ماجراست؛ زنی که در حق «ملیحه» مقتول، مادری کرده و از سویی دیگر، خواسته «ابوالقاسم» پدر «ملیحه» نیز، در حق دختر او پدری کند؛ اما زن در خانه شوهر چیزی جز کتک ندیده است و به قول برادرش که بلیت فروش دکه شرکت اتوبوسرانی است، همیشه به او ظلم شده و گیر شوهری نفهم افتاده است. این زن نمادی از زنان زجرکشیده است که دست به هر کاری می زنند، با گره کور جدیدی روبه رو می شوند. با این وجود این زن بسیار باهوش است و می خواهد هر طور شده شوهرش را راضی به رضایت دادن کند و با پول دیه «ملیحه»، دختر معلول خودش را سر و سامان دهد.

«سمیه»، چهارمین شخصیت مؤنث «شهر زیبا» دختر معلولی است که در تمام فیلم سعی می شود به جای دچار شدن به سرنوشت خواهر ناتنی اش «ملیحه»، بتواند درمان شود و ازدواج کند. «سمیه» مشکل حرکتی، گفتاری و بینایی دارد؛ و مادرش یک بار به خاطر عمل او، دار و ندارش را فروخته و حال برای عمل دوم دخترکش به پول نیاز دارد و چون پولی در بساط ندارند دایم به دنبال راهی می گردد تا شوهرش را راضی به گرفتن دیه و گذشتن از قصاص کند.

و اما مردان «شهر زیبا» که همگی در تصمیم گیری برای سرنوشت دیگران و حتی خودشان دچار تردیدند.

«اکبر» قاتلی است که طی یک تصمیم آنی و از روی بچگی، محبوبش را به قتل رسانده تا عشق شان جاودان شود و حال دو سال از عمرش را در کانون صرف ساختن صورتک های سفالی «ملیحه» از دل خاک می کند. قاتلی مظلوم و بی نهایت دوست داشتنی که پرونده اش در کانون پر از خوشرفتاری است و با دعای خیر مسئولین به زندان بزرگسالان می رود تا زمان اعدامش فرا برسد. «اکبر» از تصور طناب دار می هراسد در حالی که دو سال قبل حاضر بود به خاطر عشق به «ملیحه» خود را به هر طریقی حلق آویز کند.

«اعلا» دوست «اکبر» در کانون است و کسی که به اندازه تمام موهای سرش دزدی کرده و به این شاهکارهایش می نازد؛ با این وجود وی یک دزد غیرتی است؛ دزدی دل رحم و دلسوز که سرشار از مردانگی است. یک خاکستری ایده آل که تمام سفیدی ها و سیاهی های عالم را در دل خودش انبار کرده است.

«اعلا» دو بار در طول فیلم رگ زنی می کند. یک بار به دروغ و برای خنداندن «اکبر» و باری دیگر برای اینکه او را به بیمارستان ببرند تا بتواند فرار کند و رضایت شاکیان «اکبر» را بگیرد. تنها انگیزه «اعلا» برای این کار، عذاب وجدانی است که از یادآوری هیجده ساله شدن «اکبر» به وی و جشن تولد کذایی او دارد؛ جشن تولدی که طناب دار را در گردن «اکبر» می اندازد.

«اعلا» برای اینکه دو ماه زندانی اش را با عفو و بخشش به چند روز تقلیل دهد، راهی ندارد جز اینکه چند خوشرفتاری بزرگ در پرونده اش ثبت کند. پس به ظاهر، نماز می خواند و با جمع کردن وسایل غیر مجاز میان بچه های کانون، چون تیغ و زنجیر، عکس های مستهجن، سیگار، فندک و. .. زودتر از وقت مقرر از شهر زیبا بیرون می آید.

«اعلا» خودش را قانون و مجری آن می داند. او مسئولان کانون را به اهمال کاری متهم می کند و اینکه «اکبر» در آن دو سال به اندازه صد بار اعدام، زجر کشیده و پیر شده است؛ و اگر قرار بود مسئولان کاری برایش بکنند در همان دو سال کرده بودند. «اعلا» با این فکر که تا به حال کاری نبوده که بخواهد و نتوانسته باشد انجامش دهد، خیابان های شهر زیبا را پشت سر می گذارد تا به خیابان های حاشیه شهر در کنار ریل راه آهن برسد و به خانه «فیروزه»، و جایی که هنوز هم یادآور زندان است. اصلاً همه شهر با آن میله ها و تورهای سیمی و سیم های خاردارش برای «اعلا» همیشه زندان است، زندانی که وی هرگز از آن خلاصی ندارد، پس حاضر است برای فراهم کردن پول دیه و رهایی «اکبر» از زند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.