پاورپوینت کامل خواهرم نرگس ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خواهرم نرگس ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خواهرم نرگس ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خواهرم نرگس ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
>
تا غروب نشده باید خودم را به خانه برسانم. کوچه خیلی طولانی است و خانه ما در انتهای کوچه قرار دارد. مادر خیلی حساس است که تا غروب نشده به خانه برسم. درِ خانه را باز می کنم و از بس عجله دارم انگار خودم را می اندازم توی خانه! نفس راحتی می کشم و با عجله لباس هایم را در می آورم. مادر از طبقه پایین نفس زنان می رسد. سلام می کنم و او با خستگی جوابم را می دهد. کمی احوال پرسی می کند. پشت سر او خواهرم «نرگس» از پله ها بالا می آید و مثل همیشه لبخند می زند و با لکنت خاصی که دارد شروع به حرف زدن می کند و از اتفاقاتی که در غیاب من افتاده با هیجان صحبت می کند. به حرف هایش توجهی نمی کنم. همیشه همین طور است. دلش می خواهد یک نفر بنشیند و او حرف بزند. اما من وقتش را ندارم فقط گاهی اوقات جوابش را می دهم. مادر می خواهد سفره شام را پهن کند اما من نشسته ام و دور و برم پر است از ورقه هایی که روی آنها شعر و نقد و مطلب نوشته شده است. سرم گرم کار فرداست. به استادم قول داده ام که این هفته حتماً شعری از حافظ را برای نقد و معنی آماده کنم. کارم را دوست دارم همچنین شعر خواندن و شعر نوشتن را! دلم می خواهد همیشه دور و برم کتاب و شعر و نوشته باشد تا از خواندن آنها لذت ببرم.
مادر می داند که مثل همیشه نباید خیلی با من حرف بزند چون تمرکزم به هم می ریزد و همه مطلب هایی که در ذهنم آماده کرده ام، فرار می کند. سفره ساده شام پهن می شود و مادر و «نرگس» سرِ سفره می نشینند. چند بار هم مرا صدا می زنند تا بالاخره از نوشته هایم دل می کنم و برای خوردن شام کنار آنها می روم. «نرگس» وقت را غنیمت می داند. چون خوب فهمیده که وقتی کار می کنم نباید حرف بزند، مثل بچه ها دوباره شروع می کند به صحبت کردن: «مریم، مریم! امروز با مامان رفتیم بازار. لباس قشنگ دیدم. ..» باز هم به حرف هایش توجهی نمی کنم اما او فقط تعریف می کند. مادر چند بار به او تذکر می دهد که سر سفره شام نباید حرف زد.
به چهره اش نگاه می کنم. چهره معصومی دارد. با آن چشمان ریز که هر لحظه به دنبال گوش شنوا می گردد. با خودم فکر می کنم یعنی در اعماق قلب و روح او چه می گذرد و چرا من هیچ وقت او را نمی بینم یا بهتر بگویم نمی خواهم ببینم. سؤال واضحی است. خودم هم جوابش را خوب می دانم. اما همیشه از فکر کردن به آن می گریزم، شاید چون برای من مسائل دیگری که وجود دارد خیلی مهم تر از «نرگس» است. اما «نرگس» خیلی محتاج محبت است. این را کاملاً می دانم. گاهی اوقات که به او قول می دهم تا چیزی برایش بخرم، فقط منتظر ورود من به خانه است و دلش می خواهد که زودتر برسم. وقتی هم که وارد خانه می شوم اولین سؤالی که می پرسد، در مورد قولی است که داده ام.
حسابش را که می کنم می بینم که «نرگس» در این دنیا جز مادرم هیچ کس را ندارد حتی من هم پشتیبان و یاور خوبی برای او نیستم چون از بودنِ او ناراحتم. خواهرم «نرگس» بیست و پنج سال دارد اما عقب مانده ذهنی است و حرف ها و رفتارش حتی قیافه اش هم مثل یک کودک هشت ساله است. این را چند دکتر متخصص تأیید کرده اند.
مادر دقیقاً نمی داند چرا «نرگس» به این مشکل دچار شده است اما دکترها معتقدند که مادرم در دوران بارداری از چیزی ترسیده است! یا مشکلی داشته که این اتفاق برای «نرگس» افتاده است. همه ما یعنی دو برادر بزرگم و من او را نادیده می گیریم. به علاقه هایش و رفتارش و خواسته هایش بی توجهیم، شاید هم احساس می کنیم که وجود او در خانه ما باعث خیلی از محدودیت ها است. مادر هیچ وقت او را تنها نمی گذارد و همیشه سعی می کند همراهش باشد به همین خاطر همیشه دچار مشکل می شویم. مثلاً در دوران تحصیلم هر وقت مادر می خواست برای تحصیلم به مدرسه بیاید نمی دانست «نرگس» را چه کند. گاهی اوقات او همراهش می آمد و این از همان ابتدا برای من مشکل ساز شده بود.
دوستانم همه با تعجب به او نگاه می کردند و سؤال های عجیب و غریب می کردند. گاهی اوقات هم من را با انگشت نشان می دادند و در مورد خواهرم حرف می زدند. گرچه این مسئله به دوران کودکی و نوجوانی ام برمی گشت اما تأثیر بدی روی من می گذاشت و ناراحتم می کرد. در مهمانی ها یا جمع دوستان یا حتی در مسافرت ها این مسئله من را و حتی بقیه خانواده ام را رنج می داد.
گاهی اوقات که به خاطر اشتباهاتش ما را عصبانی می کرد و یا مشکلی ایجاد می شد مادر ناراحت و نگران به چشمان خیس «نرگس» خیره می شد. شاید با خود فکر می کرده که تا چه زمانی باید به دنبال فرزندی که بیست و چند سال زحمتش کشیده بود راه برود و هیچ زمانی از این مسئولیت کم نشود. مادر همیشه با «نرگس» مهربان است، کمتر پیش می آید که «نرگس» را دعوا کند؛ چون معتق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 