پاورپوینت کامل زندان زنان ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندان زنان ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندان زنان ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندان زنان ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

>

نگاهی به جهان داستانی ناهید طباطبایی در دو داستان بلند «چهل سالگی» و «خنکای سپیده دم سفر»

«ناهید طباطبایی» در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد و تحصیلات دانشگاهی او در زمینه نمایشنامه نویسی است؛ اما آغاز حضور جدی خود در عرصه نوشتن، داستان نویسی را برگزیده است. در کارنامه داستان نویسی او آثاری همچون «بانو و جوانی خویش» (۱۳۷۱)، «حضور آبی مینا» (۱۳۷۲) و «جامه دران» (۱۳۷۶) وجود دارد. «حضور آبی مینا»، برنده جایزه «بیست سال ادبیات داستانی بعد از انقلاب» شده است. «طباطبایی» ویراستار و مدیر انتشارات «دید» است. یکی از مهم ترین آثار نشر «دید»، آلبومی از عکس های برگزیده محمود پاکزاد با عنوان «طهران قدیم» است.

داستان بلند «چهل سالگی» (۱۳۷۹) روایت بخشی از زندگی یک زن در آستانه چهل سالگی است. نویسنده، بحرانی ترین مرحله روانی زندگی زنی به نام «آلاله» را موضوع داستان خویش قرار داده است. نویسندگان زن در اغلب آثار خود، گزارشگر جزئیات نادیدنی حیات زنانه خویشند. درون کاوی و روایت آنچه در ذهن می گذرد، دستمایه مطلوبی برای زنان داستان نویس است.

«چهل سالگی فرصت خیال پردازی و آینده دوستی را از زن می گیرد و گذشته گرایی را جایگزین آن می کند. این سن، مرز حائل میان جوانی و میانسالی است، مرحله گذار از جوانی به پیری است و مانند همه مراحل گذار، با بحران همراه است.»[۱] «آلاله» یک روز صبح از خواب برمی خیزد و در می یابد که دیگر جوان نیست. این کشفِ ناگهانی، مقدمه افسردگی و وسواسی ذهنی و بیمارگونه می شود. به اتفاق های پیرامون خویش نگاهی نقّادانه و معترضانه دارد. از آینده گریزان است و میلی مهارناپذیر، او را به سوی گذشته می کشاند. انگیزه گرایش او به گذشته، آمدن مردی است که آلاله را به گذشته های دور، پیوند می زند: «آلاله آرام آرام لیز خورد و به غلاف گرم خاطرات فرو رفت. آن وقت ها قدبلند بود و لاغر. وقتی فوتبال بازی می کرد از همه بلندتر بود و من وسط بازی بهش آب نبات می دادم.» (ص ۱۴) آلاله با زنده کردن عشق دوران نوجوانی و بارور ساختن ذهن افسرده خویش، می کوشد نشاط و سرزندگی را برای ادامه راه زندگی، به دست آورد. در این مسیر، شوهر و تنها دخترش، همراه و همدل او می شوند. آلاله گرفتار اضطراب و دلهره ای است که ویژگی اصلی چهل سالگی است. ریشه این دلهره فراگیر را باید در نوع نگاه زن به خویش جستجو کرد. نگاه زن به هستی خویش، نگاهی جنسی است. طبیعت با زمان هماهنگ می شود و سرمایه های جسمانی زن یکی پس از دیگری به تاراج می رود. «گذشتن از مرز چهل سالگی، تنها به معنای پختگی و کمال عقل و دانش نیست. همزمان با فزونی دانش و پرورش ذهن، هراس نیمه آگاهانه زن از شکفتگی رو به زوال جسم و خطر فراموش شدن و نادیده ماندن، او را بر آن می دارد تا زمینه های زایش معنوی را فراهم کند. پس خلاقیت و نوآوری از راه می رسد تا جبران کننده بی بری درخت جسم باشد.»[۲] آلاله داستان بلند «چهل سالگی» نیز به سراغ هنر از یاد رفته ای می رود که در گذر سال ها فراموش شده است. او خلاقیت نهفته خویش را در موسیقی و آهنگسازی آشکار می کند و با تمرین و ممارست و اشتیاقی دخترانه می کوشد تا در برابر عشقِ دوران نوجوانی شرمنده نباشد:

«زن های چهل ساله بالاخره یک کار عجیب و غریبی ازشان سر می زند. برای اینکه ثابت کنند هنوز پیر نشده اند، لباس های عجیب و غریب می پوشند…» (ص ۲۷)

داستان «چهل سالگی»، روایتی است که در آن سیلان ذهن بیش از هر چیز به چشم می آید. آلاله مدام در حال گفتگو با درون خویش است. گفتگوهای ذهنی او پایانی ندارد و در واقع توصیف هایی که راوی دانای کل ارائه می دهد از بطن ذهن شخصیت اصلی داستان زاده شده اند. دانای کل، از دریچه ذهن پریشان و آشفته آلاله جهان تازه ای را که بدان وارد شده است، می بیند. این راوی در حقیقت بازگوکننده افکار زنی است که در آستانه فصل میانسالی به زوال جسم و از دست رفتن فرصت ها می اندیشد: «فکر کرد من که دیگر ویلون سل نمی زنم، چرا یک کمی ناخن هایم را بلند نمی کنم؟…» (ص ۱۳)

از دیگر ویژگی های بحران چهل سالگی، میل به گذشته است. بنابراین در این اثر، وجوه پر رنگ نوستالژی آشکار می شود. واگویه های تنهایی آلاله او را به تلاشی وا می دارد که سرانجام به ثمر می رسد اما نه ثمره ای بیرونی. حاصل تلاش اضطراب آور او، در آمیختن با زندگی و باز یافتن حس زیبای حیاتِ معنوی است. او سرانجام در می یابد که عشق های زمینی بهانه ای اند برای روشن شدن جرقه یقین، امید و سرخوشی، در قلبی که در حال احتضار است.

در این داستان بلند، نویسنده پرده از احساسات پنهان زنان برمی دارد. این رازگشایی را در اثر بعدی او یعنی «خنکای سپیده دم سفر» (۱۳۸۰) نیز می توان مشاهده کرد. رفتارها و کنش و واکنش های بیرونی زنان در این دو اثر از منظری متفاوت ارزیابی می شود. دشمنی پنهانی میان زنانِ آثار طباطبایی وجود دارد که نمی گذارد آنها حسی عمیق از همدلی و همدردی را تجربه کنند. گفته اند حسادت یک خصلت زنانه است – و البته این گفته بدین معنا نیست که مرد حسود وجود ندارد – این حس گزنده و نیمه آشکار که به ناگزیر آن را گاه حسادت می نامیم، در داستان «چهل سالگی»، جلوه های نسبتاً آشکاری دارد. البته شخصیت محوری این اثر از اعتراف کردن به وجود چنین حس مذمومی در خود، طفره نمی رود: «اسم به نظر آلاله آشنا آمد و یک دفعه او را بجا آورد. ساناز ثقفی، سال پایینی کم استعداد اما پررو، خیلی پررو. آلاله با خود گفت: چرا پررو؟ من دارم حسودی می کنم. پشتکار داشت و من نداشتم.» (ص ۳۰)

داستان بلند «چهل سالگی» در توصیف احوال و شرایط روحی زنی که شتاب عبور زمان را حس می کند و مذبوحانه می کوشد از غرقاب زمان نجات پیدا کند، موفق است. نویسنده ذهنیت آشفته و نگران چنین شخصیتی را به خوبی وصف کرده است. داستان، توسط دانای کل، روایت می شود و همزمان از جریان سیال ذهن بهره می گیرد. اثر درون گرای خانم «طباطبایی» از حیث موضوعی که نویسنده برگزیده و روش های روایی خاصی که پیش گرفته، یک اثر موفق است اما آنچه جای خالی اش، داستان بلند «چهل سالگی» را دچار نقصان کرده است، عنصری است که ما از آن با عنوان «منطق داستانی» یاد می کنیم. به عبارت دیگر، نویسنده چنان در بند بیان کامل درونیات شخصیت محوری بوده است که از برخی وجوه مضمونی غافل مانده است. خانم «طباطبایی» می توانست با تأکید بر حس تنهایی و عدم درک از جانب اطرافیان – همان شگردی که «آلبادسس پدس» در رمان «دفترچه ممنوع»[۳] به کار گرفته است – شرایط دشوار گذار از مرحله چهل سالگی را ملموس تر و واقع گرایانه تر به تصویر بکشد. تصاویر او در عین قوت، چندان با واقعیت همخوان نیستند.

«فرهاد»، شوهر آلاله با همسرش همراه می شود تا او بتواند با معشوق روزگار گذشته ملاقات کند! دخترش، مادر را به آرایشگاه می برد تا او در برابر عشق دیرسال خویش، دست کم ده سال جوان تر جلوه کند. شوهر آلاله همه جا یار و یاور اوست و گاه حتی او را تحریک و تشویق می کند تا شور جوانی را بازیابد. اما به دست آوردن این شورِ جوانی نباید به قیمت جلوه ننمودن غیرت و مردانگی مرد ایرانی تمام شود. افراط فرهاد در همدلی با همسرش آلاله و آماده کردن او برای روبه رو شدن با «هرمز»، چنان اغراق آمیز به روایت در آمده است که بخش عمده ای از محتوای داستان را در تضاد و تباین شدید با فرهنگ ایرانی – اسلامی قرار می دهد. خواننده این اثر هر جنسیتی که داشته باشد، واکنش های فرهاد را نه با منطق خود می تواند توجیه کند و نه با منطق داستانی. مهم ترین اصل در یک اثر رئالیستی (واقع گرا) وجود منطق داستانی است. در «چهل سالگی» فقط ذهنیت زنی عیان و آشکار توصیف شده است که دغدغه هایی درونی دارد. از نگاه یک مخاطبِ دردآشنا که رنج های عمیق تری را برای ترسیم کردن در یک قصه، به رسمیت می شناسد، این اثر، محصول روحی دردمند نیست. حتی ممکن است خواننده ای که خود، زنی میانسال است و هزار مشکل به جز چروک و لک کمرنگ زیر چشم دارد، نویسنده را به بی دردی و سطحی بودن شخصیت متهم کند.

به هر روی، به نظر می رسد اگر نویسنده چند پله از سطح واقعیتی به نام چهل سالگی زنانه فراتر می رفت و رنج ها و آلامی عمیق تر را مبنای کار خود قرار می داد، فضای واقع گرایانه داستانش خدشه دار نمی شد و «فرهاد» به عنوان یک شوهر عجیب و غریب – و ناآشنا با عرف و فرهنگ ملی نویسنده – به مخاطب معرفی نمی شد. آلاله در شمار اندک زنانی است که در سال های عبور از مرز چهل سالگی همراهان شفیق و حامیان همدلی دارد. او یک زن چهل ساله نازپرورده است که دخترش در نقش «مادر – رفیق» ظاهر می شود و شوهرش یک رفیق آرمانی است که رفتارهایش از الگویی واقعی و باورپذیر تبعیت نمی کند. بنابراین و البته خوشبختانه او به سلامت از این گذرگاه عبور می کند و اعتماد به نفس از دست رفته خویش را باز می یابد. تأکید نویسنده بر محتوای درونی اثر و سرنوشت خوشایند آلاله، سبب شده است پایه های ساختار بیرونی اثر اندکی لغزان باشد. این داستان با توجه به موضوع آن، می توانست کشش و جذابیت داستانی بیشتری داشته باشد. اوج و فرودهایی که آلاله را به سرمنزل آرامش و حس امنیت می رساند، در راستای کشش داستانی، حرکت نمی کند. نویسنده می توانست بیش از این، خواننده را تا پایان داستان مشتاق و کنجکاو با خود همراه کند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.