پاورپوینت کامل سقط جنین از منظر اخلاق، فقه و قانون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سقط جنین از منظر اخلاق، فقه و قانون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سقط جنین از منظر اخلاق، فقه و قانون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سقط جنین از منظر اخلاق، فقه و قانون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
[نویسنده در این مقاله، معضل سقط جنین را از سه زاویه بررسی کرده است. نخست دیدگاههای اخلاقی را درباره این عمل بررسی و تحلیل و نقد کرده است. در این باره چهار دیدگاه عمده اخلاقی وجود دارد که نویسنده مبانی آنها را معرفی و کارآیی آنها را سنجیده و به این نتیجه رسیده است که هیچ یک از این دیدگاهها نمی تواند همه موارد سقط را پوشش دهد. در دومین قسمت، نویسنده گزارشی از نگرش فقیهانه به این مسئله را به دست می دهد و آرای فقهای اهل سنت و شیعه را از منابع اصلی آن نقل و بررسی می کند و نگرش های جدید را معرفی می نماید. سومین قسمت این مقاله، درباره جایگاه قانونی و حقوقی این مسئله در نظام جمهوری اسلامی ایران است.
نویسنده گزارشی از روند قانونگذاری در این باره را از دوران مشروطه تا سال ۱۳۸۲ به دست می دهد و مواردی از سقط جنین را که اخیراً به وسیله سازمان نظام پزشکی کشور مجاز شمرده شده است، معرفی و بر دستورالعمل این سازمان اشکالاتی وارد می کند. این دستور العمل همچنان ابهاماتی دارد و مسائلی را لاینحل گذاشته است. این مقاله می کوشد بدون طرح مسائلی که دیگران نیز مطرح کرده اند و بدون ورود به مباحث کلی، آنچه را که در این سه زاویه گفتنی است، بگوید و از منابع دست اول سود بجوید. البته ارزیابی و نقد برخی دیدگاههای فقهی که در این مقاله صورت گرفته نیازمند تعمیق و تأمل بیشتری است و تنها اینک باید آن را در حدّ طرح پرسش پذیرفت، و نه نقد قطعی دیدگاههای مشهود.]
آیا سقط جنین اخلاقاً درست است؟ آیا فقه اسلامی این کار را مجاز می دارد؟ جایگاه قانونی این عمل چیست؟ این ها سه پرسش به هم پیوسته است که در این نوشته کوشش می شود به آن ها پاسخ داده شود، زیرا موافقت یا مخالفت با این مسئله غالباً از اخلاق یا شریعت شروع می شود و براساس آن ها به وضع قانون می رسد. بدین رو این نوشته در سه بخش زیر سامان یافته است:
بخش یکم، سقط جنین از منظر اخلاق
بخش دوم، سقط جنین از منظر فقه
بخش سوم، سقط جنین از منظر قانون
بخش یکم، سقط جنین از منظر اخلاق
درستی یا نادرستی سقط جنین در طول تاریخ غالباً در مباحث اخلاقی جا داشته و فیلسوفان اخلاق کوشیده اند با ارجاع به تئوری های اخلاقی این مسئله را حل کنند؛ مسئله ای که با عواطف و وجدان و باورهای دینی پیوند خورده است و به سادگی نمی توان درباره آن داوری کرد. با آن که این مبحث بیش از همه مباحث اخلاقی مورد توجه فیلسوفان اخلاق قرار گرفته، کمتر در باره حکم اخلاقی آن اتفاق نظر حاصل شده است. بیش از دو هزار سال است که این مسئله در قلب مسائل اخلاقی در سنت دینی و فلسفی غرب بوده است.[۱] تا سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ش) این عمل تنها در دانمارک و سوییس مجاز شناخته می شد و در دیگر کشورها ممنوع بود. این ممنوعیت عمدتاً مستند به ملاحظات اخلاقی بود.
تا دهه شصت میلادی در همه ایالات متحده آمریکا سقط جنین غیر قانونی و در نتیجه غیر اخلاقی شناخته می شد، لیکن در این دهه تلاش هایی به سود قانونی شناختن سقط جنین برداشته شد و پاره ای اصلاحات در این قانون سخت به وجود آمد. برای نخستین بار در ۱۹۷۳ (۱۳۵۲ ش) دادگاه عالی آمریکا در قضیه “رو بر ضد وید”[۲]ممنوعیت سقط جنین را ناقض حقوق مصرح در قانون اساسی دانست و آن را مجاز شناخت.[۳] این حکم قوانین ضد سقط جنین را که در همه ایالات متحده وجود داشت به چالش گرفت و آن ها را ملغی ساخت. ماجرای پرونده «رو» از این قرار بود که زنی باردار برضد قانون جزایی ایالت تگزاس (که سقط جنین را – جز در مواردی که جان مادر در خطر است غیر قانونی می شمرد و مرتکب آن را به دو تا پنج سال زندان محکوم می ساخت) به دیوان عالی ایالات متحده شکایت کرد و دیوان نیز این قانون را ملغی دانسته، سقط جنین زیر شش ماهه را در اوضاع عادی و به درخواست مادر قانونی قلمداد کرد.[۴] این حکم که به سود مدافعان سقط جنین بود، مخالفان این عمل را ساکت نساخت و آنان به فعالیت های خود در سطوح مختلف ادامه دادند و این مسئله را به یکی از چالش های جدی و اساسی اخلاق کاربردی تبدیل کردند. برآیند این اختلاف نظرها پدید آمدن رهیافت های گوناگون و ناهمخوانی در این زمینه از جنبه های مختلفی چون جنبه حقوقی، اخلاقی و پزشکی شد. از جنبه اخلاقی شاهد طیفی هستیم که یک سر آن مخالفت کامل با سقط جنین به هر قیمتی است و یک سر آن آزادی این عمل به هر دلیل و بهانه ای است. در مجموع می توان چهار رهیافت اخلاقی را در برابر سقط جنین مشخص کرد:
۱. رهیافت محافظه کارانه
۲. آزادی خواهانه
۳. میانه روانه
۴. فمینیستی[۵]
قبل از پرداختن به این رهیافت ها لازم است، مجدداً نگاهی به تعریف سقط جنین[۶] داشته باشیم، چرا که ارائه تعریفی روشن مانع پاره ای بدفهمی ها می شود. غالباً سقط جنین را “پایان دادن عامدانه به بارداری پیش از تولد نوزاد ” معرفی می کنند، به این معنا که در سقط جنین با چند مؤلفه روبه رو هستیم: یکی بارداری، دیگری جلوگیری از ادامه طبیعی زندگی جنین درون رحم. بدین ترتیب، پیشگیری، از مقوله سقط جنین نیست.
نکته دیگر آن که هدف از سقط جنین، تنها مانع شدن از ادامه بارداری است، نه کشتن جنین. اما چون عملاً در وضع فعلی این کار آن هم در ماه های اول بارداری به مرگ جنین می انجامد، معمولاً به این جنبه نیز در تعریف هایی که از سقط جنین می شود اشاره می گردد. برای مثال دائره المعارف اخلاقی بِکر سقط جنین یا ابورشن (Abortion) را این گونه تعریف می کند:
«پایان دادن عامدانه به حیات جنین درون رحم، پس از بارداری و پیش از تولد.»[۷]
از این رو سقط جنین عملاً در اوضاع فعلی با مرگ جنین همراه است، گویی در این کار کسی عمداً در صدد کشتن جنین است. در جای دیگر پس از تعریف این عمل آمده است:
«سقط جنین، به زبان حقوقی، گونه ای تعدی به جنین و اقدام برای سلب حیات آن به شمار می رود.»[۸]
حال بپردازیم به رهیافت های چهارگانه در باره این عمل.
۱. رهیافت محافظه کارانه
رهیافت عمده به مسئله سقط جنین در غرب کاملاً روشن و مشخص است. این راهکار که تا اواخر دهه پنجاه، رهیافت مسلط به شمار می رفت مورد حمایت کلیسا و آموزه های دینی مسیحی قرار داشت. از این نگرش سقط جنین چیزی نیست جز کشتن انسانی بیگناه و کشتن بیگناهان عملی است کاملاً غیراخلاقی و ناپذیرفتنی. جنین هیچ تفاوتی با انسان کامل ندارد. هر حقی را که برای مادر قائل شویم، همسنگ آن را باید برای جنین حتی جنین یکروزه – قائل باشیم. در نتیجه هر حکمی که در باب کشتن یک انسان کامل و بیگناه داریم، باید همان را به جنین تسری داد. پاپ پیوس دوازدهم این دیدگاه را به خوبی چنین تقریر می کند:
نوزاد در آغوش مادر، حق زیستن خود را مستقیماً از خداوند دریافت می دارد… کودک، در حالی که هنوز زاده نشده، یک انسان است، به همان میزان و به همان دلیلی که مادر انسان است.[۹]
گفتنی است که حق حیات جنین از این منظر در همه مراحل رشد و نمو یکسان است و جنین یک ماهه همان قدر حق حیات دارد که جنین هشت ماهه.
پاپ در همین سخنرانی ما را از تن دادن به هر گونه مرجعیتی انسانی یا شاخصی علمی که نتیجه اش فروکاستن ارزش جنین و آن را کمتر از انسان کامل دیدن است، باز می دارد. مادر ترزا نیز در سخنرانی دریافت جایزه نوبل صلح خود در ۱۹۷۹ (۱۳۵۸ ش) بر این دیدگاه تأکید می کند و پیامد بی توجهی به آن را این گونه بیان می دارد:
بزرگ ترین ویرانگر صلح، سقط جنین است، زیرا اگر مادری بتواند فرزند خود را بکشد، دیگر چه چیزی مرا از کشتن شما و شما را از کشتن من باز می دارد؟دیگر چیزی نمی ماند.
پاپ ژان پل دوم به مناسبت های مختلف از جمله در بیانیه معروف “انجیل حیات”[۱۰] به شدت بر این موضع پای می فشارد که حیات انسانی، هدیه ای است الهی و هیچ کس حق سلب آن را ندارد. این حیات در جنین یک روزه همان قدر وجود دارد که در انسان کامل. از سوی دیگر انسان بر صورت خداوند آفریده شده و تقدس وی ناشی از همین خاستگاه و مبدأ است.[۱۱]
البته مدافعان این دیدگاه سقط جنین را در موردی که جان مادر به شدت به خطر افتاده باشد و راهی برای نجات او جز این عمل نباشد مجاز می دارند، برای مثال می توان جنین بیرون رحمی را سقط کرد تا جان مادر نجات یابد، لیکن این استثنا به نظر نمی رسد که چندان توجیهی داشته باشد، چرا که اگر جان جنین و مادر همسنگ و همعرض باشند، هیچ ترجیحی در میان نیست که ما را در نجات مادر و کشتن جنین مجاز دارد، مگر آن که گفته شود جنین انسانی است بالقوه و مادر شخصیتی است بالفعل. اما همین که این سخن را به زبان آوردیم، پذیرفته ایم که حداقل از یک جهت مادر بر فرزند مقدّم است و همین معیاری است که بر اساس آن می توان دست به ترجیحات دیگری زد و در نتیجه حق حیات را از جنین گرفت. از این رو کسانی بوده اند که با توجه به حق حیات جنین هرگونه اقدامی برای نجات جان مادر را که منجر به سقط جنین شود غیر اخلاقی شمرده اند. این کسان هم در سنت مسیحی بوده اند و هم میان مسلمانان. برای مثال میان فقهای حنفی مذهب، «ابن نجیم» حالتی را به این شکل تصویر می کند و حکم آن را بیان می نماید:
«زنی باردار جنینش در رحمش گیر کرده و راه را بسته است و اگر قطعه قطعه نشود، بیم مرگ مادر می رود، در این حال اگر جنین مرده باشد، این کار اشکالی ندارد و اگر زنده باشد، این کار جایز نیست، چرا که احیای انسانی از طریق کشتن دیگری در شرع وارد نشده است.»[۱۲]
یکی دیگر از فقها به نام ابن عابدین – فقیه بزرگ مالکی مذهب در توضیح این سخن می گوید:
«اگر جنین زنده باشد و به سبب ادامه حمل آن ترسان باشیم، سقط آن جایز نیست، چرا که مرگ مادر امری است موهوم، پس جایز نیست کشتن انسانی برای امری موهوم.»[۱۳]
در این جا مجالی برای چند و چون در این سخن نیست، اما در ادامه به پاره ای نکات اشاره خواهد شد. البته این جریان ضعیفی است که چنین باوری دارد، حال آن که غالب کسانی که بر حق مطلق حیات جنین تأکید می کنند، در مواردی خاص سقط جنین را مجاز می دارند. با این همه برای کسانی که می خواهند جان جنین را به قیمت جان مادر نیز حفظ کنند راه باز است و آنان می توانند از این مبنا استفاده کنند.
حال ببینیم که استدلال اخلاقی این دیدگاه چیست. استدلال این رهیافت بر یک قیاس منطقی استوار است. آنان چنین استدلال می کنند:
مقدمه اوّل: جنین، انسانی است بیگناه.
مقدمه دوم: کشتن انسان بیگناه خطا است.
نتیجه: پس کشتن جنین خطا است.[۱۴]
این استدلال کاملاً روشن است و بسیاری کسان را قانع ساخته است. اگر ما هر دو مقدمه را بپذیریم، ناگزیر از پذیرش نتیجه هستیم. اما آیا این دو مقدمه پذیرفتنی است؟ مدافعان سقط جنین کوشیده اند هر یک از طریقی صحت این مقدمات را به دیده تردید بنگرند و بدین ترتیب از قبول نتیجه تن بزنند.
۲. رهیافت آزادی خواهانه
در برابر رهیافت محافظه کارانه، کسانی قرار دارند که خود را مدافع حق انتخاب (Pro-choice) می نامند. اینان از منظری کاملاً آزادی خواهانه به مسئله سقط جنین می نگرند و هیچ دلیلی برای غیر اخلاقی بودن این عمل نمی بینند. از این نگرش زن آزاد است که در هر زمانی و به هر دلیلی دست به سقط جنین بزند و هیچ قانونی نباید مانع چنین اقدامی شود. برای مثال اگر زنی در پی سفری طولانی باشد و متوجه شود که باردار است و با این وضع ناگزیر است سفر خود را به تعویق افکند، می تواند دست به سقط جنین بزند، حتی اگر جنین او هشت ماهه باشد. لازم نیست پای جان مادر در میان باشد، تا سقط را مجاز بشماریم، بلکه کافی است که زن باردار تصمیم به این کار بگیرد.
اما این کسان با جایگاه اخلاقی این مسئله چه می کنند؟ کافی است که یکی از مقدمات استدلال گذشته نقض شود تا بتوان آن را ابطال کرد. آنان به سادگی مقدمه اوّل استدلال رهیافت نخستین را انکار می کنند.
در استدلال فوق دیدیم که جنین، انسان قلمداد شد. اما واقعاً جنین انسان است؟ مهم ترین نکته در باره اخلاقی بودن یا نبودن سقط جنین پاسخی است که به این پرسش داده می شود. اگر برای مثال جنین را غده یا بافتی زائد بدانیم، بی شک هیچ کس در باره مجاز بودن سقط جنین تردیدی نخواهد داشت و آن را عملی پیش پا افتاده خواهد دانست، لیکن اگر جنینْ انسان باشد، آن گاه با قتل نفس روبه رو خواهیم بود. دیدگاه سنتی در این باب آن است که جنین را انسان به شمار آورد.
دیوان عالی آمریکا در قضیه “رو” اعلام داشت گرچه جنین به معنای عرفی و طبق فهم متعارف، انسان به حساب می آید، اما به لحاظ حقوقی انسان قلمداد نمی گردد[۱۵] و از حقوق انسانی کامل برخوردار نیست.
اما باید این پیش فرض را اثبات کرد.
ظاهراً رهیافت محافظه کارانه نیازی به اثبات مقدمه اوّل ندارد، چرا که این دیدگاه تقریباً با فهم عرفی سازگار است و با احساسات نوع دوستانه ما هماهنگ، از این رو بار اثبات بر دوش رهیافت آزادی خواهانه می افتد. ممکن است کسی بگوید، هر چند جنین انسان بالفعل نیست، اما بالقوه انسان است و در مسیری قرار دارد که به زودی تبدیل به آدمی خواهد شد. از این رو حکم انسان بر او بار می گردد. پاره ای از مسلمانان به همین شکل استدلال کرده اند. آنان به استناد آیاتی که مردم را از کشتن فرزندان نهی می کند، سقط جنین را به دلیل آن که فرزندکشی به شمار می رود، تحریم کرده اند. برای مثال خدا فرمود: «وَلاتَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ[۱۶]؛ فرزندان خود را نکشید.» از آن جا که جنین انسان فرزند او است و فرزندْ انسان است، پس جنین نیز حکم انسان را خواهد داشت. اما این گونه استدلال ممکن است اندکی راهزن باشد، چرا که ممکن است کسی به همین گونه استدلال کند و مدعی شود که اسپرم مرد نیز انسانی است بالقوه و از بین بردن آن نادرست است. قرطبی نیز استدلالی از این دست را نقل می کند و می گوید: کسانی گفته اند عَزْل (پیشگیری) حرام است:
«زیرا همان طور که زنده به گور کردن فرزندان، از بین بردن نسل موجود است، عزل نیز جلوگیری از اصل نسل است.»[۱۷]
شیخ محمد ابو زهره نیز به استناد آیاتی از این دست که فرزندکشی از ترس فقر را نهی می کند، نتیجه می گیرد که این آیات در بردارنده حرمت پیشگیری از ترس فقر نیز می باشد.[۱۸] شاید در جواب گفته شود که جنین نزدیک تر به انسان بالفعل است، تا اسپرم و مانند آن، اما این پاسخ راه به جایی نمی برد و می توان موارد نقض متعددی برای آن یافت. بهتر است که کسی از این راه پیش نرود.
باری، مدافعان سقط جنین کوشش های متعددی به عمل آورده اند تا نشان دهند که جنین، انسان بالفعل نیست. مهم ترین کار نشان دادن ویژگی ها و مؤلفه های انسان بالفعل است و سپس مقایسه آن ها با جنین که فاقد آن ها است و سپس این استنتاج که جنین، انسان نیست.
خانم مری آن وارن[۱۹] در مقاله معروف خود «در باب وضع اخلاقی و حقوقی سقط جنین»[۲۰] به این مهم همت می گمارد. از نظر او “انسان ” دو معنا دارد که باید از یکدیگر متمایز شوند. گاه انسان به معنای تعلق به رده خاصی از موجودات است که آن را از دیگر موجودات جدا می سازد. این معنای بیولوژیک انسان است. معنای دوم انسان، تعلق به جامعه اخلاقی است.
بر اساس استدلال خانم آن وارن، مخالفان سقط جنین در استدلال خود این دو مفهوم را با یکدیگر خلط کرده و آن ها را از هم جدا نساخته اند. در استدلال آنان در مقدمه اوّل انسان به معنای نخست به کار رفته است، اما در مقدمه دوم به معنای دوم. آن جا که گفته می شود جنین، انسان است، یعنی آن که جنین به رده بیولوژیکی خاصی تعلق دارد. بدین ترتیب، این جنین از جنین های دیگر موجودات متمایز می شود. اما هنگامی که گفته می شود کشتن انسان خطا است، مقصود کشتن عضوی از اعضای جامعه اخلاقی است. پل زدن از معنای اوّل به دوم امکان پذیر نیست و در نتیجه ما شاهد یک مغالطه روشن هستیم.
اما اعضای جامعه اخلاقی یا اشخاص چه خصوصیاتی دارند؟ از نظر «وارن» حداقل پنج ویژگی مرکزی این اشخاص را از جنین جدا می سازد. به تعبیر دیگر هر شخص انسان این پنج خصوصیت عمده را دارد:
۱. هوشیاری به معنای قدرت ادراک اشیا و حوادث درونی و بیرونی و مشخصاً توانایی احساس درد.
۲. استدلال یعنی توانایی توسعه یافته حل مسائل نسبتاً پیچیده.
۳. فعالیت خود انگیخته به معنای فعالیتی که نسبتاً مستقل از موجود دیگری یا عنصری بیرونی است.
۴. قدرت ارتباطی یا توانایی ارتباط برقرار ساختن به شکل های گوناگون با افراد و اشیای متفاوت.
۵. آگاهی به خود یا داشتن تصوری از خود و آگاهی به خویشتن فردی یا نژادی.
به گفته خانم «وارن» هیچ یک از این خصوصیات در مراحل اولیه جنینی وجود ندارند و پاره ای نیز تا هنگام تولد پدیدار نمی شوند. پس نمی توان جنین را به این معنای دوم انسان دانست و در نتیجه سقط آن اخلاقاً مجاز است و نمی توان آن را غیر اخلاقی قلمداد نمود.
اگر این استدلال پذیرفته شود، سقط جنین در تمام مراحل بارداری حتی تا روزهای پایانی بارداری مجاز خواهد بود و نمی توان از حق انسانی جنین برای زیستن دم زد. وی آن گاه چنین نتیجه می گیرد: «بنابراین، نه مشابهت جنین به انسان، نه امکان بالقوه انسان شدن آن، به هیچ روی بنیادی برای این استدلال که جنین دارای حق مهمی برای زیستن است، فراهم نمی آورد.»[۲۱]
سخن کوتاه، از نظر مدافعان سقط جنین، هر زنی این حق را دارد که در هر مرحله از بارداری خود به هر دلیلی که باشد دست به سقط جنین بزند و این کارش اخلاقاً مجاز خواهد بود و استدلال محافظه کاران مبتنی بر مغالطه است.
۳. رهیافت میانه روانه
با همه کوششی که خانم وارن کرده است، می توان در استدلال او ایراد و خلل های جدی یافت. مهم ترین اشکال به این تحلیل آن است که اگر معیارهای فوق را بپذیریم، نه تنها سقط جنین را باید مجاز بدانیم، بلکه با همان معیارها و بنا بر همان استدلال بچه کشی[۲۲] نیز مجاز خواهد بود، زیرا نه تنها جنین فاقد آن پنچ ویژگی است، بلکه نوزادان و حتی کودکان کم سال از غالب این خصوصیات برخوردار نیستند. کافی است نگاهی به فعالیت های نوزادان یکروزه و حتی یکماهه بیندازیم، تا دریابیم که به سادگی نمی توان خطی کشید و جنین را از این جهت از نوزاد جدا ساخت، زیرا نوزاد از عمده جهات شبیه جنین در مراحل پایانی خود است. هیچ نوزادی با معیار خانم وارن، توانایی استدلال را ندارد. بسیاری از نوزادان توانایی ارتباط با دیگران را ندارند و احتمالاً نوزادان بسیار دیگری ادراک روشنی از خود ندارند.
بدین ترتیب، خانم وارن تنها راه سقط جنین را هموار نمی سازد، بلکه راه را بر کشتن نوزادان باز می کند. پس از آن که خانم وارن مقاله خود را منتشر ساخت، عمده انتقاداتی که متوجه وی شد، از همین نگرش بود. به گفته ایشان کسان بسیاری مقالاتی نوشتند و این نکته را خاطر نشان ساختند که:
«استدلال من نه تنها سقط جنین را موجه می سازد، بلکه نوزادکشی را نیز مجاز می دارد، چرا که نوزاد به گونه قابل توجهی چندان از جنین پیشرفته به انسان نزدیک تر نیست. از این رو اگر نابود کردن جنین مجاز باشد، نابود ساختن این یک نیز باید مجاز قلمداد شود.»[۲۳]
خانم وارن در تکمله ای که بعدها به مقاله خود افزود، کوشید به این اشکال پاسخ دهد. وی مجدداً بر استدلال خود تأکید کرد و مدعی شد که تنها انسان کامل با همان ویژگی های پنجگانه از حق حیات برخوردار است، نه جنین. این را هم پذیرفت که طبق این استدلال نوزاد نیز با چوب جنین رانده خواهد شد و اگر ما باشیم و دلائل پیشگفته، نوزادکشی مجاز خواهد بود. اما برای حل این مشکل دو پاسخ داد: نخست آن که در مورد نوزاد، حتی اگر والدین خواهان نگهداری او نباشند، دیگرانی هستند که با کمال میل حاضرند او را به فرزندی بپذیرند و نوزاد را چون فرزند خود بزرگ کنند. از این رو از این نظر کشتن آنان مانند از بین بردن منابع طبیعی یا آثار ارزشمند هنری خطا خواهد بود. دیگر آن که در کشور برای نوزاد ارزشی همسنگ انسان قائل هستند و نمی توان ارزش ذاتی نوزاد را با جنین سنجید.[۲۴]
اما این پاسخ چندان قانع کننده به نظر نمی رسد و می توان بر آن خدشه وارد ساخت، که با اندک تأملی در شکل استدلال آشکار می شود. از این رو به نظر می رسد که استدلال خانم وارن با همه دقتی که در آن به کار رفته است، به نتایج ناخوشایندی مانند کودک کشی می انجامد.
این کوشش نافرجام کسانی را بر آن داشت تا به جای حکم مطلق در باره ارزش کامل یا بی ارزشی کامل جنین، به تفکیک قائل شوند. رهیافت میانه روانه بر آن است تا میان مراحل مختلف شکل گیری جنین تفاوت نهد و در مواردی که هنوز جنین کاملاً شکل نگرفته، سقط را مجاز دارد و در مواردی که به نظر می رسد جنین به قالب انسانی درآمده است، آن را غیر اخلاقی بداند. غالباً با این رهیافت آشنا هستیم. میان ما مسلمانان تفاوت میان مراحل جنین و در نتیجه جنبه های حقوقی و فقهی سقط آن در مراحل مختلف تقریباً قطعی است و با مسائل آن آشنا هستیم و غالباً شنیده ایم که سقط جنین در اوضاع اضطراری تا چهار ماهگی که روح در جنین دمیده می شود، مجاز و پس از آن غیر مجاز است. هر چند سنت کلیسایی بر دفاع از حق حیات مطلق جنین استوار است و ظاهراً اتفاق نظری در این زمینه وجود دارد، اما همواره چنین نبوده است. در میان آبای کلیسا کسانی بوده اند که سقط جنین را تا مراحل خاصی مجاز شمرده اند، برای مثال سِنْت توماس آکویناس – متکلم، فیلسوف و شارح بزرگ مسیحی در قرن سیزدهم و یکی از مهم ترین مراجع رسمی کلیسا استدلال می کرد که روح در فاصله بین چهل تا هشتاد روزگی بارداری در جنین دمیده می شود و آن گاه نتیجه می گرفت که سقط جنین در مراحل اولیه بارداری اخلاقاً منعی ندارد.[۲۵] بدین ترتیب، این رهیافت بر آن است تا از طریق تفاوت نهادن میان مراحل بارداری، در مرحله ای آن را مجاز دارد و در مرحله ای ممنوع بداند.
اما آیا این کار شدنی است؟ آیا می توان معیاری به دست داد که طبق آن بگوییم تا این مرحله جنین انسان نیست و از این مرحله به بعد انسان است؟
در گذشته این کار آسان می نمود. غالباً بر این عقیده بودند که جنین تا چهار ماهگی فاقد روح است و از آن پس روح در آن دمیده می شود. بسیاری از فقهای اهل سنت سقط جنین پیش از چهار ماهگی را به همین دلیل مجاز می شمردند و جنین را در این مرحله با جمادات مقایسه می کردند.[۲۶] تفکیک مراحل مختلف میان نطفه، مضغه، علقه و…با همین هدف صورت می گرفت، لیکن امروزه این باور که جنین تا قبل از چهار ماهگی فاقد روح است، مورد قبول علوم زیستی نیست و سونوگرافی و دیگر آزمایش هایی از این دست نشان می دهد که جنین بسیار قبل از این زمان دارای جنبش و تپش قلب است. اما به دلیل آن که جنین درون کیسه رحمی قرار دارد و تا قبل از چهار ماهگی بسیار کوچک است و فضای حیاتی او نسبتاً بزرگ، به راحتی صدای تپش قلب یا جنبش او شنیده نمی شود و عرف عادی آن را درک نمی کند. یکی از پژوهشگران این حوزه می نویسد:
«ما وسائلی در اختیار داریم که به کمک آن ها ضربان قلب جنین را در هفته پنجم می شنویم و دستگاه هایی داریم که با آن ها می توانیم حتی قبل از این تاریخ جنبش جنین را دریابیم.»[۲۷] البته کسانی در این جا به تفکیک میان روح مورد نظر فقها (که در چهار ماهگی در جنین دمیده می شود) و نمو طبیعی فرق نهاده اند و کوشیده اند همچنان از تقسیم بندی سنتی دفاع کنند.[۲۸]
باری امروزه کسانی می کوشند با تعیین معیارهایی مانند جنبش جنین و امکان ادامه حیات برون رحمی و غیره در مراحلی، سقط را مجاز بدانند. مهم ترین کوشش از این دست به وسیله ال. دبلیو. سامنر[۲۹] صورت گرفته است. وی در مقاله ای با عنوان “سقط جنین: یک دیدگاه میانه روانه”[۳۰] نظرگاه خود را شرح می دهد. از نظر وی جنین هنگامی موقعیت اخلاقی یک انسان کامل را پیدا می کند و می توان او را به مثابه انسان شمرد که توانایی احساس درد و لذت را کسب کند و این اتفاق در سه ماهه دوم بارداری رخ می دهد. در این آستانه است که جنین پای به مرحله کاملاً تازه ای می گذارد و از مراحل پیشین متمایز می گردد. بدین ترتیب، سقط جنین تا پیش از این تحول مجاز است و اخلاقاً منعی ندارد، چرا که مانند پیشگیری است اما پس از آن جز از سر ضرورت، غیر اخلاقی است.[۳۱] اما کوشش «سامنر» نیز از انتقاد مصون نمانده و بر آن خرده هایی گرفته اند که در جای خود بیان شده است.
سخن کوتاه، در قبال دو دیدگاه مطلق نگر (که یکی جنین را انسانی کامل و دیگری آن را موجودی در حد ماهی و مانند آن به شمار می آورد و برای آن جایگاهی انسانی قائل نبود) رهیافت میانه روانه می کوشد از طریق ارائه معیارهایی و تفکیک مراحل گوناگون رشد جنین، در مواردی برای جنین ارزشی انسانی قائل شود و در نتیجه سقط جنین را غیر اخلاقی بداند اما در موارد دیگری آن را مجاز بشمارد.
این کوشش ها ظاهراً اما هنوز راه به جایی نبرده و کسی تا کنون نتوانسته است معیاری به دست دهد که طبق آن بتوانیم به درستی بگوییم تا این لحظه جنین در حد نبات است و از این مرحله به بعد، انسان به شمار می رود. جان نونان در مقاله ای که به دفاع از دیدگاه محافظه کارانه اختصاص داده و با عنوان “ارزشی تقریباً مطلق در تاریخ” منتشر ساخته است، به این مشکل می پردازد. به گفته وی بنیادی ترین پرسش مربوط به تفکر در باب سقط جنین در طول تاریخ، تعیین و تعریف انسانیت یک موجود است.[۳۲] وی به تفصیل معیارهایی را که برای تفکیک جنین از انسان ارائه شده است بیان می کند و آن گاه نتیجه می گیرد که هیچ یک از این پارامترها قطعی نیستند و نمی توانند سقط جنین را در مراحلی، پذیرفتنی و موجه و در مراحلی ناموجه سازند. وی دست آخر نتیجه می گیرد که تنها معیار انسان بودن موجودی، داشتن کدهای ژنتیکی انسانی است، از این رو: «موجودی که دارنده کدهای ژنتیکی انسانی است، انسان به شمار می رود.»[۳۳] بدین ترتیب، انسانیت جنین از همان لحظه انعقاد نطفه آغاز می شود و هرگونه تلاشی برای کاستن از شأن انسانی جنین در مراحل خاصی از بارداری، گزافه خواهد بود و از لحاظ اخلاقی نادرست. در این جا «نونان» درست همان معنای اوّل انسان را که خانم وارن بر جنین اطلاق می کرد و آن را از معنای انسان به مفهوم عضوی از جامعه اخلاق متمایز می ساخت، می گیرد و آن را در حد انسان به معنای دوم قلمداد می کند.
هر چند با نتایج نونان موافق نباشیم، اما از تحلیل او یک نکته را می آموزیم و آن این که به سادگی نمی توان در باره مراحل جنینی مختلف به صرف پاره ای تفاوت های بیولوژیک احکام مختلف اخلاقی صادر کرد.
۴. رهیافت فمینیستی
گاه رهیافت فمینیستی به سقط جنین با رهیافت آزادیخواهانه یکی گرفته می شود و آزادی مطلق سقط جنین به عنوان شعار فمینیست ها قلمداد می شود. برای مثال دائرهالمعارف اخلاق بکر دیدگاه لیبرالی و فمینیستی را با یکدیگر خلط می کند و این دو رهیافت را یکی می شمارد.[۳۴] این تلقی هرچند معروف است، اما ظاهراً چندان واقعیتی ندارد. البته ممکن است نتایج فمینیستی در باره سقط با نتایج دیدگاه لیبرال یکسان باشد، اما خاستگاه نظری و نقطه عزیمت این دو رهیافت متفاوت است.
نقطه عزیمت فمینیست ها در این مسئله – مانند دیگر مسائل آن است که مادر به حاشیه رانده شده و جنین محور قرار گرفته است. کافی است دوباره نگاهی به رهیافت های سه گانه فوق بیندازیم. رهیافت اوّل جنین را انسانی کامل می شمرد. دیدگاه دوم برای جنین هیچ شأن انسانی قائل نبود و دیدگاه سوم می کوشید به کمک دستاوردهای علوم زیستی جنین را در پاره ای مراحل چون انسان به شمار آورد و در مراحلی آن را چون شی ء. اما در هیچ یک از این سه دیدگاه سخنی از موقعیت انسانی و اخلاقی مادر در میان نیست. البته گاه سخن از بیماری مادر و امکان یا عدم امکان ادامه بارداری می شود و در نتیجه همه دیدگاه های فوق سقط جنین را در موارد خاصی مجاز می دارند، اما همواره سخن از مادر در حاشیه است. یکی از فمینیست ها به نام سارا فرانکلین این مسئله را به دقت کاویده و چنین نتیجه می گیرد:
«سخن کوتاه، جنین در این جا به عنوان فاعلی مستقل تعریف می شود که از مادر جدا است و علائق متمایز خود را دارد.»[۳۵] از این منظر فضایی خالی به نام رحم، جای موجود مستقلی به نام مادر را گرفته است. بی توجهی به مادر تا جایی پیش می رود که در نهایت تنها شبحی از مادر و تن او که میزبان جنین است، بر جای می ماند و می توان بحث ها را تا نهایت منطقی آن ها بی حضور مادر و شخصیت اخلاقی و انسانی او پیش برد. به گفته سوزان شروین در این فرایند چنان منطق تحویل گرایی[۳۶] به کار گرفته می شود که نقش مادر در بارداری عملاً تا حد “ظرف جنین” فروکاسته می شود و با این موجودات چونان گلدان های سفالی برخورد می گردد، که تنها باید در باره سرنوشت گل های موجود در آن تصمیم گرفت، نه خود گلدان.
در برابر این رهیافت های مردسالارانه، رهیافت فمینیستی، مرکز ثقل نظرگاه خود را بر مادر، نه جنین، می گذارد. برخلاف پندارهای رایج در بحث از سقط جنین، باید تکلیف وضع اخلاقی و انسانی مادر مد نظر قرار گیرد، نه جنین، چرا که بارداری اتفاقی است که برای مادر می افتد؛ او است که باید بدن خود را در اختیار مهمانی قرار دهد که گاه ناخواسته است و گاه وجودش رنج آور. بارداری مهم ترین اتفاقی است که برای یک زن رخ می دهد و موجب تغییرات متعدد بدنی، روحی، اجتماعی و اقتصادی می گردد. برای همین است که نمی توانیم در این قضیه مادر و علائق او را یکسره فراموش کنیم و همّ و غم خود را مصروف جنین نماییم و آن را مرکز توجه خویش قرار دهیم.
سوزان شروین در مقاله “سقط جنین از منظر لنز اخلاق فمینیستی”[۳۷] به شرح این رهیافت می پردازد و مبانی آن را توضیح می دهد. از این منظر وی سقط جنین را تحلیل می کند و مادر را مرکز توجه قرار می دهد. وی چندان بحثی از جایگاه اخلاقی جنین نمی کند و نمی کوشد بر اساس موقعیت اخلاقی آن، سقط جنین را مجاز یا غیر مجاز قلمداد نماید. بر عکس، وی برای جنین نیز ارزش قائل است، اما ارزشی تبعی و درجه دوم. از نظر او تنها داور نهایی در باره اخلاقی بودن یا نبودن سقط جنین، مادر است و بس. مادر از آن جا که سرنوشت و آینده اش با جنینی که قرار است زاده شود گره خورده است، می تواند و باید در باره خود و جنین تصمیم بگیرد. بی توجه به مادر نمی توان از هیچ اصل و قاعده ای مطلق سخن گفت. از آن جا که مادر تصمیم گیرنده نهایی است، هر گاه خواست می تواند دست به سقط جنین بزند – حتی اگر در ماه های پایان بارداری باشد و هر گاه خواستار ادامه بارداری شد هیچ کس نمی تواند مانع تصمیم او گردد. بنابراین نمی توان قاعده ای مطلق درباره سقط جنین به دست داد و آن را اخلاقی یا غیر اخلاقی دانست.
نقد رهیافت
بر این نظرگاه اشکالات چندی می توان وارد ساخت که مهم ترین آن ها این است که اخلاق هنگامی پای می گیرد که بتوان از قواعد عام و کلی سخن گفت. اگر قرار باشد در باره سقط جنین، هر مادری به تنهایی و مستقلاً تصمیم بگیرد و هیچ اصل راهنمای عملی در بین نباشد و تصمیم زنی که به هر دلیلی خواستار سقط جنین است، همان قدر اخلاقی باشد که تصمیم مادری که جنین ناخواسته خود را تحمل می کند، در این صورت دیگر اخلاق معنای خود را از دست می دهد. در این جا شاهد انکار هرگونه عینیتی در تصمیم گیری های اخلاقی هستیم. این اشکالی است که خانم مری وارنوک بر اگزیستانسیالیست ها وارد کرده است و می توان آن را به این نگرش تعمیم داد.[۳۸]
ناگفته نماند این رهیافت، حداقل یک جنبه بسیار مثبت دارد و آن هم عطف توجه به مادر است. این توجه موجب می گردد مسئله را تنها از منظر جنین ننگریم، بلکه منافع و خواست های مادر را نیز در نظر بگیریم.[۳۹]
ارزیابی رهیافت ها
هر یک از رهیافت ها، قابلیت هایی دارد و محدودیت هایی. امتیاز رهیافت نخست، اهمیت دادن به ماهیت انسانی جنین و آن را چون انسانی کامل دیدن است. اهمیت رهیافت دوم خلط نکردن میان برداشت های عرفی و دقت های اخلاقی و حقوقی است. سومین دیدگاه می کوشد به جای حکم کلی درباره جنین، بر اساس واقعیت های زیست شناختی به صورتی عینی داوری کند و چهارمین دیدگاه با نشان دادن تکیه بیش از حد سه رهیافت پیشین بر جنین و بی توجهی به مادر، اهمیت توجه به مادر را خاطر نشان می سازد.
با این همه هیچ یک از این چهار رهیافت تحلیل رضایت بخشی از سقط جنین در همه موارد ارائه نمی کنند و نمی توان به استناد هیچ یک از این دیدگاه ها حکمی کلی و قطعی در باره انواع سقط جنین صادر کرد و گفت سقط جنین همواره اخلاقی است یا همیشه غیر اخلاقی. هر یک از این دیدگاه ها در پاسخگویی به موارد خاص به بن بست هایی بر می خورند که ناتوانی آن ها را نشان می دهد.
بدین رو، به نظر می رسد که به جای بحث کلی در باره اخلاقیت سقط جنین – حداقل تا زمانی که بتوان به نظرگاه جامعتری دست یافت – باید موارد گوناگون را از یکدیگر جدا ساخت و درباره هر یک بحث کرد. البته بی شک نظرگاه های چهارگانه به ما چشم اندازی می دهند تا بتوانیم ابعاد مسئله را بهتر دریابیم و این مشکل را از دیدگاهی گسترده تر بنگریم.
بخش دوم. سقط جنین از منظر فقه
در فقه اسلامی این مسئله از جنبه های تکلیفی و وضعی مورد توجه قرار گرفته و فقیهان در این عرصه مسائلی را پیش کشیده اند که چکیده آن ها در دو محور زیر بررسی می شود:
۱. احکام کلی سقط جنین
۲. رهیافت های تازه در فقه
۱. احکام کلی سقط جنین
أ) دیدگاه اهل سنت
فقهای اهل سنت در باب حکم تکلیفی و وضعی سقط جنین به تفصیل بحث کرده اند. در این مختصر تنها به حکم تکلیفی این عمل اشاره می شود. از نظر فقها حکم سقط قبل از چهار ماهگی جنین با بعد از آن متفاوت است. جنین تا چهار ماهگی سه مرحله چهل روزه را می پیماید؛ نخست نطفه است، سپس علقه و آن گاه مضغه. غالب فقها به استناد حدیثی که از رسول خدا روایت شده است، چهار ماهگی را آستانه حلول روح در جنین می دانند. مضمون این حدیث که عبد الله بن مسعود راوی آن است، این است که هر جنین چهل روز را در شکم مادرش در مرحله نطفه بودن می گذراند، آن گاه به همان مقدار عَلَقه خواهد بود. سپس به همان مدت مُضْغه خواهد بود: «سپس ملکی فرستاده می شود و در او روح می دمد.»[۴۰] حال حکم سقط را قبل از این مرحله و پس از آن را بررسی می کنیم:
۱. سقط جنین قبل از چهار ماهگی
۲. سقط جنین پس از چهار ماهگی
۱. سقط جنین قبل از چهار ماهگی
در باره حکم تکلیفی سقط جنین قبل از چهار ماهگی میان فقهای اهل سنت اختلاف نظر شدیدی است. فتواهای آنان طیف گسترده ای را تشکیل می دهد که یک سر آن حرمت مطلق است و یک سر دیگر آن جواز مطلق. می توان آرای مختلف فقهای مذاهب چهارگانه را به شرح زیر بیان نمود:
رأی اوّل: جواز مطلق
پاره ای از فقهای حنفی مذهب، ابن رشد و پاره ای از حنبلی ها بر آن هستند تا هنگامی که روح در جنین دمیده نشده، سقط آن مطلقاً جایز است، به دلیل آن که تا قبل از دمیده شدن روح، انسان زنده به شمار نمی رود.[۴۱] طبق این نظر سقط جنین پیش از چهار ماهگی بدون هیچ عذری مطلقاً جایز است.
رأی دوم: جواز سقط نطفه
بعضی از فقهای شافعی مانند ابواسحاق مروزی و پاره ای از فقهای حنبلی، جواز سقط جنین را تنها شامل نطفه می دانند و معتقدند که سقط جنین تا چهل روزگی مجاز است.[۴۲] لخمی که از فقهای مالکی است سقط جنین را تا چهل روزگی مباح می داند.[۴۳] طبق این نظر، هر مادری مجاز است تا چهل روزگی بارداری خود اقدام به سقط جنین کند و این کار در این مرحله حرام نیست.
رأی سوم: جواز سقط مشروط
عمده فقهای حنفی و عده ای از فقهای شافعی، سقط جنین را تا قبل از دمیده شدن روح تنها به سبب عذری موجه، مجاز می شمارند. البته در باره مصداق عذر موجه میان فقها اختلاف نظر است، برای مثال از نظر پاره ای فقهای حنفی اگر مادری فرزند شیرخواری داشته باشد و باردار گردد و بر اثر بارداری شیر او قطع شود و توان مالی برای به خدمت گرفتن دایه ای نداشته باشد، عذر موجهی برای سقط جنین خواهد داشت. یکی دیگر از فقهای شافعی برآن است که اگر مادر نیازمند خوردن دارویی مباح گردد و این دارو سقط جنین را در پی داشته باشد، او معذور است.[۴۴] لخمی، حرامزادگی را عذر موجهی دانسته می گوید: «اگر نطفه از زنا باشد تا قبل از دمیده شدن روح احتمال جواز می رود.»[۴۵] غزالی نیز نطفه حرام بودن را عذری موجه برای سقط می شمارد.[۴۶] بدین ترتیب، سقط تا قبل از چهار ماهگی تنها به سبب وجود عذری موجه مجاز است.
رأی چهارم: کراهت مطلق
از نظر پاره ای از فقهای حنفی، شافعی و مالکی سقط جنین چه بر اثر عذر و چه بدون عذر، مکروه است. چرا که نطفه نیز در نهایت انسان می گردد و نمی توان سقط آن را مباح دانست.[۴۷]
رأی پنجم: حرمت مطلق
از نظر عمده فقهای مالکی، شافعی و ظاهری، سقط جنین مطلقاً حرام است و این حرمت شامل همه مراحل جنینی می گردد.[۴۸] از این منظر سقط جنین یک ماهه همان قدر حرمت دارد که جنین هشت ماهه. طبق این رأی هیچ عذری – حتی جان مادر نمی تواند مجوز سقط جنین گردد. بدین ترتیب، در تعارض میان جان مادر و جان جنین هیچ دلیلی در دست نداریم تا جان مادر را بر جان جنین مقدم بداریم، از این رو سقط جنین مطلقاً حرام است.
۲. سقط جنین پس از چهار ماهگی
بر خلاف مسئله سقط قبل از چهار ماهگی، در باب سقط پس از چهار ماهگی میان فقهای اهل سنت هیچ اختلاف نظری نیست و همگان حکم به حرمت سقط داده اند. اطلاق فتواهای آنان در حدی است که ظاهراً حتی موردی را که جان مادر در خطر باشد، فرا می گیرد. ابن عابدین به این نکته تصریح می کند که سقط جنین برای حفظ جان مادر جایز نیست:
«زیرا مرگ مادر به سبب جنین، موهوم است، پس کشتن انسانی به خاطر امری موهوم جایز نیست.»[۴۹] البته جمع فقهایی که بر تدوین و نگارش دانشنامه فقه نظارت داشته اند، پس از نقل سخن ابن عابدین در پانوشت نظر خود را می آورند و مدعی می شوند که اگر جان مادر به سبب ادامه بارداری در خطر باشد، می توان حکم به سقط جنین داد، چرا که جان مادر اصل و حیاتش یقین است. پس در این موارد باید مقاصد شریعت که چنین برداشتی را تأیید می کند، در نظر گرفت.[۵۰]
بدین ترتیب، می توان آرای فقهای اهل سنت درباره سقط جنین را به این شکل دسته بندی نمود:
۱. حرمت مطلق در همه موارد و مراحل
۲. حرمت مطلق تنها پس از چهار ماهگی و جواز مطلق قبل از آن
۳. جواز مشروط قبل از چهار ماهگی
۴. جواز مشروط پس از چهار ماهگی
در بیانیه نهایی کنفرانس رباط که در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰ ش) تشکیل شد، جمع بندی زیر به چشم می خورد:
«در باب سقط جنین… کنفرانس، آرای فقهای مسلمان را بررسی کرد و روشن شد که این کار پس از ماه چهارم حرام است، مگر بر اثر ضرورتی شدید در جهت حفظ جان مادر. اما قبل از آن [ماه چهارم ]با وجود آرای فقهی متعدد، نظر درست متوجه به منع آن در هر یک از مراحل بارداری است، جز بر اثر ضرورتی نهایی و شخصی برای حفظ جان مادر.»[۵۱]
بنابراین از نظر عده ای از فقهای اهل سنت، سقط جنین قبل از چهار ماهگی جایز است و پس از آن تنها در موردی که جان مادر در خطر باشد می توان حکم جواز را صادر کرد. حال آن که پاره ای دیگر سقط را مطلقاً حرام می دانند.
ب) دیدگاه فقهای شیعه
ظاهراً میان فقهای شیعه در باب حرمت سقط جنین اختلاف نظری نیست. از نظر آنان رشد جنین دارای یک پیوستار است و نمی توان مرحله ای را از مرحله دیگر جدا کرد و مانند پاره ای از فقهای اهل سنت، سقط را تا جایی مجاز و پس از آن حرام دانست. البته همه فقها با توجه به رشد جنین و مرحله ای که در آن به سر می برد، دیه ای متناسب با آن در نظر می گیرند، مثلاً دیه جنین پنج ماهه را با جنین یک ماهه برابر نمی دانند. این از جنبه حقوقی و وضعی سقط جنین است، و گرنه از نظر تکلیفی میان فقها تفاوتی در حرمت سقط جنین در هر مرحله ای که باشد نیست. این حرمت همه مراحل بارداری را فرا می گیرد. استفتاآتی که از فقهای شیعه می شود و پاسخ آنان گویای این وحدت نظر است. برای مثال امام خمینی در برابر استفتای «آیا بعد از انعقاد نطفه از بین بردن آن جایز است؟» پاسخ می دهد: «بعد از انعقاد نطفه جایز نیست.»[۵۲]
آیت الله تبریزی در پاسخ به استفتایی با همین مضمون فتوا می دهد که: «اسقاط جنین جایز نیست.»[۵۳] آیت الله خویی به صراحت سقط جنین را در هر مرحله ای حرام دانسته می گوید: «سقط جنین جایز نیست، اگر چه نطفه باشد.»[۵۴] یکی از پژوهشگران پس از بررسی دیدگاه شیعه در این مورد می نویسد: «در حرمت سقط جنین تردید وجود ندارد، حتی در هنگامی که نطفه باشد، بلکه اگر زن احتمال بارداری در خود بدهد نمی تواند دارویی بخورد که موجب سقط جنین شود.»[۵۵]
بنابراین تفاوتی بین قبل از چهار ماهگی و بعد از آن وجود ندارد.
این اتفاق نظر مربوط به وضع عادی است. اما در صورتی که خطری جان مادر یا جنین را تهدید کند، مسئله فرق می کند. این فرض دو حالت دارد. گاه بر اثر ادامه بارداری جان هردو در خطر است، که در این صورت بی گمان سقط جنین جایز است. حتی می توان در این فرض سقط را واجب دانست، چرا که با این عمل حداقل می توان یک انسان را از مرگ نجات داد.[۵۶] اما گاه تنها جان مادر در خطر است و ادامه بارداری فقط به او آسیب می زند، در این صورت مسئله از باب تزاحم است و یکی باید قربانی دیگری شود. در این حالت فقهای شیعه فتوا به جواز سقط داده اند، مشروط به آن که دیه جنین پرداخت شود. به عبارت دیگر در این حالت حکم تکلیفی رفع شده است، اما حکم وضعی همچنان بر جای است. در این مورد پرسش و پاسخی به شرح زیر از آیت الله خویی شده است:
آیا بر مادری که یا باید حمل را سقط کند و خود سالم بماند و یا حمل را باقی بگذارد و خود بمیرد جایز است سقط جنین کند و حمل را بکشد؟ دیگران که مسئوول معالجه او هستند می توانند مرتکب چنین عملی شوند؟ آیا کلام پزشکان در این امر اعتبار دارد؟ در این اسقاط دیه واجب می شود؟
جواب: بلی جایز است و رأی پزشکان در این خصوص معتبر است، مادامی که به خطای آنان اطمینان حاصل نشده است و بر مباشر، دیه حمل واجب می شود.[۵۷]
در نتیجه تنها جایی که مادر شرعاً مجاز به سقط جنین است، مورد خطر جانی برای مادر است و در این میان مراحل جنینی نقشی ندارد.
حال با نگاهی به مباحث فقهی این مسئله و مستندات آن می توان به نکاتی از این دست اشاره کرد:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 