پاورپوینت کامل تضعیف خانواده، زنان مقصرند یا قربانی؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تضعیف خانواده، زنان مقصرند یا قربانی؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تضعیف خانواده، زنان مقصرند یا قربانی؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تضعیف خانواده، زنان مقصرند یا قربانی؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint :

>

[بر اساس اصل دهم قانون اسلامی جمهوری اسلامی ایران «از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق سلامی باشد». با این حال عده ای بر این اعتقادند که حضور و مشارکت بیش از حد زنان در عرصه های اجتماعی – سیاسی و تغییر نقش آنان و حمایت های قانونی و سیاست های عملی، موجب سستی بنیان خانواده در جمهوری اسلامی شده است. آیا براستی این گونه است و زنان مقصر این می دانند؟

این مقاله به این پرسش پاسخ می گوید. نویسنده با مروری بر تغییر نقش زنان و خانواده و عوامل این تغییرات در جمهوری اسلامی ایران می پذیرد که خانواده در ایران تضعیف شده است اما معتقد است سردرگمی متولیان امور فرهنگی و دوگانگی فرهنگی که در سیاست های عملی و شعارهای اعلام شده وجود داشت موجب این سنتی در خانواده شده است و زنان در روند تضعیف خانواده کمترین تقصیر دارند اما بیشترین قربانی به حساب می آیند.]

درآمد

زن ها از خانه ها بیرون آمده اند و به اموری چون دانش اندوزی، فعالیت اجتماعی، کار و… مشغول شده اند، نتیجتاً خانواده رها شده و بنیان های خانواده سست شده است.

زن ها حرف های تازه ای دارند، از حقوق فردی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی خود دم می زنند و به دنبال احقاق آن هستند. این هم عامل دیگر ضعف خانواده است.

با ورود موج تازه ای تحت عنوان «فمینیسم»، زن ها به صف آرایی در مقابل مردان پرداختند و در پی درخواست حقوق تاریخی و اجتماعی از دست رفته خود در محیط خانواده، به رویارویی با مردان برخاسته اند و همین موجب تزلزل و ضعف خانواده گشته است.

آنچه اشاره شد، بخش هایی از حرف هایی است که در میان علل ضعف و سستی خانواده میان بسیاری مردان و گاه حتی زنان رواج دارد و محور همه آنها «مقصر بودن زن» است. آیا واقعاً چنین است؟

این مقاله نگاهی است گذرا به پاسخ این پرسش. اگر چه پاسخ کامل تر به علل و چرایی ضعف خانواده در جامعه کنونی ما در گروی پژوهش و مطالعه در مورد عوامل است.

****

خانواده از نهادهای اجتماعی و اولین گروهی است که هر انسانی به آن تعلق دارد. این گروه، اگر چه کوچک است، اما به جهت نقش مهمی که در اجتماعی کردن افراد دارد، دارای جایگاهی بسیار مهم است. امروز حتی جوامع صنعتی که به جهت دگرگونی های اجتماعی گسترده، جایگاه خانواده را کمتر از گذشته ارج می نهند، همچنان بر کارکردهای مهم و اساسی آن تاکید دارند. بخصوص در چند دهه اخیر که آسیب های اجتماعی در این جوامع رشد صعودی یافته، به خوبی روشن شده که بایستی بر تشکیل و تقویت بنیان خانواده و کارکردهای آن پای فشرد.

اما در جامعه ایرانی هم خانواده در سده اخیر دستخوش تحولات مهمی شده؛ دگرگونی هایی که عمدتاً خانواده ایرانی را به سمت تزلزل سوق داده است. رشد سریع آمار طلاق، کاهش نسبی میزان ازدواج، بالا رفتن سطح تنش در خانواده ها و نابسامانی های مختلفی که گریبان خانواده ها را گرفته، همه بیانگر آن است که خانواده ایرانی در معرض مشکلات و آسیب هایی جدی قرار گرفته است. اهمیت این تحولات و عوارض گسترده و مشهود آن باعث شده که بسیاری به علل و چرایی ضعف و تزلزل خانواده ایرانی بپردازند. در این میان برای زنان به عنوان یکی از ارکان مهم خانواده نقش عمده ای قائل شده اند و در واقع زنان را عامل اصلی نابسامانی های خانواده دانسته اند، چرا که نسبت به گذشته تغییر کرده اند. این گونه صاحب نظران نه چندان ژرف اندیش در مسائل خانواده، گمان دارند تغییر و تحول می تواند و باید به همه ارکان و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی آدم ها راه یابد، اما زنان، شخصیت، موقعیت و مخصوصاً نقش های خانوادگی زنان می بایستی دست نخورده و بی تغییر بر جای بماند. این انتظار همان اندازه نابجا و غیر عملی است که از ماشین بزرگ و پیچیده مدرنی انتظار داشته باشیم با یک قطعه از ماشینی کهنه کار کند، آن هم کاری هماهنگ با اجزای دیگر و بی نقص، آیا چنین امری شدنی است؟ آیا مطلوب و ارزشمند است؟

اینکه تغییرات مربوط به زنان را عامل نابسامانی در خانواده تلقی کنیم، باور غلط رایجی است که جز با نگاهی دقیق و کنکاش در زوایای این باور نمی توان بی اساس بودن آن را اثبات کرد. در این کنکاش به بررسی شفاف چند مسئله باید پرداخت:

۱ – تغییر جامعه، تغییر زنان

زن عضوی است از جامعه و تحت تأثیر حرکت ها، جریانات و تحولات اجتماعی. اگر چه باید این تأثیر را دوسویه دانست و موقعیت و شرایط زنان را هم بر جامعه اثرگذار دید، اما بنا بر نظر غالب جامعه شناسان، جامعه است که تأثیر تعیین کننده بر فرد مخصوصاً در حوزه کنش های اجتماعی او دارد. این امر در تفکر دینی هم تأیید می شود. در نگرش توحیدی به جهان، جز انسان های خاص با توانایی های خارق العاده (همچون پیامبران الهی) بقیه تحت تأثیر گروهها و جوامعی که بدان تعلق دارند، عمل می کنند. به همین جهت پیامبران برای اصلاح جوامع برانگیخته می شوند؛ پیام هایی به مجموعه انسان ها برای اصلاح رفتارهای جمعی شان می دهند و نهایتاً اگر موفق به اصلاح نگردند، «بلای جمعی» بر گروه و جامعه منحرف نازل می شود.

آیا زن ها می توانند خارج از چنین قاعده مسلّمی در حیات اجتماعی و خانوادگی نقش داشته باشند؟

واقعیت این است که زنان در جامعه ما تغییر یافته اند و نقش های بانوان در جامعه و خانواده دستخوش تحول شده است. این روند طبیعی و گریزناپذیر را نه می توان نفی کرد، نه می توان منفی ارزیابی نمود و نه می توان راه بر آن بست، البته می توان تغییرات را در مواردی کنترل و مهار و شتاب و جهت آن را تا حدودی تعیین کرد. اگر جامعه ای بتواند تغییرات ناگزیر علمی، تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی را که در سطح جهان رخ می دهد و به همه جوامع هم سرایت می کند کنترل کند، آن جامعه قادر است در مورد زنان و نقش های خانوادگی آنها هم به تغییرات مطلوب و مناسب بیندیشد و تحولات را با اهداف و مقاصد خویش سازگار و همسو سازد. امروزه رسانه های جمعی مرزهای جوامع را درنوردیده و بلکه قدم به درون هر خانه گذاشته اند. راه بستن بر رسانه ها و ورود آن به جامعه و خانواده ناممکن است، اما استفاده از این وسیله قدرتمند در ایجاد تحول در مخاطبان در جهت مطلوب ناممکن نیست. مشخصاً در زمینه زنان و تغییرات شخصیتی و موقعیتی زنان در جامعه و خانواده می توان از رسانه ها برای جهت یابی صحیح مدد گرفت که عملاً حُسن استفاده از رسانه ها کمتر صورت گرفته، بلکه آنچه بیشتر انجام می گیرد (مخصوصا در حوزه خانواده) نکوهش زنان است که دچار تغییر و تحول شده اند و مقصر انگاشتن آنها در بسیاری مشکلات و نابسامانی های خانواده.

۲ – تغییر نهاد خانواده

نهاد خانواده مثل نهادهای اجتماعی دیگر از تحوّلات اجتماعی مهم تأثیر می پذیرد. تحولات عظیم و گسترده ای که در اروپای دوره رنسانس پدید آمد، خانواده اروپایی را کاملاً متحول کرد و حتی بر اصلی ترین کارکردهای خانواده مثل روابط تعریف شده زن و مرد، فرزندآوری و پرورش فرزند و… اثرات مهمی بر جای نهاد و تعامل خانواده با نهادهای اجتماعی دیگر چون اقتصاد، سیاست، آموزش و پرورش را دگرگون ساخت. این تغییر در ساختار و کارکردهای خانواده از جوامع صنعتی به جوامع دیگر همچون جامعه ما سرایت کرد و علی رغم تفاوت ها و فرق های مهمی که هم اکنون خانواده ایرانی را از خانواده غربی متمایز می کند، خانواده ایرانی را دچار تحول کرد، به گونه ای که میان این خانواده و خانواده عصر قاجار تفاوت های مهمی وجود دارد. عاملِ یکی از مهم ترین این تفاوت ها را در سطور پیشین به اشاره مطرح کردیم که رسانه های جمعی است که در ایجاد تعریفی تازه از خانواده، روابط، نقش ها، جایگاه افراد خانواده و… نقش مهمی داشته است. زنان همانند مردان و گاه بیشتر از آنها (به جهت داشتن فرصت های بیشتر برای استفاده از رسانه ها) تحت تأثیر بوده اند و نقش های خانوادگی تازه ای را که رسانه ها القا می کنند، فرا می گیرند که در تغییر وضعیت خانواده اثرگذار است. سایر اعضای خانواده و مخصوصاً کودکان از گستره تأثیرات بیرون نبوده و آشکارا رابطه میان خود و والدین را با الگوهای نو که رسانه ها مطرح می کنند، شکل می دهند.

پس تغییر نهاد خانواده و افراد آن از جمله زنان اجتناب ناپذیر است. اما اگر متولیان فرهنگی جامعه هوشیار و سنجیده عمل می کردند، می توانستند به جای الگوهای مخدوش که گاه حاصل اندیشه های غربیان یا غربگرایان است و یا آینه سلیقه های شخصی و اندیشه های متفرق برنامه سازان و تولیدکنندگان رسانه ای است، الگوهای روشن و کامل را عرضه کنند و جهت تغییرات را بدان سمت رهنمون شوند، که چنین نشد. چرا که این الگوها چه در مورد «زن کامل» و چه در مورد «خانواده سالم» اصولاً تبیین و تعیین نشده که بتواند ارائه و تبلیغ شود.

۳ – انقلاب اسلامی و تغییر زنان

انقلاب اسلامی یکی از عوامل مهم تغییر در جامعه ایرانی و به دنبال آن زنان ایرانی بوده است و نمونه و شاهدی بر اینکه هر تغییری الزاماً منفی و نامطلوب نیست. جامعه ایران در سال های پیش از انقلاب، مانند بسیاری جوامع جهان سومی، تغییرات و تحولات فرهنگی – اجتماعی مهمی را تجربه می کرد که جهت آن عمدتاً اقتباسی ناقص از مدرنیته غربی بود. به لحاظ سیاسی هم دارای حکومتی سلطنتی و مستبد و وابسته به غرب بود. انقلاب اسلامی به عنوان یک جریان مهم سیاسی – اجتماعی قدرتمند مسیر حرکت جامعه را عوض کرد. در عرصه فرهنگ، انقلاب اسلامی هم خود حاصل نوعی جریان بازگشت به خویشتن دینی – ملی بود و هم به تعریف و تبیین و گسترش این جریان کمک کرد. در عرصه سیاست، استقلال جایگزین وابستگی شد و حضور و مشارکت مردم به جای سلطه مستبدانه شاهنشاهی نشست. زنان در جریان این حرکت بزرگ مردمی نقش مهم داشتند که به اذعان بنیانگذار این حرکت حضرت امام خمینی(قدس سِرّه) سمت پیشاهنگی و پیشتازی در انقلاب اسلامی را داشتند و این خود تغییری بزرگ در زنان را نشان می داد. چرا که زن ایرانی تا پیش از انقلاب اسلامی بیشتر در موضع انفعال و پذیرش ناآگاهانه سیاست های فرهنگی رژیم شاه قرار داشت و یا اینکه در تقابلی باز انفعالی با رژیم در جهت حفظ هویت دینی – سنتی خویش بود. در هر حال عنصر آگاهی، فعالیت، مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی در زن ایرانی بسیار ضعیف و کمرنگ بود چرا که رژیم شاه و جهت گیری های اجتماعی – فرهنگی حکومت، زمینه و مجال رشد زنان را فراهم نمی کرد.

اما جریان انقلاب اسلامی زنی را به عرصه آورد و مطرح کرد که آگاه، مؤمن و فعال در جهت ارزش ها و آرمان های مهم سیاسی – اجتماعی جامعه خویش گشته بود. نقش او، نقشی مهم، اصلی و تعیین کننده در جریانات و حوادث مهم دوران انقلاب به حساب می آمد. نقش آفرینی جدی در صحنه های جامعه، شخصیت و هویتی تازه به زن ایرانی بخشید که پیش از آن نه در جامعه ما و نه در هیچ جامعه دیگر سابقه نداشت که توده عظیم زنان یک جامعه چنین نقش های ستودنی و جدی ایفا کنند و به شخصیت های رشدیافته ای تبدیل شوند که در بسیاری موارد به مردان جامعه هم جهت و انگیزه و توان دهند. این تغییر پر دامنه و اساسی در زنان با شتاب و عمق بیشتر در دوران جنگ تحمیلی ادامه یافت. در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله، زنان ایرانی – انقلابی و مؤمن، در تقویت روحیه و توان رزمندگان و گسیل آنها به جبهه نقشی مهم ایفا کردند. بانوان با پشتیبانی و حمایت مادی و معنوی از جهاد و جبهه در امر جنگ حضور و مشارکت مؤثر داشتند و به این ترتیب شخصیت و هویت و موقعیت زن ایرانی که در سایه انقلاب به دست آمده بود، در جریان جنگ استوار و تقویت شد. تغییر بزرگ در منش و حیات زن ایرانی از نظر همه جریانات فکری به یک اندازه قابل قبول و تأیید نبود. بخصوص جریان فکری که امام راحل آن را «متحجر» می نامید، نه تنها این دگرگونی ها را تأیید نکرد، بلکه سعی کرد در مقابل آن بایستد و اجازه حضور و مشارکت جدی زنان را در عرصه های اجتماعی – سیاسی ندهد، به این عذر که سنگر خانه و خانواده خالی می ماند و… یعنی به ظاهر برای حفظ و تحکیم خانواده، زنان را به «خانه نشینی» و برکناری از گردونه حرکت های اجتماعی – سیاسی فرا می خواند. البته رهبر خردمند و فرزانه انقلاب به روشنی و صراحت این نقطه نظرها را مردود اعلام کرد و زنان را موظف به حضور در صحنه های اجتماعی – سیاسی در جهت حفظ دستاوردهای انقلاب و ساختن جامعه اسلامی دعوت کرد. امام(قده) که خود بر نقش ها و وظایف خانوادگی زنان به عنوان نقش هایی خطیر و وظایفی حساس تأکید می فرمود، هرگز حضور اجتماعی – سیاسی زنان را مغایر ایفای این نقش ها نمی دید، بلکه آن را مکمل نقش های خانوادگی می دانست. در واقع امر هم شاهد بودیم در حرکت بزرگ زنان به سوی حضور و مشارکت اجتماعی – سیاسی نه تنها بنیان خانواده سست نشد، بلکه بانوان موفق شدند با حفظ این بنیان، زمینه رشد و ارتقای معنوی آن را فراهم آورند و خانواده را در جهت آرمان ها و ارزش های والا بسیج کنند.

۴ – دهه هفتاد: بازهم تغییر

در دهه هفتاد یعنی سال های پس از جنگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.